ویرگول
ورودثبت نام
فریبرز نعمتی
فریبرز نعمتیمترسک را شبیه هیچ حیوانی نساختند، چون وحشتناک‌ترین حیوان همان انسان بود...
فریبرز نعمتی
فریبرز نعمتی
خواندن ۴ دقیقه·۴ ماه پیش

وضعیت کلینج



شرایط کلینج (گیر افتادن نزدیک), شرایط هولناکی بود!

شاید متولدین بعد از دهه هفتاد شمسی در ایران "الدار کورتانیدزه" را نشناسند یا فهمی از مفهوم "کورتانیدزه" نداشته باشند. کورتانیدزه با اینکه یک شخص بود اما آبستن زایش یک استعاره هم بود. استعاره از تحمیل شکست‌هایی که حق‌مان نبود.

"الدار کورتانیدزه" کشتی‌گیری عضلانی و کوتاه قامتی بود اهل گرجستان که سال‌های بسیاری گربه‌ی سیاه ِ جوان اول کشتی ایران شده بود. چیزی حدود چهارسال کابوس را به کشتی دوستان ایران چشانده بود.

علیرضا حیدری با قامتی کشیده و عضلاتی درهم‌تنیده، هر بار مقابل این حریف "چغر" و "بد بدن" می‌ایستاد؛ چاره‌ای جز تجربه شکست نداشت. سه بار شکست پیاپی حیدری از کورتانیدزه، تبدیل به یک عدم اعتماد به نفس ملی شده بود.

هر بار کشتی پیچ می‌خورد، نتیجه‌اش یا در وسط یا در آخر کار منتهی به شرایط مسخره "کلینج" می‌گردید!

کلینج به وضعیتی گفته می‌شد که دو کشتی‌گیر دست‌ها را دور همدیگر حلقه می‌کردند به مانند دو حلقه‌ی زنجیر مجاور هم بر همدیگر قفل می‌شدند و هر کسی که زودتر دستش باز می‌شد؛ به حریف مقابل امتیاز می‌داد.
امتیاز که چه عرض کنم، با همان می‌بازاندن‌شان.

معروف بود که کلینج توطئه‌ایست برای نابود کردن کشتی ایران. در شرایط کلینج کسانی برتری داشتند که در اصطلاح به فنون پرتابی کشتی فرنگی مسلط بودند. کشتی ایران هم که سنت مخصوص خود را داشت و بر پایه زیرگیری بود و گرفتن پاهای حریف و دستی در کشتی فرنگی نداشت! روس‌ها کلینج را وارد قوانین کرده بودند چون با سبک کشتی آنها سازگاری زیادی داشت.

به صورت طبیعی، آناتومی الدار کورتانیدزه به گونه‌ای بود که پیروز همیشگی وضعیت کلینج بود. آناتومی‌ای که برای "گیرافتادن نزدیک" آفریده شده بود و در سنت کشتی روسی پرورش یافته بود. سال‌های حاکمیت کلینج، سال‌های سختی برای کشتی ایران بود.

اینقدر این شکست‌ها برای ما تلخ شده بود که محسن نامجو، روح زخم خورده‌ی ملی ما را از الدار کورتانیدزه، چند سال پیش در قطعه‌ای فوق‌العاده از یک آهنگ با فضاسازی بی‌نظیری به نام "کورتانیدزه" به تصویر کشید. شکست برای‌مان تبدیل به یک نوع مازوخیسم تاریخی شده بود. نامجو در آن قطعه با ظرافت خاصی تصویری خلق کرده بود که علیرضا حیدری (نماد ایران) حاضر بود با دستان کورتانیدزه بارها چلانده شود، ضربه فنی شود، تکه‌تکه شود، اما به پیش از عهدنامه گلستان(شکست نمادین ایران) بازگردد. چون ما به تکه‌ای از روح خودمان می‌باختیم. اگر تاریخ را در قبل از عهدنامه‌ی گلستان منجمد می‌کردیم شاید شانسی داشتیم.

خلاصه نهایت کار، گرد و خاک سم اسب کورتانیدزه نیز فروکش کرد و در المپیک ۲۰۰۴ از حیدری شکست خورد. حتی وضعیت کلینج را هم واگذار کرد و ناجی‌اش نشد.

امروز شرایط منطقه‌ای ایران شرایط "کلینج" است. هر حرکتی ممکن است ایران را به پُل برده و در آستانه ضربه فنی قرار دهد و بی‌عملی هم همان سرنوشت را برایش رقم بزند. مشکل اینجاست که دوستی یا دشمنی با ترکیه، آذربایجان، ارمنستان و حتی گرجستان بخش سطحی ماجراست. اینها رقبایی قابل شکست هستند. حتی با تمام بلندپروازی‌هایی که برای کنترل کریدورهای ارتباطی ایران با اروپا دارند. دشمنی آنها با ما دشمنی خودشان نیست، دشمنی‌ای می‌باشد که برای آنها ساخته شده است.

مشکل اصلی سیاست‌ در ایران این است که نمی‌خواهیم متوجه شویم که نظم جهان را چه کسانی تنظیم می‌کنند.


آنهایی که تعیین می‌کنند در مسابقات باید کلینج باشد یا نباشد. آنهایی که کلینج را فکر شده با طراحی زیرکانه‌ای با تکیه بر نقاط ضعف ما تبدیل به قانون و قاعده بازی می‌کنند.


تاریخ سیاست خارجی در ایران نشان داده است که در دهه چهل و پنجاه شمسی ایران به جایی رسیده بود که در عمل پیچیده‌ترین و کارآمدترین سیاست خارجی را در منطقه و حتی سطح جهان پیاده‌سازی کرده بود؛ از شوروی تا آمریکا با این بازی سیاسی خوب تعامل می‌کردند؛ تا جایی که از سال ۵۳ شمسی، فیل ایرانی یاد هندوستان کرد.

حال در این میان برخی بر این تصورند که می‌توان با این کشورها به تقسیم کیک منافع اقتصادی و این داستان‌ها نشست. در حالی که مسئله‌ی کنونی ما مسئله کیک نیست، مسئله کُلت است. زمانی که در دهه شصت آمریکایی‌ها برای مذاکرات مک‌فارلین با ایرانی‌ها پیش قدم شدند به صورت نمادین صحبت از "کیک و کلت و انجیل" بود. امروز دیگر تسهیم کیک ماجرا هم با منطق دیگری انجام می‌شود. برای نجات، باید برای کلتی که آن روز قرار بود به دست‌مان بدهند و امروز در شقیقه‌مان نهاده‌اند؛ فکری کنیم...!

وضعیت امروز محصول سیاست‌های دهه‌ی هفتاد شمسی است. اگر آن زمان اشغال قره‌باغ را به رسمیت نمی‌شناختیم و توازن منطقی بین ارمنستان و آذربایجان را دنبال می‌کردیم؛ نه پان‌ترکیسم، نه روسوفیلیسم، امروز عروس شدن دالان زنگزور را شاهد نبودیم.

۱۸ مرداد۱۴۰۴

فریبرز نعمتی
@tammollaat

ایرانسیاست
۲
۰
فریبرز نعمتی
فریبرز نعمتی
مترسک را شبیه هیچ حیوانی نساختند، چون وحشتناک‌ترین حیوان همان انسان بود...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید