جواد عرب صاحبی
جواد عرب صاحبی
خواندن ۱ دقیقه·۵ ماه پیش

دست از جنگ کشیدند و به من میخندن

بی برادر شدن از داغ حسین سخت تر است
بی برادر شدن از داغ حسین سخت تر است


گر نخیزی تو زجا، کار ِحسین سخت تر است
نگران حَرَمَم ، آبرویم در خطر است

قامتِ خم شده را هر که ببیند گوید:
بی علمدار شده  دستِ حسین بر کمر است

داغ اکبر رمق از زانوی من بُرد ولی
بی برادر شدن از داغ پسر سخت تر است

دست از جنگ کشیدند و به من میخندند
تو که باشی به بَرَم باز دلم گرم تر است

نیزه زار آمده ام یا تو پُر از نیزه شدی؟
چو ملائک بدنت پُر شده از بال و پر است

پیش ِ من با سر مُنشَق شده تعظیم نکن
که خدا هم ز وفاداری تو با خبر است

علقمه پر شده از عطر ِ گل ِ یاس، بگو
مادرم بوده کنارت که حسین بی خبر است؟

به تو از فاصله ی یک قدمی تیر زدند
قد و بالایِ رَسا هم سببِ دردسر است

اصغر از هلهله کردن بدنش میلرزد
گر بداند که تو هستی کمی آرام تر است

تیر باران که شدی یادِ حسن افتادم
دستت افتاده ز تن، فرق تو شق القمر است

وعده ی ما به نوک نیزه به هر شهر و دیار
که به دنبال سرت خواهرمان ره دسسپر است

حضرت عباسعاشورامحرمامام حسین
طلبه سطح ۳ حوزه علمیه _ مربی حفظ تخصصی قرآن کریم _ پژوهشگر ادیان و مذاهب _ پژوهشگر غرب شناسی _ شیطان پرستی _پژوهشگر منطقه قفقاز_ مدرس دوره های عملیات روانی _ ترور آنلاین _ غرب شناسی استراتژیک
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید