راستش الان داشتم تو اینستا مطالب رو ورق میزدم. چشمم خورد به استوری که گذاشته بودن و اول خیلی ساده وعادی داشتم از روش رد میشدم که به استوری های بعدی برسم .بعد رسیدم به یدونه استوریشون که نوشته بود (یک عددی) دقیقه مانده به خرید دوچرخه بعدی . من اصلا چیزی راجع به این کمپین نمیدونستم ولی با دیدن این جمله یهو چشمام برق زد و خیلی دلم خواست که مشارکتی داشته باشم . سریعا اومد ثبت نام کردم و رسیدم به این صفحه که هرچی دلم میخواد بهم اجازه دادن که بنویسم ، از طرفی یجورایی حول شدم و استرس گرفتم چون نوشته بود چند روز دیگه به اتمام این کمپین مونده . از طرفی هم میبینم که خیلی دلنوشته دارم و ممکنه وقت نشه بویسم . خلاصه ی حسی دارم که اصلا گفتنی نیست . فقط میخوام بنویسم و بنویسم و بنویسم شاید همین چند جمله در آخر یدونه دوچرخه به قبلی ها اضافه کنه و دست ی نفر که تاحالا به دوچرخه نخورده ، فرمون های دوچرخه رو لمس کنه و ی لبخندی از ته دل بزنه. و اون وقته که انرژی اون لبخندش به من برمیگرده حتی با این وجود که من اصلا هم نمیفهمم که این اتفاق افتاده یا نه ؟ ایکاش من زودتر با این کمپین آشنا میشدم. ایکاش ...
#رکاب سفید