ویرگول
ورودثبت نام
آرمین کوهی
آرمین کوهی
خواندن ۳ دقیقه·۱ سال پیش

معرفی کتاب: سیمای احمد شاه از محمد جواد شیخ الاسلامی

معرفی کتاب: سیمای احمد شاه

نویسنده: محمد جواد شیخ الاسلامی

با خواندن این کتاب اولین چیزی که به ذهنم رسید این سوال بود که آیا قاجار ها رفته اند؟ چرا آن ها اینقدر منفور بودند؟ خوب نگاهی به کارنامه آخرین پادشاه قاجار در این کتاب پاسخ مناسبی را به ما عرضه می کند:

فساد سیستماتیک، رشوه گیری مقامات بلند بالا، تمایلات وطن فروشانه سیاستمداران ایرانی به انگلیس و بالاخص به روسیه، نبود امنیت در همه ابعاد و در آخر مردمی که دیر واکنش نشان می دهند.

اما صبر کنید ببینم، الان هم همه این بحران ها وجود دارند و حتی تبدیل به ابر بحران شده اند. بنابراین از این دید می توان گفت قاجار ها هنوز همه نرفته اند.

اما برگردیم به خود کتاب و داستان پادشاه ضفیف النفسی که به تنها چیزی که اهمیت نمیداد مردم ایران بود. احمد شاه قاجار این جوان خپل و بدفرم و پول پرست در طول کتاب با اشتباهات و ندانم کاری ها و شهوت مالی خود ایران را روز به روز به اضمحلال نزدیک تر می کند. بزرگترین دغدغه اش همان 15 هزار تومان مقرری ماهانه اش است که برای حفظ وثوق السلطنه سیاستمدار فاسد و رشوه گیر متمایل به انگلیسی ها از سفارت این کشور دریافت می کند. مدام در فکر سفر به اروپا و حیف و میل کردن پول هایی است که از خزانه مصیبت زده و خالی دولت ایران می گیرد. کار جایی بیخ پیدا می کند و نفرت خواننده از این جوان سست عنصر و خسیس زمانی به منتها الیه خود می رسد که در جریان جنگ جهانی اول زمانی که قوای روس از شمال و انگلیس از جنوب علی رغم بی طرفی ایران مبادرت به اشغال ایران می کنند و باعث بوجود آمدن قحطی عظیمی در مملکت می شوند احمد شاه بعنوان شاه ایران بجای دست زدن به اقداماتی برای کاهش اثرات مخرب قحطی که تا پایتخت کشورش هم سرایت کرده اقدام به خرید غلات و احتکار آن کرده وآن را به بالاترین قیمت به ملت خود می فروشد. در یک جمله کثافت کشور را برداشته است و شاه احمق داستان هم ذره ای اهمییت نمی دهد.

کتاب بجای پرداختن به افسانه سرایی های شاهزادگان قاجار که در تلاشند احمد شاه را فردی لایق و علاقه مند به استقلال و رفاه ملت ایران نشان دهند با توجه به اسناد وزارت خارجه انگلیس که هر 30 سال یک بار انتشار می یابد به طور صریح و قدرتمندی نتیجه گیری می کند که عزل شدن و فرار کردن احمد شاه نه به خاطر اقدامات انگلیسی ها بلکه به خاطر ناشایستگی و نالایق بودن خود او بوده است.

البته بی انصافی است اگر همه کاسه کوزه هارا بر سر احمد شاه بشکنیم چون در باره بازه ی زمانی صحبت می کنیم که دزد نبودن امثال مستوفی و مشیرالدوله یک مزیت اساسی و حاکی از وطن پرستی این افراد کم یاب می باشد در حالی که در بطور عادی باید شایستگی افراد و قدرت رهبری آن ها باشد که باعث انتخاب شدن آن ها می شود. در واقع اعتماد عمومی به مانند ایران امروزی به کلی از بین رفته بود و ملت به اکثریت رجل سیاسی کشور بدبین و بدنبال سیاستمدارانی بودند که تنها دزد نباشند. سرنوشت ایران نه در داخل ایران و به دست ملت ایران بلکه در قرارداد های ابرقدرت هایی مانند روسیه و انگلیس بسته می شد.

در آخر اینکه شباهت های چشمگیری را میتوان بین دوره آخر قاجاریه و زمان حال پیدا کرد حاکی از این واقعیت تلخ است که ما هنوز نتوانسته ایم یک حکومت عادی و ملی را که مورد توافق اکثریت ملت ایران باشد بر سرکار بیاوریم و همچنان در موضع ضعف قرار داریم و لازم نیست که خیلی باهوش باشی تا متوجه باشی که در موضع ضعف بودن متضمن و آبستن بحران ها و ناآرامی های شدیدی است.


قاجارایرانفسادکتابانقلاب
می خوانم و می نویسم برای رسیدن به یقین.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید