هیچ وقت نفهمیدم که افسردگی رنگ های اشیأ رو از بین میبره یا فقط باعث کور رنگی میشه.
افسردگی تردید میاره، باعث میشه به تهش فکر کنی. یک نوع پنجره است که رو به واقعیت باز میشه و اینقدر تلخی میریزه تو ذهنت که غرقت میکنه. انگار از حباب میای بیرون و از اون بیرون تقلای اطرافیانت برای زندگی کردن میبینی و راستش حالت به هم میخوره.
همه تبدیل میشن به موش های کور و فقط تو انسان میمونی. موش های کوری که اشتیاق بی نظیری برای زندگی کردن و حفر کردن تونل دارن. جونورایی که اصلا هم حواسشون نیست که دارن تو کثافت پرسه میزنن. بدترین حس هم اینه که هیچ کس جز توی افسرده اینو نمی بینه و همه با خودشون میگن که تو چه مرگته؟
من الان خودم یه موش کورم حسابی هم برنامه ریختم که تونل حفر کنم ولی همیشه احساس میکنم یه آدم بیرون حباب داره منو نگاه میکنه و حسابی حالش به هم میخوره.