ظاهرا به این میگویند چارت قطبنمای سیاسی!
میتوانید با جواب دادن به حدود سی سوال متوجه شوید؛ که از لحاظ اقتصادی گرایشهای راست (Right) دارید یا چپ(left)؟
و از لحاظ سیاسی-اجتماعی، اقتدارگرا (Authoritarian) هستید یا آزادیخواه(Libertarian)؟
یا حداقل کجای جریان ایستادهاید؟ آیا طرفدار اقتصاد دستوری مارکسیستی هستید؟ یا اقتصاد مقرراتزدایی شده نئولیبرال؟ دو گرایش افراطی. یا فاصلهتان از این دو طیف کجاست؟ شما ممکن است نئولیبرال باشید اما در میزان مقررات زدایی با سایر همفکران فاصله داشته باشید و در مختصات متفاوتی ایستاده باشید.
از لحاظ اجتماعی-سیاسی چطور؟ ممکن است از لحاظ اقتصادی چپ باشید اما از لحاظ سیاسی راست!
قبل از اینکه تست را انجام دهم تقریبا جایگاهام را میدانستم. اما اینکه این اندازه شکننده در تعادل باشم برایم جالب بود. راست لیبرتارین اما در تعادلی شکننده با سایر گرایشها!
شما هم میتوانید با لینک زیر وارد سایت شده و پس از انجام تست نتایجتان را زیر همین پست کامنت کنید تا دربارهی آن صحبت کنیم.
https://www.politicalcompass.org/test/fa
اینکه شما چه اندازه چپ هستید و چه اندازه راست؟ یا اینکه چه اندازه در ذهن خود را آزادیخواه میپندارید و چه اندازه در عمل آن را بجا میآورید؟ سوالهایی است که این سایت ادعا میکند پاسخ درخوری را برای آن دارد. دوستان شما که با آنها هر روز بحث میکنید در کجای این دستگاه مختصات میایستند؟ جامعهی ایرانی فارغ از گرایش غالب حاکمیت به چه برآیندی از لحاظ ذهنی و نظری رسیده است؟ گردانندگان این نظرسنجی بر این عقیده هستند که نباید گول سیاستمداران را خورد! در عصر جدید قدرتمداران به دنبال القای این ذهنیت هستند که دیگر راست و چپ معنی ندارد؟ اما زمین واقعیت سیاست و اقتصاد نشان میدهد که وجود دارد و کاملا هم در کیفیت زندگی شهروندان این گرایشها نقش بازی میکنند. بعلاوه طراحان این دستگاه نظری مدعی هستند با دقت بالایی میتوان دست سیاستمداران، اپوزیسیون و حتی فعالان سیاسی را با این رویکرد خواند و از مانورهای متقلبانه آنهایی که به دنبال واروننمایی هستند به سلامت جست.
نکتهی قابل تامل دیگر، انتشار مشتقات (Spin-off)های متنوع از این طرح مطالعاتی هست که میتواند در درک عمیقتر موقعیت سیاسی راهگشا باشد.
طبق این پرسشنامه برای کسی به مانند بنده یک دموکراسی فدرال لایت از لحاظ شکلی، فرمی مطلوب برای حکمرانی میباشد. اما چیزی که خودم برای ایران مطلوب میدانم فدرالیسم نیست! و همین به من کمک میکند که فاصله وضعیت آرمانیام را از وضعیتی که در عمل با سنجش متغیرهای دیگر برای یک موقعیت خاص مناسب میدانم متمایز کنم. اهمیت ماجرا اینجاست که هر اندازه به مرکز نزدیکتر باشیم از قید و بند ایسمها و دگماتیسم بیشتر در امان خواهیم بود و این ابزاری میشود برای اینکه بتوانیم با گروههای معتدل دیگر بهتر و بیشتر همکاری کنیم و همچنین خودمان را به سمت مرکز این وانفسای پازل سیاست و اقتصاد نزدیکتر کنیم.
و از لحاظ محتوایی، طبق تحلیل این سایت چیزی که در ذهن من میگذارد؛ چیزی بین نئولیبرالیسم و سوسیال دموکراسی با رگههایی از تمایل به راست، شکل مطلوبی از محتوای حکمرانی است.
جنبهی دیگر اینگونه به موضوع نگریستن این است که خواندن دست افراد با یک نقشهی دو بعدی هنر خاص خود را دارد و شاید حتی لذت منحصر بفرد. شاید برخورد الگوریتمی و ریاضیوار با مسائل پیچیده علم سیاست مورد انتقاد قرار بگیرد. چون در دیاِناِی (DNA) ریاضیات دگماتیسمی نهفته است که میتواند خود را به مسائل چند متغیرهی علوم انسانی تحمیل نماید و شخص را دچار قطعیت کاذب در نتیجهگیری نماید. ریاضیاتی که برایش همیشه یک جواب درست وجود دارد اما علوم انسانیای که برایش چندین جواب درست وجود دارد.
آن چیزی که محصول نهایی این چارت را جذاب مینماید نتایج گاه دور از انتظار آن است. برای مثال مارکسیسم در قالب ایدئولوژی، از منادیان و مجریان آن لیبرالتر میباشد. در جایی از این دستگاه، اقتصاد چپ با سویههای اقتدارگرایی رادیکال، در کالبد استالین تجسد مییابد. یا اوباما که در آمریکا متهم به سوسیالیست بودن میشود طبق این چارت یک راست اقتدارگراست. نتیجهگیریای که ناظر را در نگاه اول به مقاومت وادار مینماید اما با بررسی فکتها، در نهایت مراجعه کننده مجبور به تسلیمی به همراه اکراه در برابر این دستگاه سنجش میشود.
حال تصور کنید که یک مرتبه دیگر پیچیدگی روش مطالعاتیمان را بیشتر کنیم. بعد سوم را میتوان با اضافه کردن سنتگرایی و تجددگرایی به دستگاه مطالعاتیمان بیفزاییم تا هم موارد بیشتری را قادر به شناسایی باشیم و هم تمایزهای دقیقتری را ایجاد نماییم. اینکه دستگاهی فکری بتواند در شش جهت پدیدهای سیاسی-اقتصادی را به چالش بکشد حتما دقیقتر از دستگاهی است که در چهار جهت این مهم را انجام دهد.
فریبرز نعمتی
@tammollaat