مقدمه
مفهوم «سرمایه اجتماعی» طی چند دهه اخیر از جمله مفاهیم مورد توجه در سطح عمومی جوامع و مراکز علمی و دانشگاهی جهان بوده است که هر کدام از نظریهپردازان و متفکران حوزههای علوم اجتماعی و انسانی پیرامون این موضوع به ایراد سخن، ارائهی تعریف و صورتبندی شرح و تحلیل آن پرداختهاند.
بحث و سخن در این زمینه تا اندازهای پیش رفته که حتی برخی صاحبنظران حوزه علوم اجتماعی و اقتصاد از سرمایه اجتماعی بهعنوان رکن اساسی و پیشنیاز برای «توسعه» یاد کرده و پیمودن راههای توسعه و تکامل را بدون سرمایه اجتماعی، صعب و سخت میدانند.
«سرمایه اجتماعی» مفهومی در جامعهشناسی و علوم اجتماعی است که پس از طرح و پیدایش، بهسرعت جایگاه خود را در حوزههای دیگر از شاخههای دانش و علوم همچون: علوم سیاسی، اقتصاد، روانشناسی، پزشکی و بهداشت عمومی و برنامهریزی شهری پیدا کرده و از آن برای اشاره به ارتباطات درونگروهی و بین گروهی استفاده میشود.
نظر به اهمیت موضوع «سرمایه اجتماعی» و رویکردهای توسعه در لایههای پنهان آن، در این مجال به بررسی همین زمینه پرداخته میشود، چرا که از این زاویه، «سرمایه اجتماعی» و «توسعه» مفاهیمی مرادف و مکمل هماند. این مقال میکوشد در نگرشی کوتاه، تصویری از این هر دو، پیوند ناگزیر و ماهیت زایندهی اینها در ارتباط با هم و نقش و تأثیر متقابلشان را تبیین کند.
توسعه (Development)
ادبیات توسعه در جهان پس از جنگ جهانی دوم مطرحشده و رو به سمت تکامل گذاشته است و هدف از آن یافتن چگونگی بهبود شرایط کشورهای عقبمانده برای رسیدن به وضعیت مناسب همچون کشورهای پیشرفته و توسعهیافته است.
دو مفهوم «رشد» و «توسعه» البته مفاهیمی متفاوت و از نظر معنا دارای تمایز هستند. «رشد» مفهومی «کمّی» است، درحالیکه «توسعه» به دلیل وابستگی آن به انسان، پدیدهای «کیفی» و فراگیر در جامعه است و نمیتواند تنها در یک بخش از آن رخ بدهد؛ چون توسعه حد و مرز مشخصی ندارد.
چیزی که اغلب در بررسی مفهوم توسعه مورد غفلت واقعشده و فراموش میشود، این است که هر صاحبنظر بنا به زمینه مورد علاقه و تخصص خود، توسعه را از همان جنبه دارای ارزش و اهمیت میشمارد درصورتیکه «توسعه» پدیدهای تک ساحتی نیست، بلکه فرایندی همهجانبه است که در تمام ابعاد اجتماعی اثرگذار است و همچون رشد اعضاء بدن انسان، پیکر و کالبد جامعه نیز برای رسیدن به توسعه بایستی رشد تدریجی و طبیعی داشته و بهصورت متوازن پیشرفت کند؛ بنابراین، توسعه معطوف به بهبود ابعاد مختلف اقتصادی، علمی، فرهنگی، سیاسی، اجتماعی، امنیتی و ... است که منجر به بهبود کیفیت زندگی مردم یک جامعه و تعالی انسان خواهد شد. مناسب نیست بدون توجه به ابعاد مختلف توسعه و صرفاً با اولویت دادن به یک جنبه از آن، برای یک جامعه برنامهریزی کرد یا اینکه توجه به جنبههای دیگر توسعه را موکول به زمانی در آینده نمود.
سرمایه اجتماعی (Social Capital)
در دوران معاصر و در روزگار گسترش شبکههای اجتماعی و روابط عمومی، مفهوم سرمایه اجتماعی نقشی مهم و مؤثر ایفا میکند. حال سخن این است که سرمایه اجتماعی چیست و چه دارد که چنین بارز جلوه میکند؟
قبل از اشاره به چند دیدگاه از این مفهوم، چیزی که در بررسی و نگرشی کنجکاوانه پیرامون سرمایه اجتماعی بهوضوح جلبتوجه میکند، ابعاد مهم توسعهای آن است و البته با یک تغییر اساسی و دیگرگون در زاویهی دید و در مفهومی نو از سرمایه اجتماعی، میتوان آن را در کنار «توسعه» به مفهوم عام و در تمام جنبههای خود، در ستایش هنجارهایی چون ارتباط، اعتماد و همبستگی انسانها و در پاسداشت جنبههای ارزشمند زندگی نسبت به همهی لحظههایش یافت که سلوکی اجتماعی را بهعنوان یک تعهد انسانی بازتعریف میکند.
همانند تمام مفاهیم موجود در حوزههای مختلف علم و دانش، توافقی بر تعریف مفهوم سرمایه اجتماعی میان متفکران علوم اجتماعی وجود ندارد. در این زمینه مطالعات گستردهای از سوی دانشمندان و صاحبنظران این علوم صورت گرفته و نظریهپردازان مختلف، تعاریف گوناگونی از سرمایه اجتماعی ارائه نمودهاند.
رابرت پاتنام(Rabert D. Patnem) دانشمند علوم سیاسی و از استادان دانشگاه هاروارد، یکی از مهمترین و اثرگذارترین نظریهپردازان در این موضوع است. به باور او: «درحالیکه «سرمایه فیزیکی» به داراییهای مادی و «سرمایه انسانی» به ویژگیها و خصوصیات افراد اشاره دارد، «سرمایه اجتماعی» به خصوصیاتی از سازمان اجتماعی و ارتباط بین افراد نظیر شبکهها، هنجارها و اعتماد میپردازد که همکاری و هماهنگی برای منافع متقابل را تسهیل مینماید.»
پاتنام، مقولهی سرمایه اجتماعی را مرتبط با جمع و جامعه پنداشته و آن را وسیلهای برای رسیدن به توسعه سیاسی و اجتماعی در نظامهای سیاسی میداند.
پییر بوردیو (Pierre Bourdieu)، جامعهشناس فرانسوی، یکی دیگر از پژوهشگران علوم اجتماعی در اواخر دهه 1970 به تحلیل سیستماتیک ویژگیهای سرمایه اجتماعی پرداخته است. از نظر بوردیو «سرمایه اجتماعی مجموعه منابع حقیقی یا بالقوه مرتبط با مالکیت شبکهای پایدار از روابط کموبیش نهادینهشده بر اساس آشنایی و پذیرش متقابل است.» به باور وی «اگر سرمایه اجتماعی نتواند موجب رشد سرمایه اقتصادی شود، کاربردی نخواهد داشت.»
در بررسی دیدگاههای مختلف پیرامون مفهوم «سرمایه اجتماعی» و «سرمایه انسانی» بایستی توجه داشت که اینها در فاصله و انزوا از هم قرار ندارند بلکه با هم پیوند داشته و تا حدی به هم میپردازند.
سرمایه اجتماعی باعث توسعه میشود. برای مثال: سرمایه اجتماعی در یک سازمان عبارت است از اعتماد میان کارکنان، سطح رضایت شغلی و کیفیت ارتباطات. وجود شبکههای اجتماعی قوی موجب عملکرد بالا و کارآمدی نیروی کار در سازمان شده و فراهم شدن وضعیت سالم امور در سازمان را باعث میشود. مجموع این شرایط انسجام سازمانی، مشارکت اجتماعی و اعتماد متقابل و سپس رشد و کارآمدی سازمانها و «توسعه» را شکل میدهد.
اینها همه در حالی است که کاهش بیشازحد سرمایه اجتماعی در جامعه آن را با مشکلات فراوان فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی مواجه خواهد ساخت که نتیجهی آن فروپاشی است.
طبق تعریف بانک جهانی از سرمایه اجتماعی در سال 1998، «سرمایه اجتماعی در جامعهای مفروض دربرگیرندهی نهادها، روابط، نظرگاهها و ارزشهایی است که بر کنش و واکنشهای بین مردم حاکماند و در توسعه اقتصادی و اجتماعی سهم دارند.» بانک جهانی، سرمایه اجتماعی را حلقه گمشدهی توسعه و مطلوبیت اقتصادی عنوان نموده است (فاین، بن، 1385)؛ بنابراین، سرمایه اجتماعی یکی از مؤلفههای اساسی در توسعه و ثبات یک کشور بهحساب میآید.
محسن رنانی، اقتصاددان و عضو هیئتعلمی دانشگاه اصفهان در مقالهای تحت عنوان «نقش سرمایه اجتماعی در توسعه اقتصادی»، سرمایه اجتماعی را پایهایترین سرمایه برای شکلگیری یک اقتصاد پویا میداند. وی معتقد است «بدون بازسازی سرمایه اجتماعی، هیچ امیدی به شکلگیری فرایندهای اصلاح و توسعه در ایران نمیرود... رشد سرمایه اجتماعی موجب رشد اقتصادی بالاتر میشود و رشد اقتصادی نیز معمولاً توسعهیافتگی به همراه میآورد. توسعهیافتگی نیز خود موجب ارتقای سرمایه اجتماعی میشود. اکنون در این فرایند، هر چه سرمایه اجتماعی تقویت شود، فرایند توسعهیافتگی تقویتشده است.»
بررسیها و مطالعات انجامشده نشان میدهد سرمایه اجتماعی منبع کنش جمعی و کیفیت روابط اجتماعی است. توسعه نیز بهعنوان یک خواست جمعی از درون سرمایه اجتماعی ناشی از ارتباطات اجتماعی بههمپیوسته بیرون میآید و نقش دولت در این میان بسیار بارز است.
به دیگر سخن، «ارتباطات اجتماعی و مشارکت عمومی» بهعنوان کنش جمعی و «عملکرد دولت» متغیرهای کلیدی در همافزایی پیرامون سرمایه اجتماعی محسوب میشوند و اینها، پیوندی ناگزیر نسبت به هم دارند.
علیرغم شرح و حدیثی که در تعریف و برشمردن امتیازهای سرمایه اجتماعی بهعنوان یک کنش و منش حاصل از شاخصهای «اعتماد»، «مشارکت» و «همیاری» به میان آمد، نقدهایی نیز بر آن وارد است.
جان فیلد (John Field)، استاد دانشگاه استرلینگ در انگلستان در کتابی تحت عنوان «سرمایه اجتماعی»، ضمن توجه به نحوه جانمایی افراد و گروهها در شبکههای اجتماعی و کم و کیف در افتادن کنشگران اجتماعی با این شبکهها، در فصل سوم همین کتاب با نام «قدم زدن در طرف تاریک»، سویههای منفی سرمایه اجتماعی را موردتوجه قرار داده و مینویسد: «اساساً سرمایه اجتماعی بهعنوان یک تیغ دو لبه عمل میکند و میتواند مانع توسعه باشد.»
به این صورت در واقع کنشگران شبکههای اجتماعی بهعنوان ابزاری برای رسیدن به مقاصد خود بهره میبرند و هیچ تضمینی مبنی بر سازنده و اخلاقی بودن این مقاصد وجود ندارد.
مؤخره
اگر بپذیریم که سرمایه اجتماعی در جهت پیوند گروههای اجتماعی و تقویت تعاملات ناشی از آن گام بر میدارد، این رویکرد برای برنامههای توسعه نیز توفیق آفرین خواهد بود. البته قبل از اجرای هر ایده و نظریهای بایستی آن را از طریق مطالعهی موردی بررسی کرد و سپس بستر مناسب را برای بهرهوری از سرمایههای انسانی، اقتصادی و فیزیکی فراهم ساخت تا اثربخشی تمام زمینهها برای رسیدن به رشد و توسعه فراهم شود.
به نظر میآید طی کردن راههای تکامل و توسعه در ابعاد مختلف آن بدون سرمایه اجتماعی ناهموار و دشوار است و میبایست ضمن برطرف کردن نقاط ضعف آن، در جهت گسترش زمینههای بروز و ظهور سرمایه اجتماعی و پیادهسازی آن در بستر مناسب اقدام کرد.