ستایش باقری·۳ ماه پیشسالگرد ازدواجده سال از عقدمان میگذرد و من طبق عادت سالانهای که دارم پایبندم و از خود میپرسم که آیا او انتخاب درستی بوده؟ آیا من انتخاب درستی برای او…
ستایش باقری·۳ ماه پیشانتظارِ امیدفروغ میخواندم آنلحظه که دیدمش، چشم از واژهی عشق که برداشتم بلافاصله او را دیدم. خط نگاهِ او وصل میشد به عشق. نشسته بودم اما دلم تمام ق…
ستایش باقری·۴ ماه پیشخاکسترِ سردکبریت میزنم و شمع را روشن میکنم، آتش باز مرا به یاد قصه ی امروز میاندازد. خودکارم را به دست میگیرم و دفترم را برای نوشتن آماده میکنم.ن…
ستایش باقریدرپناهگاه نویسندگان·۵ ماه پیشزیر یک چترامروز تا قبل از ملاقات با آن دختر، مانند روزهای گذشته برایم کسل کننده و خالی از معنا بود. او را هنگامی که از سرکار به خانه برمیگشتم دیدم،…
ستایش باقری·۵ ماه پیشانتخابِ سیمینصدای برخورد ممتد چرخهای چمدان سرم را به درد میآورد، هنوز سردردم بهبود نیافته. فرودگاه از آنچه که فکر میکردم شلوغتر است. چمدان را هدایت…
ستایش باقری·۵ ماه پیشملاقاتِ عجیب در کتابخانه_ آقای جونز، کتاب بلندیهای بادگیر رو کدوم قفسه بزارم؟آقای جونز با شنیدن صدایم، به خودش میآید و جواب میدهد: درسته همونجا بزار.میانِ قفسه…
ستایش باقری·۱ سال پیشاگر همهچیز چشم داشته باشدامروز از خیابانی عبور کردم، چشمم به درختی خورد که چشم داشت. به تنهاش چند چشم دیدم، انگار مرا زیر نظر داشت.من زیر لب آهنگی را زمزمه میکردم…
ستایش باقری·۱ سال پیشاز من متنفر نباشنگاهش کاملا گویای آن است که از دلش پرت شدهام بیرون.آتشی در چشمانش شعلهور میشود که بهگمانم هر هدفی را میسوزاند و او هم فقط به من خیره ا…
ستایش باقری·۱ سال پیشبیا عشقِ منعاشقانه چشم به راهت نشستهامگوشهایم منتظر صدایِ توچشمهایم منتظر نگاهِ توموهایم منتظر نوازشتوو گونههایم منتظر بوسهی شیرینتوستمن اینجا…
ستایش باقری·۱ سال پیشجنگِ درونینفرت پاورچین پاورچین از دروازهی قلبم عبور کرد و داخل شد.عشق وقتی فهمید نفرت راه به ملکش پیدا کرده، همه را به صف کرد؛ احساس، مهربانی، ایثار…