فریبرز نعمتی
فریبرز نعمتی
خواندن ۳ دقیقه·۴ سال پیش

شعبده‌بازی که شعبده‌بازتر بود...

بابت موضوعی سوابق تلگرام را ورانداز می‌کردم که به یک نظرسنجی جالب رسیدم. همین عکسی که به پیوست مشاهده می‌کنید.

اوج بازار بورس بود و مردم‌ همیشه در صحنه، ترفند اصلی و گم‌شده بیزینس را در تاریخ تجارت یافته بودند. بدون دانش و مهارتی در بازار سرمایه هفته‌ای ده الی پانزده درصد کاسب بودند و هر یک برای خود "وارن بافتی" شده بودند.

حتی برای اهالی فامیل هم تز سرمایه‌گذاری می‌دادند که بابا جا ماندید. برکت بورس آنقدر زیاد بود که حتی از سر خیرخواهی، فامیل و دوستان را هم تشویق می‌کردند. یعنی ماجرای بیزینس آن اندازه اخلاقی و نیک شده بود که مردمی که همه چیز را چال می‌کنند که مبادا کسی خبردار باشد، در بازار سرمایه ول‌خرجی هم می‌کردند و بزرگوار هم بودند.

شرایط آنقدر جذاب بود که حتی مارکسیست‌های وطنی هم که یک عمر تُف و لعنت بر این نماد کاپیتالیسم یعنی بازار سرمایه حواله کرده بودند؛ صفوف مستحکم‌شان فرو ریخته بود و فوج فوج به آغوش لیبرالیسم می‌پیوستند. دیگر چپ‌ها هم "چون بید بر سر ایمان خویش می‌لرزیدند" که مبادا ما هم دل و دین را در این سودا ببازیم. حال چه جمعیتی باختند چه جمعیتی که فرصت نشد ببازند الله‌واعلم.

اما برگردیم سر داستان آن نظرسنجی...

این اسکرین‌شات متعلق به ۱۳ می ۲۰۲۰ می‌باشد. یعنی حدود یک سال پیش همین حوالی که بورس ترکانده بود و خانم مهناز صادقی با اختلافی عجیب و غریب نسبت به سایر تحلیل‌گرهای بازار سرمایه، تحلیل‌گرتر بود. خاطرم هست خانم‌های فامیل که بورس‌باز هم شده بودند بادی به غبغب انداخته از موضعی بالا می‌فرمودند: چشم ندارید ببینید یک خانم در چنین جایگاهی‌ست!

ما هم با حال و روزی شبیه کسی که یک شب را در آگاهی شاپور تهران گذرانده باشد و به تمام گناه‌های کرده و نکرده عمرش اعتراف کرده باشد با عرض شرمندگی در دادگاهی فمینیستی با اکراه اعتراف می‌کردیم: نه منظورمان که آن نبود... اما ته دل بود، منظورمان همان بود.

نظرسنجی بالا با حضور ۱۸۴۲۶۰ نفر انجام شده بود دستکم تا آن لحظه‌ای که این تصویر توسط بنده ثبت شد و انتخاب من که آن تیک آبی جناب ولید هلالات بود. همان پنج‌درصدی‌های بیچاره که سرجمع روی هم چهل درصد ماجرا هم نمی‌شدند.

عجب روزگاری بود. خانم صادقی به نظرم پدیده بورس بود. شم اقتصادی بسیار خوبی داشت. حتی در تحلیل تکنیکال سبکی در تحلیل نمودارها داشت که نامش شده بود "تحلیل به سبک بانوی شمال شرقی". کنایه از حرکت صعودی نمودارهای قیمت در طول زمان تا بی‌نهایت و فتح تمام آرزوها.

همه صفت‌های نیک ایشان یک طرف، بخش جالب و درس‌آموز زندگی ایشان، تبدیل شدن به یک "سلبریتی رویا فروش" بود.

خاطرم هست که مردم همیشه در صحنه برایش کامنت می‌گذاشتند: خانم صادقی ما به امید شما در بورس هستیم... خانم صادقی زندگی من پس از آشنایی با شما متحول شد. به گمانم اگر سخنرانی و سمیناری ارائه می‌کرد عده‌ای از فرط ارادت غش هم می‌کردند.


نکته مهم ماجرا آنجا بود که خانم صادقی زیباترین رویاها را برای مردمی که پای منبرش بودند ترسیم می‌کرد. رویاهایی که قرار بود سرمایه‌کنونی پا‌منبری‌ها را در مدت یک الی دو سال، ده الی بیست برابر کند. مردمی که در خیال‌های‌شان هم شاسی بلندشان را خریده بودند و هم آپارتمانی لوکس در بالای شهر نصیب‌شان شده بود و گهگاهی هم سراغ لپ‌تاپ می‌رفتند تا معامله‌ای بکنند و از سر شکم‌سیری فعالیتی کرده باشند که مبادا انگ بیکاری بر پیشانی‌شان نشسته باشد. تورم هم قرار بود ثابت باشد در همراهی عجیبی با درآمدهای نجومی آنها!!!


همان خیالی که سیاست‌مداران در بلندای تاریخِ سیاست ترسیم نموده‌اند و فروخته‌اند و برده‌اند؛ نسخه تجاری‌اش در حال معامله بود. ترسیم‌اش را دیدیم، فروختن‌اش را شاهد بودیم و بردنش را حدس می‌زنیم.


"تجارت رویا" بیزینسی پر سود است و ما همان تیک آبی پنج‌درصدی گوشه تصویریم که حتی لیاقت یک رویای درست و حسابی را هم نداشتیم. دائم می‌گفتیم خروج از این قفس خرس خدا تومان هزینه خواهد داشت اما گوش کسی بدهکار نبود.


ما دیدیم و دیده‌ایم، شعبده بازی که شعبده‌بازتر باشد، پیروز بازی سیاست، تجارت و فرهنگ می‌شود.


فریبرز نعمتی


@tammollaat

مهناز صادقیبورستجارت رویاشعبده‌بازبیزینس
مترسک را شبیه هیچ حیوانی نساختند، چون وحشتناک‌ترین حیوان همان انسان بود...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید