اگر نگاهی مقایسه ای به زندگی در یکصد سال قبل و زندگی معاصر بیندازیم یکی از بارزترین تفاوتها سرعت بسیار بالاتر زندگی در عصر کنونی است.به عنوان مثال نیاکان ما در ابتدا برای رفتن از جایی به جای دیگر فقط راه می رفتند تا کم کم حیوانات را اهلی کردند و برای جابجایی مورد استفاده قرار دادند.فقط در یکصد و خورده ای سال گذشته بود که استفاده از ماشین،قطار،و هواپیما به جابجایی انسان سرعت بخشید.این تغییر به قدری باب میل سیستم سرمایه داری واقع شد که در جاهای دیگر نیز سرعت به اصل اولیه در زندگی بدل گردید.افراد تمایل دارند خیلی سریع رشد کنند،به ثروت برسند،مشهور شوند،و....حال باید دید این سرعت تحمیل شده بر زندگی ما چه تاثیرات مخربی در بر خواهد داشت؟آیا این تمنای سرعت می تواند منجر به کاهش کیفیت زندگی شود؟حداقل با قاطعیت می توان گفت که میزان اختلالات روانپزشکی در جوامع روستایی که روندی آهسته تر دارند کمتر است.اگر جامعه به فرزندان ما این پیام را بدهد که تو می توانی زیر سی سالگی ملیاردر شوی و او با وجود تمام تلاشش موفق نشود چه احساسی خواهد داشت؟یا اگر والدین در تخیلات خود فرزندی داشته باشند که در هفت سالگی دو زبان خارجی بلد است ولی در واقعیت فرزندشان اصلا نخواهد زبان بخواند چه خواهد شد؟در هر دوی این حالتها احساس شکست غلبه خواهد کرد و در دومی فرزند هم احساس خواهد کرد که انتظارات والدین را براورده نکرده است و لذا فرزند خوبی نیست.
مطالعه زندگی نامه افراد موفق به خوبی به ما نشان می دهد که بسیاری از تغییرات مهم در زندگی بشری توسط افرادی ایجاد شده است که در کارشان مداومت داشته اند نه سرعت.خیلی ساده لوحی است که شرکت در کلاس تندخوانی را عامل اصلی موفقیت فردی بدانیم.ممکن است گاهی نوابغی پیدا شوند که در سنین جوانی تاثیرگذار بوده اند ولی ما زندگی خود و فرزندانمان را بر اساس معمول جامعه تنظیم می کنیم نه بر اساس زندگی نوابغ.گاهی والدین انتظارات پرسرعتی از فرزند خود دارند که در واقع فرافکنی انتظاراتی است که از خودشان داشته اند و موفق شده یا نشده اند.این والدین به مشخصات کودک خود،تفاوتهای فردی، یا واقعیتهای جامعه توجهی ندارند و انتظارات بالای خود را به فرزند تحمیل می کنند و فرزند هم با این فرض که هرچه والد بگوید درست است این انتظار را از خودش درونی می کند و همواره بلندپرواز است و طبیعی است که بیشتر از افراد عادی دچار شکست و سرخوردگی شود.
این انتطار سرعت بالا را در بسیاری از جنبه های زندگی می توانیم ببینیم:زن و شوهری که انتظار دارند طرف مقابل خیلی سریع به اخلاق او عادت کند،نوجوانی که نمی تواند صبر کند تا پدر بعد از گرفتن حقوق برایش چیزی بخرد،مادری که حاضر به تلاش چندهفته ای برای تغییر دادن عادت ناپسندی در کودک سه ساله اش نیست،بیماری که می خواهد بیماریش را سریع درمان کند،روان درمانگری که برای تغییر کردن مراجع خود عجله دارد،و یا حتی مردم جامعه ای که برای رسیدن به آرمانهایشان حاضر به صبر نیستند.مورد آخر به جامعه خودمان اشاره دارد که می خواهیم تغییرات رخ داده در اروپا طی چهارصد سال را چهل سال به دست آوریم.
پاندمی ویروس کرونا با اجبار انسانها به نشستن در منزل و کم کردن سرعت زندگی به ما نشان داد که سرعت بالا چه مضراتی برای محیط زیست و سلامت ما هم داشته است.جامعه امروزی باید بتواند در برابر وسوسه سیستم سرمایه داری برای افزایش سرعت در زندگی شخصی خودمان مقاومت بیشتری به خرج داده و استانداردهایی را برای زندگی تعیین کند که ماحصل آن کاهش فشار بر روی انسانها و در نتیجه کاهش اختلالات روانپزشکی مثل افسردگی و اضطراب باشد.