چگونه مقاصدی با ۲۰ درصد انرژی و ۸۰ درصد بهرهوری بسازیم.
اصل پارتو (۲۰/۸۰) تمرینی است برای افزایش بهرهوری در کسب و کار و توسعهی فردی. ریچارد کُخ که در سال ۱۹۹۰ به نویسندگی روی آورد، در گذشته به عنوان مشاور مدیریت کسب و کار فعالیت داشته و هجده کتاب نوشته است.
او قانون ۲۰/۸۰ را به عنوان ابزاری برای سنجش، تمرین و توسعه فردی و افزایش بهره وری کسب و کار پیشنهاد کرده است. و معتقد است که:
اگر در کاری که انجام می دهیم ارزش های زیادی خلق کنیم، می توانیم در 20 درصد از وقت خود به 80 درصد موفقیت دست یابیم.
اگر از وقتی که داریم هوشمندانه استفاده کنیم، می توانیم با آرامش و حتی با تنبلی زندگی کنیم.
ارزش زمان به نحوه استفاده از آن برمی گردد. مسئله زمان نیست بلکه کاری است که در آن زمان انجام می دهیم.
کتاب ارزش مطالعه و تامل را دارد. من زمانی که در حال طراحی مسیر حرفهای خودم بود سوالات اصلی کتاب را خلاصه وار یادداشت کردم و با فکر کردن و پاسخ دادن به آنها سعی میکردم مقاصد ۲۰ که ارزش ۸۰ را برای من خلق میکنند را پیدا کنم. نتیجه قابل قبول بود.
وقتی سوالات را بخوانید احتمالا شما هم مثل من متوجه میشوید که جواب خیلی از سوالات را نمیدانید و یا لااقل تا به حال به آن فکر نکردهاید و یا در بعضی از موارد جوابها مشترک و یا شاید گاها در تضاد با یکدیگر هستند!
نگران نشید. طبیعی است. همه ی ما در حال رشد هستیم و در زمان های مختلف پاسخ های متفاوتی به بعضی از نیازهای خود می دهیم اما همیشه هسته ی اصلی پاسخ های ما یکی است. حواستتان به آن هستهی اصلی باشد و سعی کنید آن را پیدا کنید. و همیشه به خاطر داشه باشید که سوال پرسیدن مهمتر از پاسخ دادن است.
این سوالات زیرگروه چند بخش اصلی هستند و به شما کمک میکند تا یکبار بیایستید و به عقب نگاه کنید و ببینید چرا باید یک کارهایی را بکنید و یا نکنید، و چگونه آنها را بکنید راندمان بیشتری خواهید داشت.
۱- جزایر شادی زندگی کجا قرار گرفتند؟ (قطعاتی کوچکی از زمان، اوقات کوچکی که ما بیشتر شادی را در آنها حس میکنیم.)
به عقب برگردد و به آخرین باری که واقعا احساس خوشحالی میکردی فکر کن؟
همه ی این اوقات و یا برخی از آنها چه وجوه مشترکی داشته اند؟
آیا جای خاص یا با شخص خاص یا مشغول فعالیت خاص بودی؟ آیا اشتراکی بین آنها وجود دارد؟
چطور می توان این زمان ها را افزایش داد؟
آیا می توان از فعالیت های زائد کم کرد و به جزایر شادی افزود؟
چه کارهایی را بر حسب وظیفه انجام می دهی و شادی آور نیستند؟ ( اوقاتی که با اندوه و بی حوصلگی سپری می شود اوقاتی ضد اجتماعی محسوب می شود. )
اگر کارهایی که اکثر اوقات انجام می دهم موجب شادی ام نمی شوند چطور می توانم زمان کمتری صرف آنها بکنم؟
۲- جزایر موفقیت زندگی ات کجا قرار دارد؟
ارزشمندترین 20 درصد زندگی ات کدام است؟ (زمان هایی که در ضمن آرامش به نتایج مطلوبی بسیاری نیز دست یافته اید. خلاق ترین اوقات زندگیتان) آیا اخیرا تجربه کرده ای؟ اوقاتی که شاید در آن فکری جدید به ذهنت خطور کرده باشد؟
این جزایر موفقیت تو در چه زمان هایی اتفاق افتادند؟ آیا وجوه مشترکی دارند؟ در یک زمان در روز اتفاق افتادن؟ آیا به فعالیتی خاص مشغولید؟ آیا در زمانی خاص یا کنار افرادی خاص رخ می دهد؟ بعد از اتفاقی خاص؟ تنها هستی یا در جمع؟ شتابزده هستی یا آرام ؟ یا در حال حرف زدن، شنیدن و حرف زدن؟
چطور می توانی این جزایر موفقیت را در زندگی خود افزایش دهی و از سایر کارهای خود بکاهید؟
آیا می توانی در زندگی یک علاقه، عادت، یا کاری فرعی را به حرفه ای جدید تبدیل کنی؟
با پاسخ به این سوالات احتمالا متوجه شده ای که بهتر است: زمان بیشتری را صرف کارهایی کنی که از انجامش لذت میبری پس به این فعالیت ها فکر کن و افکار مختلف را امتحان کن تا سرانجام یکی از آنها به سرانجام برسد. یا وجوه مشترک آنها، کارهای را پیدا کن و سعی کن بیشتر به آنها بپردازی. سوالات زیر افکارت را بیشتر چکشکاری میکند:
آیا می توانی با پرداختن به یکی از علایق شخصی که در تو انگیزه بیشتری ایجاد می کند از زندگی ات بیشتر لذت ببری؟ آیا می توانی آن را به یک حرفه تبدیل کنی؟
آیا می توانی بخش کوچکی از زندگی ات را که تو را بیش از همه به هیجان می آورد به کار و حرفه ای جدید تبدیل کنی؟
چه سوالاتی را می توانی مطرح کنی که آغازی برای تحقق فکر جدیدت محسوب شود؟
فهرستی از کارهایی که نباید انجام بدی را لیست کن.
قبل از عمل کردن، دوباره درباره مسائلی که برات مهم اند بیشتر فکر کن.
برخلاف جهت امواج شتاب دهنده زندگی حرکت کن. مانند همه نباش و عجیب باش. (گاهی کمک کننده است)
زمان را برای خودت و کسانی که دوستشان داری دوباره تعریف کن
تصمیمات کم ولی مهم بگیر.
وقتی زندگی در زمان حال را امتحان میکنی و یاد میگیری بهتر متوجه میشی که مقاصد ۲۰ تو کدامند.
تمرکز بر بهترین 20درصد زندگی = بیشترین نیرو در تمام زندگی = چون دقیقا می دانی در زندگی چه می خواهی
تمرکز بر علایق رمز قدرت و شادی و موفقیت در زندگی است! تمرکز یعنی انجام کارهای کمتر و استفاده از بخش مهمتر
که هستی؟ که میخواهی باشی؟ بزرگترین اسرار زندگی انسان در شخصیت او و ویژگی های منحصر به فرد او نهفته است. می توان با مهارت از این ویژگی ها استفاده کرد.
سرنوشت هر انسانی به تحقق نیروهای بالقوه و منحصر به فرد او بستگی دارد. تحول هر کدام از ما متفاوت صورت میگیرد.
شخصیت یعنی تمایز. تمایز مستلزم تصحیح، تفریق و تمرکز است.
با تمرکز بر بخش های اصیل وجودمان می توانیم متفاوت باشیم.
می توانی از طریق تفریق به شخصی خاص تبدیل شوی. کمتر همان بیشتر است. بخش هایی از وجودت را که شامل خود تو نیستند و اصیل نیستند را حذف کن (و یا لااقل پیدا و درک کن).
بخش های تحمیل شده توسط گذشته، والدین و محیط زندگی را پیدا کن. خود اصلی ما بخش کوچک و در عین حال حیاتی از زندگی ما را تشکیل می دهد. با تمرکز بر خود اصیل ات می توانی مانند سایرین نیاندیشی و عمل نکنی.
با محدود کردن علایق خود آنها را عمیق تر و فشرده تر کن و با تمرکز بر بهترین بخش وجود و ویژگی های شخصیتی وجود خود انسانی منحصر به فرد باشیم.
اگر با خودت صادق باشی می توانی بخش های غیر اصیل وجود خود را حذف کنی، در اینصورت دیگر مجبور به انجام کارهای غیر ضروری نخواهی بود. دیگر مجبور نخواهی بود به دوست داشتن چیزی تظاهر کنی و نگران این نیستی مردم درباره تو چه می گویند.
۳- نمی توانی توجه و تمرکز خود را صادقانه وقف افراد و مسائل بسیار بکنی. با گرفتن چند تصمیم بزرگ زندگی ساده تر به نظر میرسد. پاسخ به سوالاتی این چنین تصمیات و انتخابها را محدود می کند:
به چه کسی و چه چیزی بیشتر از همه اهمیت میدهی؟
چطور شخصی هستی و دوست داری چطور باشی؟
نیرومندترین ویژگی ها احساسات و توانایی های شما کدامند؟
آیا می توانید سراسر عمر خود را تنها در برابر یک نفر متعهد کنی؟ آن یک نفر کیست؟
آیا دوست داری بچه دار شوی؟
آیا می خواهی در زمینه ای شهرت کسب کنی؟ در چه زمینه ای؟
دوست داری در چه زمینه ای کار کنی؟
آیا دوست داری چیزی خلق کنی که دیگران از آن لذت ببرند یا به آن توجه کنند؟
آیا دوست دارید کلبه ای کوچک در کنار آبشاری داشته باشید؟
فکر میکنی در انجام چه کارهایی نیروی زیادی خرج میکنی در حالی که به هیچ وجه در موفقیت و شادی زندگی ات تاثیری ندارد؟
نیروی ات در حال حاضر صرف چه کارهایی می شود؟ آیا از نیرو ات به طور متمرکز استفاده می کنی؟
تمرکز تردیدها را کاهش می دهد و باعث افزایش قدرت و اعتماد می شود. تردیدهای ما خیانت کارند چون ما را از عمل می ترسانند و به این ترتیب منافعی که می توانیم بدست بیاوریم را از دست می دهیم.
ضمیر ناخودآگاه می تواند انتخاب میان دوراهی های زندگی را ساده تر کند و افکار برجسته ای را در ذهن بپروراند. و زمانی بهتر عمل میکند که بر موضوع خاصی تمرکز کند.
۴- بر مقصد 20/80 خود تمرکز کن: به کجا میخواهی برسی؟
جایی که میخواهی برسی یا باشی. اهداف، رویاها یا آرمان هایت را کشف کن.
محلی که می خواهی در آنجا باشی.
افرادی که می خواهی در کنارشان باشی.
فردی که میخواهی به آن تبدیل شوی.
تجاربی که می خواهی بدست آوری و کیفیت مورد نظر.
اهداف یا نتایجی که بیشترین شادی را در زندگی تان دارند کدام اند. خصوصیاتی که باید بر آنها تمرکز کنی و نگران سایر مسائل نباشی کدام است؟
بهترین 20 درصد زندگی ات چیست؟
محورهای علایق این 20 درصد را بشناس.
آیا مقصد 20/80 شما بازتابی از آنچه واقعا میخواهید و برایتان مهم است محسوب می شود؟
آیا منعکس کننده شخصیت واقعی شما هست؟ ایا با شخصیت شما متناسب است؟
آیا می تواند موجب تقویت بهترین استعدادهای شما شود؟
آیا قادر هستید بر آن تمرکز کنید؟ آیا می توانید نیرویتان را تنها بر آن متمرکز کنید؟
آیا می تواند باعث شود اهداف دیگری را که اخیرا بخش بزرگی از نیروی شما را به خودتان اختصاص داده رها کنید؟
آیا آنقدر کوتاه است که بتوانید همیشه آن را به خاطر بیاورید؟
آیا شما را به هیجان می آورد؟ آیا رویای زندگی تان محسوب میشود؟
آیا دنبال کردن آن اصل بیشتر همان کمتر است را به شما ثابت میکند؟
۵- مسیر 20/80 را پیدا کن: ساده ترین راه برای رسیدن به مقصد.
راه سریعتر و راحتتر کدام است؟
افرادی که این مسیر را رفته اند کدام اند؟
این مسیری است که دوست داری؟
مسیری که من معمولا انتخاب میکنم کدام است و چطور میتوانم در آنها تغییرات معقولی را ایجاد کنم؟ (چطور میتونم به نتیجه ی بهتری برسم و راه بهتر برای من کدام است؟
کدام راه با لذت بیشتری همراه است در عین حال که سرعت متناسب با من را نیز دارد.
چطور می توانم این راه را ساده تر کنم؟
چه چیزی برای من درطی مسیر اهمیت دارد؟ (حداکثر 3 مورد که برات از همه مهمتر است را انتخاب کن)
۶- عمل به اصل 20/80: برداشتن اولین گام های اساسی.
سوالات این گام را لیست نکردم چون به نظرم شاید برای کشق بشه سوالات یکسانی طرح کرد و بعضا به جوابهای مشابه ای رسید اما هر انسانی به روشی متفاوت طی طریق می کند. همون جمله ی به اندازه ی همهی انسانها راه برای رسیدن وجود دارد ...
فقط شروع کن ...
بعد از کنار دریا ایستادن و اندیشیدن زمان آن است که دل به دریا بزنید و آنچه به خیالتان آموخته اید و یا دوست دارید را زیست کنید. فقط در این صورت است که می فهمید چقدر از آنچه به قلم درآورده اید حقیقی و متعلق به شماست و چقدر زایده ی تخیلات و یا برآمده از محیط است و زائد بر شماست. هیچ راهی جز تجربه کردن وجود ندارد، در راه میفهمی با چه کاری و کجا و چگونه راندمان ۸۰درصد برآمده از حداقل تلاش را بدست میاوری.
گر مَردِ رهی، میانِ خون باید رفت وز پای فتاده، سرنگون باید رفت تو پای به ره در نِه و از هیچ مپرس خود راه بگویدت که چون باید رفت عطار نیشابوری