طبق عادت همیشگی قهوه ی تلخ ولی گرمم رو سر میکشم .
خسته تر از همیشه چشمام این صفحه ی ۲۶۰ پیکسلی رو برای پیدا کردن عکس قدیمی بالا و پایین میکنه ؛ ای کاش ماشین زمان محصور به کتاب ها نبود و واقعیت داشت اون وقت برمیگشتم به گذشته ، به زمانی که با دوستام توی جاده ی شمال آهنگ "خاطرات شمال محاله یادم بره " رو میخوندیم اما صد هزار حیف که الان با این شرایط کرونا بازی فقط میتونیم عکس هاش رو توی گالری گوشی ورق بزنیم ...
به نظر من ، ما ها عکس میگیریم به عنوان بلیط برگشت به لحظه هایی که گذشته و برنمیگرده .
بالاخره یه روز تموم خستگی هام رو میفروشم و باهاش آرزوهام رو میخرم !..
خیلی برام جالبه که وقتی صبح می خواهیم بیدار بشیم تا ۵ بار آلارم گوشی رو به تعویق نندازیم بلند بشو نیستیم ولی قدیمی ها چی؟! مثلاً وقتی خروس آواز بیداری سر میده ، میزدن توی سرش تا ۱۰ دقیقه بعد دوباره بخونه یا چی؟!!?
خوش به حال قدیمی ها با صدای خروس و آواز گنجشک ها چشم هاشون رو باز می کردند و با صدای جیرجیرک هایی که تو باغچه زندگی میکردند و شبا لا لایی می خوندند می خوابیدن ، اما ما به زور دیازپام و هزارتا کوفت و زهرمار دیگه به خواب میریم ؛ شاید وجود جیرجیرک ها حکمتی داشته که بی خوابی اینجور اپیدمی نشه...!
هر لحظه باید توی این گوشی قیمت طلا و سکه و دلار و... چک کرد و هربار یه نماز وحشت خوند با این حسابا باید هم خواب از چشمامون فرار کنه و دنبال بالا و پایین بودن نمودار بورس بِدَوه ، ای کاش یه حقوق به ما بی خوابا میدادن که حداقل بی خوابیمون بدون دغدغه مالی باشه?
از این قضایا بگذریم می رسیم به رفاقت های قبل کرونا ،البته توی این شرایط آدم میفهمه که با بعضی ها قبل کرونا فقط بخاطر این دوست بوده که روزای زوج توی دانشگاه با هم کلاس داشتن و توی سلف سر یه میز غذا میخوردن ولی الان این دوستیها محدود شده به فرستادن چندتا استیکر زرد و بی حال و بی روح (????)
خدایا به همون سلامتی و خنده ی از ته دل بده?
خدایا یه مقدار خوشی و شادی و انرژی مثبت توی دنیای بی رنگ و رومون" آپلود" کن تا ما اون رو بتونیم "دانلود" کنیم.?