پیش از هر چیز باید اشاره کنم یادداشت برای چالش کتابخوانی طاقچه - دی ماه 1402 نوشته شده است.
نورا سید، 35 ساله ، افسرده ، بدشانس ، شخصی که انگار در زندگی اش فقط توانسته تصمیمات بد بگیرد . شخصیت اصلی داستان کتابخانه نیمه شب است .
این کتاب را در لیست کتاب هایی که برای افراد نا امید و در آستانه خودکشی توصیه شده بود یافتم . اولین تصور من از کتاب اینجا شکل گرفت . فکر می کردم احتمالا کتابی است که قرار است کلی بلا سر کاراکتر بیاید و در لحظه اوج شکست و نا امیدی و فروپاشی ، ناگهان معنای تازه ای برای زندگی اش شکل بگیرد و معجزه وار امید و سرزندگی به او تزریق شود .
علی رغم حدسی که داشتم همچنان منتظر بودن ناگهان کتاب مرا شگفت زده کند ، از کلیشه ها بیرون بیاید و امید و معنایی واقعی و عمیق را به مخاطبش هدیه کند. اما کم و بیش حدس و تصورم درست از آب در آمد .
خبری از شگفتی نبود . داستان کتابخانه نیمه شب، نو و جذاب است، کم و بیش از تمام پتانسیل داستان نیز استفاده شده ، کارکتر قابل فهم و کمی نزدیک به ماست اما یک چیز درست نیست . نویسنده همان چیزی را به شما نشان میدهد که می خواهد نه تمام آنچه که هست . اینکه هیچ زندگی بهتر از زندگی حال حاضرتان نیست . و وقتی نهایتا این موضوع نمی تواند آنچنان خواننده را بر انگیزد با یک پایان زیبا و پر از اتفاق خوب شما را فریب میدهد . پایان خوش و آرمانی ، نجات و شادمانی . اما جهان واقعی و افسردگی در انسان ها اینگونه نیست. در دنیای حقیقی ما انتخاب های اشتباه انجام میدهیم، بدشانسی میاوریم و اگر به خود بگوییم که حتما بهترین انتخاب همین بوده نه تنها خود را فریب داده ایم بلکه از اشتباهاتمان درس نیز نمیگیریم. عنصر پذیرش اشتباه و پذیرش سختی ها اصل مهمی در تحمل و کنار آمدن با زندگی در میان مشکلات است. پذیرفتن اینکه آگاهی و اطلاعاتمان محدود است و چاره ای نداریم جز اینکه گاهی اشتباه کنیم . توجه نکردن به این مسئله در داستان شاید مهمترین عاملی است که نگذاشت این کتاب اثر عمیقی بر من بگذارد .
اما از نقد و ایراد گرفتن که بگذریم کتابخانه نیمه شب همچنان اثر بدی نیست و خواندنش بی ارزش و وقت تلف کردن تلقی نمی شود. داستان نه آنقدر ها میخکوبتان میکند که بر انگیخته شوید و به فکر بروید و آنقدر ها خسته کننده که حوصله تان سر برود و رهایش کنید. اگر با قصد افزایش امید و انگیزه و بهبود سبک تفکرتان میخواهید بخوانیدش، احتمالا انتخاب خوبی نیست . اما برای گذراندن وقت و لذت بردن از یک داستان انتخاب مناسبی است.
و اما نهایتا در مورد ترجمه. مثل اکثر کتاب های پرفروش جهان که وارد بازار ایران میشودند، این کتاب هم توسط مترجمان گوناگون ترجمه شده. من ترجمه محمد صالح نورانی زاده را خواندم. روان و مناسب بود. اما قبل از نوشتن این یادداشت سری به اینترنت زدم و نگاهی به بخش هایی از دیگر ترجمه ها انداختم. ترجمه مینا صفری و امین حسینیون ترجمه دقیق تر و وفا دار تری به متن اصلی بود. و ترجمه نیما ومانی و مهسا قنبری از نظر من کمترین دقت را داشت. اگر ترجمه دقیق و وفادارانه را میپسندید احتمالا ترجمه صفری بهترین گزینه برای شما باشد اما اگر با ترجمه های روان تر که برای فهم بهتر مخاطب فارسی زبان نوشته شده است ارتباط بهتری میگیرید ، ترجمه نورانی زاده انتخاب بهتری است. در وبسایت طاقچه نیز از این ترجمه استقبال بیشتری شده است.