این سازمان در چند مرحله از دوران پیدایش خود فعالیتهایی انجام داده است که عبارتند از:
۱. تهیه و تدوین تشکیلات و برنامهریزیهای سازمان؛ (تشکیل –۱۳۵۰)
۲. جذب افراد جوان، تحصیلکرده و مذهبی؛
۳. اجرای آموزشهای عقیدتی، سیاسی؛ براساس کتابهای آیتالله طالقانی، مهندس بازرگان، یدالله سبحانی و تاریخ اسلام
۴.آموزش نظامی نیروها؛ با اعزام عدۀ زیادی از نیروهای خود به اردوگاههای مبارزان فلسطینی در لبنان و عمان
۱- اعلام جنگ مسلحانه علیه رژیم شاه: (۱۳۵۰ – ۱۳۵۴) در این راست تصمیم گرفتند در آغاز جشنهای ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی، دکلهای اصلی برق سراسری را منفجر کنند. امّا توسط ساواک شناسایی و قبل از انجام هرگونه عملیاتی دستگیر شدند و نه نفر از آنها اعدام و مسعود رجوی و بهمن بازرگانی محکوم به حبس ابد گردیدند.
۲- سازماندهی مجدد: توسط رضا رضایی و سپس تقی شهرام و بهرام آرام
و به دنبال آن به قتل رساندن ژنرال پرایس، فرماندۀ مستشاران آمریکا در ایران، سرهنگ لوئیزهاوکینز و سرتیپ زندیپور، رئیس کمیتۀ مشترک ضد خرابکاری ساواک
۳- تغییر مواضع ایدئولوژیک: در سال ۱۳۵۴ ه.ش شهرام و آرام، ضمن بیانیهای اعلام کردند که مارکسیست بهترین ایدئولوژی برای مبارزه علیه رژیم شاه است. بدین شکل، به طور رسمی اسلام را از سازمان کنار گذاشتند.
پس از اعلام تغییر مواضع ایدئولوژیک، (۱۳۵۴ – ۱۳۵۷): ابتدا گروهی از جوانان مسلمان و مؤمن از سازمان خارج شدند که به دستور سرکردگان سازمان ترور شدند. در سال ۱۳۵۶ ه.ش، لطفالله میثمی و چند نفر دیگر از جمله مهدی غنی، مسعود حقگو، از سازمان جدا شده، گروه نهضت مجاهدین را به وجود آوردند.
عدهای دیگر به رهبری حسین روحانی از سازمان جدا شده و گروهک «پیکار در راه آزادی طبقۀ کارگر» را بنا نهادند. از اعضای اصلی دیگر این گروه، تقی شهرام، بهرام آرام، مصطفی شعاعیان بودند. تشکیلات این گروهک در اواخر سال ۱۳۶۰ با دستگیری بیشتر رهبران آن از هم پاشید.
سازمان مجاهدین خلق، پس از پیروزی انقلاب اسلامی با پنهان کردن ماهیت واقعی خود و طرح شعارهای جوانپسند شروع به جذب جوانان کرد. آزادیهای بعد از پیروزی و شور و شوق به وجود آمده در جوانان برای شرکت در فعالیتهای سیاسی نیز به این امر دامن زده، عدۀ زیادی جذب سازمان شدند.
رهبری سازمان هم به دست مسعود رجوی افتاد.
منافقین در انتخابات همهپرسی نظام جمهوری اسلامی ایران و مجلس خبرگان و نیز تدوین و تصویب قانون اساسی شرکت کردند. امّا طبق اطلاعیههای خود، به جمهوری اسلامی رای ندادند و در انتخاب خبرگان هم به افراد مورد نظر خود رای دادند. صلاحیت مسعودی رجوی نیز برای انتخابات اوّلین دورۀ ریاست جمهوری مورد تایید قرار نگرفت.
از پیروزی انقلاب اسلامی تاکنون.ش، علیه انقلاب و نظام جمهوری اسلامی، اعلان جنگ مسلحانه کرد و پس از مدت کوتاهی مسعود رجوی به همراه ابوالحسن بنیصدر از ایران فرار کرده، در فرانسه علیه نظام به توطئهچینی پرداختند. در سال ۱۳۶۴ ه.ش، به دنبال بهبود روابط ایران و فرانسه، منافقین به صدام حسین که با ایران در حال جنگ بود، پناه بردند. و مدتی برای رژیم عراق و دشمنان نظام جمهوری اسلامی ایران مزدوری و خبرچینی کردند پس از سقوط رژیم بعث نیز در اختیار منافع آمریکا قرار گرفتند.
در سالهای اخیر، به دلیل ضربات وارد آمده بر آنان از سوی جمهوری اسلامی و فساد اخلاقی گسترده در میان اعضای آنها، سازمان در وضعیت مناسبی قرار ندارد.
فعالیتهای تروریستی مجاهدین خلق
کارنامه فعالیت های تروریستی سازمان مجاهدین خلق از ابتدای پیروزی انقلاب تا کنون نه تنها این سازمان را به مهم ترین گروه تروریستی علیه نظام جمهوری اسلامی ایران تبدیل کرده است بلکه آن را به عنوان یک سازمان تروریستی، سال ها در لیست گروه های تروریستی آمریکا، اروپا و استرالیا گنجانده است.
فعالیت های تروریستی مجاهدین خلق متأثر از سه عامل شرایط سیاسی – اجتماعی حاکم بر ایران در دوره پهلوی، اندیشه های چپ گرایانه و التقاطی سازمان، و ناکامی سازمان در فضای سیاسی پس از پیروزی انقلاب اسلامی شکل گرفته و حمایت مستقیم قدرت های منطقه ای و فرامنطقه ای نقش موثری در گسترش و تداوم اقدامات تروریستی آنان داشته است.
با وجود این، با بن بست استراتژیک سازمان مجاهدین خلق پس از حمله آمریکا به عراق و سقوط رژیم صدام، این سازمان پس از حدود پنج دهه فعالیت تروریستی – که ایران را به یکی از بزرگ ترین قربانیان اقدامات خشونت بار تروریستی در جهان تبدیل کرده بود – در شرایط کنونی در صدد تحولی ماهیتی و کارکردی برآمده است. این مقاله با تبیین زمینه ها، علل، تاریخچه و ریشه های فعالیت های تروریستی سازمان مجاهدین خلق از ابتدای تأسیس آن تا کنون به ارزیابی سازمان و روابط آن با قدرت های منطقه ای و فرامنطقه ای پرداخته و چشم انداز فعالیت های آن را مورد بررسی قرار داده است.
سازمان مجاهدین خلق یکی از گروه های تروریستی است که بیشترین فعالیت های تبلیغاتی و نظامی علیه نظام جمهوری اسلامی را سازماندهی کرده است. این سازمان با ورود به فاز نظامی و آغاز جنگ مسلحانه از ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ به همکاری با غرب و سپس صدام در جنگ تحمیلی علیه ایران پرداخت.
آنها پس از جنگ تحمیلی نیز به فعالیت های ضد ایرانی خود ادامه داده و علاوه بر اقدامات تروریستی علیه مسئولین و مردم ایران، پی گیری سیاست های ایذایی علیه منافع ملی ایران از طریق لابی های امنیتی و پارلمانی در اروپا و امریکا و برپایی نشست ها و تظاهرات های متعدد، جاسوسی و ارائه اطلاعات از برنامه هسته ای ایران، تشدید فشارها علیه ایران در پرونده آمیا، حقوق بشر و مسئله هسته ای و اختلاف افکنی در روابط ایران و همسایگان را نیز در کارنامه فعالیت های خود گنجانده اند.
از سوی دیگر این سازمان با استقرار در پایگاه های نظامی خود در عراق، به عنوان متحد استراتژیک و ارتش خصوصی صدام، در سرکوب قیام شیعیان و کردهای عراق در سال ۱۹۹۱ نیز نقش داشته است. مجموعه این فعالیت ها سبب شده است این سازمان در لیست گروه های تروریستی آمریکا، اتحادیه اروپایی، کانادا و کشورهای دیگر قرار گیرد.
با وجود این، پس از حمله آمریکا به عراق و محاصره نیروهای آن در پایگاه اشرف، انتقال مسئولیت کنترل آنان به ارتش عراق و ضرب الاجل دولت عراق برای خروج آنان از این کشور و همچنین در پرتو تحولات درونی این سازمان مانند ناپدید شدن مسعود رجوی (سرکرده سازمان) و گسترش فعالیت های مریم رجوی در اروپا، نام این سازمان از لیست گروه های تروریستی در انگلیس و سپس اتحادیه اروپایی و رویکردهای موافق و مخالف با آنها در آمریکا و اروپا و ... این سازمان در شرایط حساس، پیچیده و مبهمی قرار گرفته است.
پیش از نخستین عملیات نظامی که برای مراسم جشن های ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی تنظیم شده بود اکثر رهبران و اعضای سازمان در شهریور سال ۱۳۵۰ دستگیر شدند. در این میان تمامی اعضای کمیته مرکزی سازمان، به جز مسعود رجوی، اعدام شدند. این وضعیت عملاً سرآغاز دوره دوم فعالیت سازمان مجاهدین خلق یعنی بازسازی و تغییر ایدئولوژی آن در خلال سال های ۱۳۵۴-۱۳۵۰ بود.
در واقع اگر چه دستگیری گسترده اعضا و کادر رهبری سازمان در شهریور ۱۳۵۰ ضربه ای اساسی به این سازمان وارد کرد اما به رغم اعدام هسته مرکزی سازمان، در فاصله سال های ۱۳۵۱ تا ۱۳۵۴، با بازسازی سازمان با مرکزیت جدید، سازمان تا سال ۱۳۵۵، بیش از ۴۰ مورد اقدام مسلحانه کرد که شامل بمب گذاری و ترور می شد (۶).
جدول عملیات های نظامی سازمان (۱۳۵۷-۱۳۵۰)
ردیف تاریخ شرح
۱ ۱ مهر ۱۳۵۰ اقدام نافرجام برای ربودن شهرام، پسر اشرف پهلوی جهت آزاد کردن همرزمان از زندان، اولین عملیات سازمان بود
۲ ۱۴ اردیبهشت ۵۱ انفجار در دفتر شرکت هواپیمایی بریتانیا؛ انفجار در دفتر مجله مستهجن " این هفته"
۳ ۱۰ خرداد ۱۳۵۱ بمب گذاری در اداره اطلاعات آمریکا، ساختمان انجمن ایران و آمریکا و ساختمان انجمن روابط فرهنگی ایران و انگلیس در تهران
۴ ۱۰ خرداد ۱۳۵۱ انفجار سر راه ماشین ژنرال پرایس، مستشار آمریکایی در تهران
۵ ۱۰ خرداد ۱۳۵۱ انفجار بمب صوتی در مدفن رضا خان، مقارن با سفر نیکسون به تهران
۶ ۸ مرداد ۱۳۵۱ انفجار جیپ ارتشی پارک شده در خیابان
۷ ۱۲ مرداد ۱۳۵۱ هنگام ورود ملک حسین پادشاه اردن به ایران، اقدام به انفجار یک بمب در سفارت اردن در تهران
۸ ۲۲ مرداد ۱۳۵۱ ترور تیمسار طاهری در تهران
۹ ۴ بهمن ۱۳۵۱ انفجار ساختمان هواپیمایی پان آمریکن
۱۰ ۶ بهمن ۱۳۵۱ انفجار در دفتر شرکت نفتی شل – لاوان. انفجار در دفتر شرکت مس سرچشمه
۱۱ ۷ بهمن ۱۳۵۱ انفجار بمب صوتی در کافه تریای هتل انترناسیونال در تهران
۱۲ ۱۲ خرداد ۱۳۵۲ ترور سرهنگ دوم لوئیس هاوکینز مستشار نظامی آمریکایی
۱۳ ۲۸ آبان ۱۳۵۲ انفجار در لژ مخصوص سینما شهر فرنگ مشهد
۱۴ ۱۱ اسفند ۱۳۵۲ به عنوان اعتراض به سفر سلطان قابوس به ایران، اقدام به بمب گذاری در ساختمان بانک عمران و دیگر نقاط نظیر دفتر شرکت انگلیسی Gary & Mackenzi، محوطه خارجی سفارت انگلیس و دفتر شرکت پان آمریکن
۱۵ ۳۱ فروردین ۱۳۵۳ انفجار در مقر گارد دانشگاه صنعتی آریامهر (دانشگاه شریف) به یاد اعدام ۴ تن از کادرهای سازمان
۱۶ ۴ خرداد ۱۳۵۳ انفجار در ساختمان ها و موسسات آمریکایی و یهودی مانند شرکت جنرال، شرکت بیمه انگلیسی York Shire و کمپانی یهودی Techno Vice
۱۷ ۵ خرداد ۱۳۵۳ بمب گذاری در کارخانه نخ ریسی مشهد
۱۸ ۲۹ خرداد ۱۳۵۳ انفجار در پاسگاه ژاندارمری کاروانسرا سنگی
۱۹ ۵ تیر ۱۳۵۳ انفجار تأسیسات برق کارخانه ایرانا در کرج
۲۰ ۵ تیر ۱۳۵۳ انفجار تأسیسات برق کارخانه جیپ لندرور در کرج
۲۱ ۷ آبان ۱۳۵۳ در اعتراض به سفر کیسینجر به ایران، انفجارهایی در دفتر کمپانی چند ملیتی ITT، شرکت صنعتی و کشاورزی نراقی و شرکت John Deer
۲۲ ۲۷ آبان ۱۳۵۳ بمب گذاری در دفتر مجله هنر و سینما
۲۳ ۲۷ اسفند ۱۳۵۳ ترور سرتیپ زندی پور افسر کمیته مشترک و راننده وی
۲۴ ۳۱ اردیبهشت ۱۳۵۴ ترور دو مستشار نظامی آمریکای سرهنگ جان ترنر و پل شفرد در تهران
۲۵ ۲۲ اردیبهشت ۱۳۵۴ انفجار در سینما کریستال مشهد
۲۶ ۱۲ تیر ۱۳۵۴ تلاش برای ترور کنسول آمریکا در تهران که تنها به کشته شدن حسن حسنان، کارمند ایرانی سفارت آمریکا منجر شد
۲۷ ۳۰ تیر ۱۳۵۴ انفجار بمب در انجمن ایران و آمریکا و در کنسولگری انگلیس در مشهد
۲۸ ۱۱ آذر ۱۳۵۴ ترور رضا خالقی، راننده وزارت دربار
۲۹ ۶ شهریور ۱۳۵۵ ترور دونالد جی اسمیت، رابرت آر کرون گارد و ویلیام سی کاترل از کارمندان کمپانی آمریکایی راکول اینترنشنال
پس از مارکسیست شدن بسیاری از اعضای باقیمانده و تصفیه نیروهای مذهبی، اعضای مرکزیت سازمان مجاهدین خلق در بیانیه ای در سال ۱۳۵۴ با اعلام ناامیدی خود از ترکیب مارکسیسم و اسلام، " اعلامیه تغییر مواضع ایدئولوژیک" سازمان را منتشر کردند و مارکسیسم را تنها فلسفه واقعی انقلاب دانستند. این تغییر مواضع، شکاف عمیقی میان نیروهای سازمان ایجاد کرد و به گسترش تصفیه درونی و ترور برخی اعضای مذهبی سازمان انجامید (۷).
بر این اساس، ریشه های تروریستی فعالیت های منافقین با ترورها و تصفیه های درون سازمانی تشدید شد. افرادی که در این سال ها در تشکیلات به قتل رسیدند، عمدتاً در معرض دو اتهام قرار داشتند: نخستین دلیل ترور آنان، به مسائل پلیسی و امنیتی و ترس سازمان از نفوذ دوباره ساواک و احتمال خیانت اعضاء برمی گشت؛ چنانکه ترورهای جواد سعیدی، مرتضی هودشتیان و علی میرزاجعفر علاف از این نمونه بود. دومین دلیل ترورها، به اختلافات عقیدتی میان اعضاء سازمان پس از تغییر ایدئولوژی مرتبط بود؛ چنانکه ترور شریف واقفی و صمدیه لباف از این قبیل بود (۸).
به هر حال با گذار سازمان از ترورهای این دوره و شکاف ایدئولوژیک درون سازمانی، عملاً بسیاری از اعضای سازمان که در زندان بودند منشعب شدند و جریانات مذهبی نیز حمایت خود را از سازمان قطع کردند. این شرایط، زمینه ورود سازمان به دوره سوم فعالیت، یعنی رکود و سازماندهی مجدد آن در زندان در خلال سال های ۱۳۵۴ تا ۱۳۵۷ را به وجود آورد.
در این دوره، بسیاری از اعضای سازمان مجاهدین خلق در زندان بودند و به تدریج مسعود رجوی به عنوان باقیمانده هسته مرکزی سازمان، از خط مشی و ایدئولوژی قبلی سازمان دفاع کرد و جریان اصلی مجاهدین خلق را در درون زندان سازماندهی کرد. با آزادی زندانیان سیاسی در سال ۱۳۵۷، اعضای سازمان دوباره حول محور رهبری رجوی جمع شدند و سازمان، بازسازی شد؛ فعالیت نیروها و هواداران سازمان در داخل و خارج از کشور نیز شدت گرفت.
مواضع و عملکرد تروریستی سازمان در قبال انقلاب اسلامی
پس از پیروزی انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ سازمان خود را قطب و محور انقلاب می دانست و اعتقاد داشت نیروهای انقلابی حاکم، قادر به رهبری مبارزه ضد امپریالیستی نیستند و بنابراین مردم تنها باید از سازمان مجاهدین خلق پیروی کنند.
بر این اساس، با وقوع هر یک از حوادث و بحران های پی در پی در انقلاب، سازمان مجاهدین خلق به رغم اعلام وفاداری لفظی به رهبر انقلاب، با تأکید مستمر و گسترده بر صلاحیت و پیشتازی انحصاری خود و زیر سوال بردن جریان های دیگر، واکنش های متفاوتی با جریان اصیل انقلاب اقدام به ایجاد یک شبکه زیرزمینی مسلح، ظاهراً برای تأمین حفاظت خود، کرد و آموزش جنگ های چریکی را در خانه های امن خود در دستور کار قرار داد.
در این شرایط، نخستین مواضع سازمان در تقابل با مواضع نظام، حمایت آنان از شورش گری جدایی خواهانه در کردستان، ترکمن صحرا و گنبد، طرح انحلال ارتش، تشنج آفرینی در انتخابات مجلس خبرگان و عدم شرکت در رفراندوم قانون اساسی بود. با وجود این، به رغم اینکه آنان قانون اساسی نظام را نپذیرفته بودند اما در نخستین انتخابات ریاست جمهوری، رجوی از سوی سازمان، خود را به عنوان نامزد احراز منصب ریاست جمهوری معرفی کرد. اعلام کاندیداتوری رجوی با مخالفت افراد و گروه های مختلف مواجه شد و در نهایت حضرت امام با حکمی صریح نامزدی کسانی را که رفراندوم قانون اساسی را تحریم و در آن شرکت نکرده بودند ممنوع اعلام کردند.
با وجود این، به رغم ادامه کارشکنی های سازمان در مقابل نظام نوپای اسلامی به آنان اجازه حضور در انتخابات نخستین دوره مجلس شورای اسلامی داده شد، اما هیچ یک از ده ها کاندیدای نمایندگی آنان از جمله رجوی به مجلس راه نیافتند. بنابراین، عدم موفقیت سازمان در انتخابات ریاست جمهوری و مجلس و عدم اقبال مردمی به آنان، زمینه دیگری را برای مظلوم نمایی و اغتشاشات طولانی مدت سازماندهی شده خیابانی و فعالیت های تروریستی سازمان به وجود آورد.
با آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، سازمان مجاهدین خلق در اعلامیه های خود ضمن محکوم کردن تجاوز عراق، حضور نیروهای خود در جبهه ها را به تجویز مقامات کشور منوط کرد. در این راستا، سازمان خواهان واگذاری مسئولیت یک خط جنگ به صورت مستقل به سازمان بود تا از این طریق به سلاح و مهمات و تدارکات دست یابند. از سوی دیگر سازمان در تحلیل درون سازمانی خود، جنگ ایران و عراق را جنگ ارتجاعی و ناعادلانه ای می دانست که در صورت ادامه جنگ، عراق برنده آن خواهد بود.
بر این اساس، نیروهای سازمان در برخی جبهه های جنگ نیز تنها به تک روی و حرکات نمایشی و تبلیغی دست زدند و در مواردی نیز به جمع آوری اطلاعات و شایعه پراکنی در میان جنگ زدگان یا عکاسی از نقاط مهم پرداختند که در نتیجه، پس از گذشت کمتر از یک ماه از جنگ، دادستان انقلاب اسلامی آبادان ۴۱ نفر از اعضای مجاهدین را به اتهام جاسوسی بازداشت کرد.
با وجود این، سازمان که پس از شکست در انتخابات مجلس به دلیل موضع مشترک با بنی صدر در تقابل با نیروهای مذهبی به بنی صدر نزدیک شده بود، همچنان خود را آماده حضور در جبهه ها معرفی کرد و اجازه حضور یا عدم حضور خود را در جنگ در صلاحیت بنی صدر و نه دادستانی انقلاب دانست.
بعد از غائله ۱۴ اسفند ۱۳۵۹ مجاهدین خلق به مهم ترین متحد و پشتیبان بنی صدر تبدیل شد. پس از عزل بنی صدر از ریاست جمهوری، آنان به فاز مقابله مسلحانه علیه نظام جمهوری اسلامی وارد شدند. منافقین که مدتی قبل با فرمان خلع سلاح سازمان از سوی امام مخالفت کرده بودند، حرکت شبه نظامی خود را در قالب راهپیمایی میلیشیا به بهانه حمایت از بنی صدر گسترش دادند، و در ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ رسماً به قصد کودتا و سرنگونی نظام جمهوری اسلامی ایران وارد عمل شدند.
در این شرایط، تصور سازمان این بود که مبارزه مسلحانه با همراهی مردم، به سقوط حکومت منجر خواهد شد اما این مسئله محقق نشد و اولین اقدامات تروریستی آنان در تهران، حداقل ۳۰ کشته و ۲۰۰ مجروح بر جای گذاشت. بر این اساس، با عدم اقبال مردمی به این اقدامات مسلحانه، سازمان برنامه خود را برای سرنگونی نظام جمهوری اسلامی ایران، در سه مرحله تدوین و عملیاتی کرد:
مرحله اول، از ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ تا تابستان ۱۳۶۱، شامل بی آینده کردن نظام، بر هم زدن نظم و امنیت و ثبات سیاسی و تثبیت نظامی سازمان و معرفی خود به عنوان آلترناتیو نظام جمهوری اسلامی ایران بود. در این مرحله سازمان با فرار رجوی و بنی صدر از ایران به پاریس و شکست فاز اول شورشگری اجتماعی، ورود به فاز نظامی و عملیات های متعدد تروریستی را در دستور کار خود قرار داد و تلاش کرد همزمان با تداوم فعالیت های تروریستی در داخل کشور، ترور مسئولان عالی رتبه و ائمه جمعه با نفوذ، بی آینده کردن نظام را پیگیری نماید. بنابراین، عملیات تروریستی ۶ و ۷ تیر، و ۸ شهریور ۱۳۶۰، شهادت محمد کچویی، شهدای محراب (آیت الله مدنی، دستغیب، صدوقی و اشرفی اصفهانی)، شهید هاشمی نژاد، آیت الله علی قدوسی و ... انجام شد.
مهمترین اقدامات تروریستی سازمان مجاهدین خلق
در مرحله اول فاز نظامی علیه نظام جمهوری اسلامی ایران جدول:
ردیف تاریخ فرد ترور کننده فرد ترور شده
۱ ۶ تیر ۱۳۶۰ جواد قدیری انفجار بمب به هنگام سخنرانی آیت الله خامنه ای در مسجد ابوذر تهران و مجروحیت شدید ایشان
۲ ۷ تیر ۱۳۶۰ محمدرضا کلاهی انفجار مرکز حزب جمهوری اسلامی ایران، شهادت ۷۲ تن از مقامات عالی رتبه نظام از جمله آیت الله بهشتی
۳ ۸ تیر ۱۳۶۰ کاظم افجه ای شهید محمد کچویی رئیس زندان اوین
۴ ۸ شهریور ۱۳۶۰ مسعود کشمیری انفجار دفتر ریاست جمهوری و شهادت محمدعلی رجایی رئیس جمهور و محمدجواد باهنر نخست وزیر
۵ ۲۰ شهریور ۱۳۶۰ مجید نیکو آیت الله مدنی امام جمعه تبریز
۶ ۷ مهر ۱۳۶۰ هادی علویان حجت الاسلام هاشمی نژاد در مشهد
۷ ۲۰ آذر ۱۳۶۰ گوهر ادب آواز آیت الله دستغیب امام جمعه شیراز
۸ ۲۶ فروردین ۱۳۶۱ علی پورابراهیمی آیت الله احسان بخش امام جمعه رشت (ترور ناکام ماند)
۹ ۱۱ تیر ۱۳۶۱ محمدرضا ابراهیم زاده آیت الله صدوقی امام جمعه یزد
۱۰ ۲۳ مهر ۱۳۶۱ محمد حسین خداکرمی آیت الله اشرفی اصفهانی امام جمعه کرمانشاه
۱۱ ۲۹ بهمن ۱۳۶۱ حسین بابایی آیت الله واعظ طبسی امام جمعه مشهد (ترور ناکام ماند)
اقدامات تروریستی منافقین در این دوره تنها محدود به موارد فوق نبوده و با استناد به کتاب " جمع بندی یک ساله مقاومت مسلحانه" ، مسعود رجوی در گزارش خود مدعی است در مرحله اول از سال ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۱، سازمان تعداد دوازده هزار نفر از نیروهای جمهوری اسلامی را به شهادت رسانده است. همچنین بیلان عملیات تخریب و انفجار منافقین در ایران با استناد به مصاحبه رجوی با رادیو " صدای مجاهد" به طور میانگین هر هفته ۲۰ عملیات تخریب و انفجار تأسیسات دولتی و غیردولتی بوده است .
از سوی دیگر سازمان برای معرفی خود به عنوان آلترناتیو نظام جمهوری اسلامی ایران، با جمع کردن بعضی از جریانات ضد انقلاب خارج از کشور به گسترش فعالیت های سیاسی تبلیغاتی علیه نظام نیز دست زد و به تأسیس شورای ملی مقاومت در فرانسه مبادرت ورزید.
در این شورا به همراه سازمان، حزب دمکرات کردستان، جبهه دمکراتیک ملی ایران، شورای متحد چپ، سازمان استادان متعهد دانشگاههای ایران، کانون توحیدی اصناف، سازمان اتحاد برای آزادی کار و سازمان اقامه و بعدها نیز حزب کار ایران و جنبش زحمتکشان گیلان و مازندران و اتحادیه کمونیست های ایران (سربداران) حضور داشتند، اما با توجه به تعداد اعضای محدود بسیاری از این سازمان ها، سازمان مجاهدین خلق نقش پدرخوانده را در این شورا داشت.
میثاق شورای ملی مقاومت، بنی صدر به عنوان رئیس جمهور نظام جمهوری دمکراتیک اسلامی و رجوی به عنوان نخست وزیر انتخاب شدند. با وجود این، تنها دو سال بعد، بنی صدر به سبب قدرت طلبی و مخالفت با سلطه کامل رجوی بر شورا، به بهانه عدم موافقیت با انتقال شورا به عراق، جدایی خود را از شورای ملی مقاومت به صورت علنی اعلام کرد و در سال ۱۳۶۴ نیز با آغاز برخی گفتگوها میان حزب دمکرات کردستان و مقامات امنیتی ایران، این حزب نیز از شورای ملی مقاومت خارج شد.
مرحله دوم اقدامات تروریستی سازمان از تابستان ۱۳۶۱ تا پایان سال ۱۳۶۲ بود. در این مرحله، سازمان به اعضا و هواداران وانمود می کرد که مرحله اول برنامه سرنگونی نظام جمهوری اسلامی یعنی هدف قرار دادن رأس هرم قدرت در ایران با موفقیت سپری شده است، و اکنون ضربه به بدنه نظام جمهوری اسلامی یا به تعبیر سازمان، " سرانگشتان رژیم" شامل پاسداران، بسیجیان و همچنین افراد انقلابی طرفدار نظام از عامه مردم در دستور کار قرار دارد.
اما حقیقت آن بود که هیچ یک از ترورها و بمب گذاری های سازمان، موجب کمترین ضربه به ارکان نظام نشد، بلکه نظام با پشتیبانی حیرت انگیز مردم ترورها را مثل ضربه های بسیار ناچیزی تحمل کرد. حادثه هفتم تیر که منجر به شهادت بیش از هفتاد تن از چهره های درجه اول نظام شد؛ و به فاصله یک ماه و اندی ترور رئیس جمهور و نخست وزیر در هر کشوری اتفاق افتاده بود، موجب فروپاشی نظام آن کشور می شد.
اما در ایران به سبب حمایت وسیع و گسترده و همه جانبه مردم، کوچک ترین خللی به ارکان نظام وارد نشد. بنابراین سازمان، با درک درست این واقعیت، به انتقام گیری از مردم روی آورد. در چارچوب این استراتژی با توجه به اینکه بدنه نظام جمهوری اسلامی ایران متکی به آحاد مردم شکل گرفته بود، بنابراین هر کس که " ظاهر و سر و وضعش" جوری بود که اعضای سازمان، او را " حامی رژیم" تشخیص می دادند، هدف قرار میگرفت و ترور می شد. بر اساس نمونه ای از فرمان ها و خطوطی که به افراد تیم های ترور سازمان داده می شد، به نشانه های زیر به عنوان مشخصه های سرانگشتان رژیم که باید ترور شوند اشاره شده است:
- افرادی که به نماز جمعه می روند .
- کلیه افرادی که به مسکونی ها و مغازه های مشکوک رفت و آمد دارند و تیپ حزب اللهی دارند .
- کلیه افرادی که از دادن وسایل نقلیه مثل ماشین و موتور و ... به واحدهای نظامی مجاهدین خودداری می کنند ... این افراد در صورت حداکثر سه بار ندادن وسیله نقلیه باید ترور شوند. اگر از هر پنجاه نفر که در جریان چنین مصادره انقلابی کشته می شوند سی نفرشان هم بی گناه باشند مسئله ای نیست (تحلیل هم این بود که مردم باید ماشین و موتورشان را در اختیار ما قرار دهند و اگر ندادند باید به زور آنها را بگیریم چون ما خون می دهیم و آنها هم باید بدهند)
- کلیه افرادی که تیپ ظاهری آنها مذهبی و حزب اللهی است و پوتین و شلوار سربازی به تن دارند ترور شوند
- کلیه افرادی که در حین انجام ترور، کوچکترین حرکتی در جهت مخالفت و ایجاد موانع با واحدها انجام دهند چه لفظی (مثلاً بگویند مرگ بر رجوی و مرگ بر منافق) و چه عملی (مثلاً جلوی ماشین مانع حرکت شوند) باشد.
- تمامی مکان ها و مغازه ها، دست فروشی ها و ماشین هایی که عکس های {امام} خمینی و دیگر مقامات رژیم را دارند، باید ترور و منهدم شوند (واحدهای ترور به هر مغازه ای که مشکوک میشدند وارد شده و از صاحب مغازه می خواستند عکس ها را پایین بکشد و سپس وی را ترور میکردند)
- بعد از ترور، تیر خلاص حتماً باید زده شود و خانه به همراه اجساد به آتش کشیده شود.
با توجه به تعریف چنین نشانه هایی برای ترور به اصطلاح سرانگشتان رژیم توسط سازمان، عملاً اکثر ترورها شامل کشتار مردم عادی و غیر نظامی شد. چنانکه بر اساس گزارش های سازمان از میان ۲۸۰۰ نفری که از ۳۰ خرداد ۱۳۶۱ تا ۳۰ خرداد ۱۳۶۲ به شهادت رسیدند تنها ۴۰ نفر عضو سپاه پاسداران بودند و مابقی را شهروندان عادی غیر نظامی تشکیل می دادند. این مسئله بیشتر به دلیل تروهای کور واحدهای ترور سازمان بود که رهگذران و صاحبان کسب و پیشه را صرفاً به دلایلی مانند نصب تصاویر حضرت امام خمینی (ره) و یا سایر مسئولان نظام در محل کسب خود و یا حضور در اماکنی مانند مسجد و یا پایگاه های بسیج و کمیته و سپاه و ... یا داشتن ظاهر حزب اللهی هدف ترور قرار داده بود.
در مجموع، با استناد به مصاحبه مسعود رجوی با نشریه عرب زبان المصور، تعداد شهروندان ایرانی ای که از ابتدای ورود سازمان به فاز مسلحانه تا پایان سال ۱۳۶۲ به دست نیروهای سازمان به قتل رسیدند بیش از ۶ هزار نفر اعلام شد . بر اساس منابع سازمان این تعداد با احتساب کشته شدگان در کردستان و نوار مرزی، ۷ هزار نفر بوده و بیلان عملیات و تخریب در سطح شهرها در این دوره نیز ۱۲۰۰ مورد بوده است .
سازمان که نتوانسته بود عنصر اجتماعی و حمایت توده ای را برای مقابله با نظام به دست آورد به انتقام گیری از مردم پرداخت. بر اساس آمار ادعایی سازمان از سال ۱۳۶۲ تا ۱۳۶۳ تعداد پنج هزار نفر از نیروهای جمهوری اسلامی در سطح شهرها و کردستان و منطقه نوار مرزی ایران و عراق توسط تیم های ترور و گروه های عملیاتی نظامی ترور شدند و بر اساس بیلان عملیات تخریب سازمان، ۹۰۰ عملیات تخریب نیز اجرا شد .
در این وضعیت با اجرای طرح ضد تروریستی توسط نظام و دستگیری تیمهای ترور، انصراف افراد تیم ها به دلیل عدم اعتقاد به صحت خطوط و ... تقریباً تمام افراد تروریست، دستگیر شده و یا فراری بودند و عملاً در اواخر سال ۶۲ بدنه نظامی سازمان در داخل کشور از بین رفته و نیرویی برای ورود به عملیات وجود نداشت. با وجود این، علی زرکش، معاون رجوی، ورود به مرحله سوم اقدامات تروریستی را از سال ۱۳۶۳ به عنوان دستور کار سازمان اعلام کرد .
در واقع سازمان با اعلام شروع مرحله سوم اقدامات تروریستی یعنی " سرنگونی رژیم" از سال ۱۳۶۳ به بعد، سه هدف تداوم فعالیت های مسلحانه علیه نظام، قیام توده ای در شهرها به ویژه تهران، و تمرکز بر آزادسازی منطقه ای مرزی از ایران (به ویژه کردستان) و در نتیجه تشکیل ارتش خلق برای تصرف تهران را پیگیری می کرد. سازمان در سال ۱۳۶۳، باقیمانده نیروهای خود را از ایران خارج کرد و به کردستان عراق انتقال داد.
سازمان به دلیل دستگیری تعداد زیادی از افراد هوادار آن در سال های ۱۳۶۳ و ۱۳۶۴ در داخل ایران، عملاً با استقرار در پایگاه هایی در کردستان عراق، از جمله پایگاه های " موسک" ، " جلیلی" ، " تدین" ، و " سلیمانیه" ، جذب نیرو و آموزش نظامی اعضا و هواداران را در این منطقه پی گیری کرد. همچنین سازمان با استقرار رادیو مجاهد و دستگاه های شنود در ارتفاعات سلیمانیه، ارتباطات بی سیمی نیروهای نظامی ایران را شنود می کرد.
بر این اساس، عملاً با استقرار سازمان در کردستان در سال ۶۴ و سپس انتقال مرکز فرماندهی مجاهدین در سال ۱۳۶۵ به عراق، سازمان رسماً به بخشی از ارتش متجاوز صدام تبدیل شد. در این زمینه سازمان از همان نخستین سال سکونت در فرانسه کوشیده بود در فضای جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، نشان دهد می خواهد با عراق همراهی کند؛ چنانکه رجوی در مصاحبه اش در آذر ۱۳۶۰ با مجله الوطن تأکید کرده بود: " مشکل شط العرب متعلق به عراق است.
گردآوری: فاطمه زهرا قربانی
استاد: علی اکبر حسنوند
درس: آشنایی با دفاع مقدس