ما باید بین تکانشگری و بیشکنترلی تعادل برقرار کنیم. فرهنگ شرق، در پی کنترل بیشتر غرایز است (روزه) و فرهنگ غرب در پی آزاد کردن بیشتر آن (رقص، کلاب، لذات افسارگسیخته ...).
فلسفه فرهنگ غرب آن است که انسان اجتماعی تا حد زیادی نیاز به کنترل غرایز و رفتار خود و هماهنگی با قواعد اجتماعی را داشته است بنابراین باید گهگاه از طریق جشنوارههای اجتماعی به او اجازه ابراز بی قید و بند خود را دهیم. از طرفی ایده اصلی در فرهنگ شرق، فراهم آوردن یک تفسیر و ارزیابی خودشیفتهوار از وضعیت کنونی مردمان خود است. این مردمان که در ناامنی، دیکتاتوری و محرومیت زیستهاند به ناچار برای انطباق با شرایط، کنترل زیادی بر رفتار و غرایز خود اعمال کردهاند و دیگر نیازی به یک آداب فرهنگی برای تکرار کردن دوباره آن ندارند! بلکه آنچه به شدت به آن نیاز دارند این است که وضعیت خود را فضیلت بشمارند!