من بی احساس نیستم بلکه احساسم رو بروز نمی دم تا ناراحت نشن تا دردی به درداشون اضافه نکنم چون میترسم به خاطر من آسیب ببینن چون احساسات من بی ارزشن کلا من الکی به دنیا اومدم یا شاید تقاص گناهاشونم شاید به این دنیا اومدم تا با اشتباهاتم لوس بازی های رومخم جوکای بی مزه و بدموقعم کارای کرده ام که از نکردنشون بهتره اصلا خانواده و این دنیا بدون من قشنگ تره بیشتر میخنده کمتر حرص می خوره از دست من آدما فقط به خاطر مظلوم بودن و ساکت بودن من منو میخوان هرکس که خیلی کمن شاید اندازه انگشتای دست بشن هیچکدوم منو به خاطر خودم نمی خوان حالا این خودم کیه نمی دونم شاید یه دختره غمگینه شاید یه دخت استرسی شاید یک دختر بیخیال شاید خندون شاید نترس شاید بی احساس شاید پایه باشه نمی دونم انقدر سریع سریع عوض شدم که خودم خودم هم نمی شناسم
الان می دونم فقط من مشکل زیاد دارم و قلبمم ناراحته و الان که دارم این متن رو می نویسم دوست دارم محو بشم چون دیگه عزیزانم از دستم حرص نخورن اذیتشون نکنم من الان یک کاکتوسم کاکتوسی که هرکسی رو که در آغوش میگیره و محبت میکنه آسیب میبینهپس ایکاش کاکتوس نباشه اونوقت دنیا جای بهتری می شه