ویرگول
ورودثبت نام
Amaryllis
Amaryllis
خواندن ۱ دقیقه·۲ سال پیش

مترسک دل مرده

مقصد من به کجاست

خانه ام هست غریب

میروم تا ته تنهایی خویش

شاپرک نیست دگر

یا که سرسبزی برگ

یا درختی که ز شاخش بتوان رفت و کمی گردو چید

آب دریا تلخ است

ماهیان می کشد از بی میلی

غرق ماتم شده ام

دل سنگم تنگ است

کاش بودی مه من

تا ته شب ز نبودت گله کردم هربار

بی تو من خوش بودم

آمدی دل خوشی ام را کشتی

شده ام دلزده از غریبت و تنهایی خویش

در مسیر ماتم

مرگ بادت ای عشق

وه چه مطلوب نمودی اول

بعد من هیچ کسی را دگر عاشق نکنید

قلب آدم مگرش خاک رس است

گاه یک کوزه ی صاف

گاه که شیرین بشود با فرهاد

گاه فرهاد خود از دست دهد

بی خیالی تا کی؟

انتظارچه کسی کشت و زبان قلمم سست کند؟

هیچ میدانی دوست

دل تنگم مرده

شده ام دخترکی

سرد و بی روح و غمی در دلم است

کاش مرگم برسد تا ز غم آزاد شوم

نه توان رفتن نه توان گفتن

نه توان مردن

از دل سنگ من اینجا خبری نیست دگر

غم و اندوه مجالم ندهد

تنهاییآدم مگرشآزاد مردنآمدی خوشیانتظارچه کشت
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید