Mhh
خواندن ۳ دقیقه·۲ ماه پیش

فصل چهارم :خیانت بی پایان

فصل چهارم

سال‌ها پس از مرگ شهداد و سقوط نورستان، مردم در تاریکی و ترس زندگی می‌کردند. اما زمزمه‌هایی از پسری که از تبار شهداد بود و در خفا زندگی می‌کرد، در میان مردم پیچید. نام او شایان بود، جوانی که از کودکی در سایه‌ها پنهان شده بود تا از چنگال اهریمنان در امان بماند.

روزی بزرگان نورستان به دیدار شایان رفتند و از او خواستند خود را به عنوان وارث حق‌دار نورستان آشکار کند و برای بازگرداندن شکوه سرزمینش، رهبری مردم را به دست گیرد. شایان که در دلش آتش انتقام پدر و نیاکانش می‌سوخت، سرانجام درخواست مردم را پذیرفت. او گفت:
"اگر چه اهریمنان قدرتمندند، اما اراده مردم شکست‌ناپذیر است. نورستان باید دوباره روشن شود!"

رهبری اهریمنان: زوال‌خودا
اهریمنان که از ظهور شایان و اتحاد دوباره مردم نورستان آگاه شدند، رهبر وحشتناک خود زوال‌خودا را فراخواندند. زوال‌خودا، موجودی مخوف با چشمانی چون شعله‌های آتش و صدایی که زمین را می‌لرزاند، تصمیم گرفت از آخرین بازمانده نیروهای چهار خبیث استفاده کند. او شیشه‌ای را که ارواح اهریمنی شهوت، ترس، حریص و جاه‌طلبی در آن زندانی بودند، گشود و این قدرت‌های خبیثه را دوباره در نورستان آزاد کرد.

مردم که این بار نیز تحت تأثیر وسوسه‌های اهریمنان قرار گرفته بودند، دوباره شایان را تنها گذاشتند. ارتش کوچک او، که دیگر حمایتی از مردم نداشت، در برابر زوال‌خودا و نیروهای اهریمنی ضعیف شد.

شکست شایان:
در نبردی خونین، شایان در برابر زوال‌خودا و لشکر اهریمنان ایستاد، اما سرانجام شکست خورد. اهریمنان با بی‌رحمی جسد شایان را تکه‌تکه کرده و بر دروازه نورستان آویزان کردند. مردم که این صحنه هولناک را دیدند، به خیانت‌های خود پی بردند و در اندوه عمیقی فرو رفتند.

پیمان دوباره مردم نورستان:
پس از این فاجعه، بزرگان نورستان همه مردم را گرد هم آوردند. آنان پیمانی تازه بستند که دیگر هیچ‌گاه به رهبران خود و یکدیگر خیانت نکنند و تا نابودی کامل اهریمنان متحد باقی بمانند.

رهبری جدید: سروش
مردم این بار سروش، یکی از جنگجویان خردمند و شجاع نورستان، را به عنوان رهبر خود برگزیدند. سروش، که قلبی سرشار از ایمان و اراده‌ای شکست‌ناپذیر داشت، مردم را آماده کرد تا یک‌بار برای همیشه با اهریمنان مقابله کنند.

نبرد پایانی:
مردم نورستان، با هدایت سروش و کمک اراده خدای باستانی نورستان، هوریک، توانستند وسوسه‌های اهریمنان را دفع کنند و از نیروی اتحاد خود بهره ببرند. آنان در نبردی که روزها و شب‌ها به طول انجامید، چنان با قدرت و اتحاد جنگیدند که زوال‌خودا و لشکر اهریمنان را از صفحه زمین محو کردند.

پایان تلخ اما با افتخار:
اگرچه این پیروزی با تلفات سنگین همراه بود و مردم نورستان بسیاری از عزیزان خود را از دست دادند، اما آنان سرانجام سرزمین خود را از چنگال تاریکی و اهریمنان آزاد کردند. نورستان دیگر هیچ‌گاه به شکوه گذشته بازنگشت، اما قصه‌های شایان، سروش، و مردم نورستان تا همیشه به عنوان نمادی از اراده و اتحاد در دل تاریخ باقی ماند.

شعر پایانی :
چو شایان به خون خویش گشت شهید
دل مردم از خیانت بدید
به سوگ او پیمان دوباره زدند
که هرگز به اهریمنان سر نَهند
سروش آمد و رهبری را گرفت
جهان از وجود پلیدان برفت
همه نورستان از تاریکی رها
ولی سوگ آن روز بماند به جا

شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید