عـــزیـــزم...
به تو فکر میکنم،،به تو که همچون پیچکی ظریف به دورم پیچیده شدهای...
به تو که همیشه در درست ترین زمان ممکن دوباره و دوباره حضور گرمت را به من ثابت کردهای/...!
گویی همیشه شکستگی های بزرگ با دوباره ظاهر شدن تو ارتباط دارند...!
به تو فکر میکنم،،به تو که دوباره قلبم را سبز کردی و به یادم آوردی که همیشه هستی،،
تنها کافیست به یاد بیاورم که چه مسیری را با هم آمدهایم.....
کافیست خاطراتم را مرور کنم،،
شکست ها و موفقیت هایم را،،
تو همیشه آنجـــــایی....
در کنج دلم همان جایی که من در دستان تو و تو در قلب من هستی..
نرم،ظریف اما قدرتمنــد و سخاوتمنــد...
به تو فکر میکنم،، و میبینم به تو فکر کردن چه لذتی دارد...
میدانم روزی نخواهی بود و نیستی و نیستم
میدانم که راه دراز است سخت و طولانی ست
میدانم که پاهایت هنوز آنقدر قدرتمند نیست
میدانم دیارای من
موفقیت سخت است
شکست تلخ است
دست های کوچکت تنها
مهربانم این جمله را به خاطر بسپار
«بلند شدن از هر کاری سخت تر است
اگر بلند شدی جوری بلند شو که هرگز زمین نخوری»
به من قول بده هم بازی روز های کودکی
هم راز روز های نوجوانی
هم راه روز های جوانی
ای همدم روز های کهنسالی
به من قول بده که همچون آرزوهای روز های کودکیت باشی
دیارای من!
یک عمر روی پای خودت ایستاده ای
بگذار چون گذشته سراپا ببینمت
میدانم که هزار میدانم هست
اما این را هم میدانم که تو میتوانی/؛
از تو سپاسگزارم که به من کمک کردی تا درد هایم معنایی روشن و سبز پیدا کنند....
از تو مچکرم که در درونم هستی
خوشحالم که در کنارت هستم که در کنارم هستی....
بی نهایت سپاسگزارم برای اینکه هستی
نه برای اینکه با من هستی
ممنونم«قدرتِ درونی ام»