اصل تضاد و منشاء آن از دیدگاه صدرا
از نظر صدرالمتألهین منشأ تضاد، نقصان وجودی یا عدم است؛ زیرا هستی در مراتب نزول خویش با نیستی توأم می شود که این توأم شدن با نیستی لازمه معلولیت است و لازمه هر معلولیتی، نقصان است و نقصان، همان راه یافتن عدم است که با نزول بیشتر سرانجام به عالم ماده می رسد. در مورد عالم ماده نیز منشأ تضاد، عدم قابلیت ماده برای پذیرش کمال خاص است و ناشی از وجود مادی و لازمه وجود مادی هستند و از لوازم ماهیات اند که ذاتاً غیر مجعول اند و از نظر او "دو اقتضای متضاد در ماده ها و صورت ها وجود دارد و همان اقتضاهای متضاد ایجاب می کند نقش ها دائماً تغییر کنند و عوض شوند." او همچون ابن سینا تضاد را مبدا فیض وجود و همانند شیخ اشراق نتیجه اصل تضاد را کثرات موجود در عالم می داند.
صدرا برای اصل تضاد نقش های متفاوت و فوایدی قائل است که عبارتند از:
الف) تضاد، زمینه ساز حرکت؛ در حرکات مختلف، تضاد وجود دارد و منشأ این تضاد، در مبدأ و منتهای حرکات است و حرکت، نحوه ای از وجود است که به تبع ماهیت به تضاد اتصاف پیدا می کند و تضاد در حرکت به تبع تضاد میان مقولاتی است که حرکت در آنها روی می دهد.
ب) دوام فیض وحدوث مستفیض؛ او دوام فیض در موجودات مجرد و مادی (هر دو) را اثبات شده می داند که ساحت مجردات به دوام مستفیض نیز می انجامد امّا در مادیات چنین نیست و تحقق و حدوث در این عالم بدون ماده و مدّت میسّر نیست. عالم اجسام هر لحظه در حال نو شدن و حدوث مستمر است. (لبس بعد لبس) و فیض واجب در حال نوسازی عالم و وجود دهی مستمر است. بدون تضاد و فساد در این عالم، زمینه انعدام برخی و تحقق شرایط برای ایجاد و به ظهور سیدن بعضی دیگر فراهم نمی اید.
ج) تضاد، فاتح باب خیرات است؛ بدون تضاد، ممکنات جسمانی در کتم عدم باقی می ماندند زیرا پیدایش انواع و صور متنوع و گوناگون علاوه بر اقتضای فاعلیت فاعل و فیض حق تعالی، نیازمند به تقاضا و امر قابلی همچون عدم مانع نیز دارد. همین قبول تضاد، منشا شرور می شود و همین شرور و همین قبول تضاد، باب خیرات را باز می کند و برای نظام جهان، خیر است هر چند برای اشخاص جزئیه، شر است.
د) سلوک الی الله مولود تضاد؛ آنچه در عالم امکان است بدون تضاد، صرف عدم است و اگر سالک در این عالم امکان بماند عمل رجوع و بازگشت به اصل معنا نمی یابد و حق تعالی فرموده همان طور که خلقت را آغاز کردم، مجدداً به اول باز می گردانم.
هـ) نقش مثبت و اساسی تضادها؛ تضادها در عالم ماده، زمینه را برای صور جدید و تنوع و تکامل صورت ها در آینده فراهم می کند "لو لا التضاد ما صح حدوث الحادثات ..." و بدون تضاد، ادامه فیض از مبدا حق تعالی در عالم ماده، غیر ممکن است "لو لا التضاد ما صح دوام الفیض عن المبدا الجواد ..."
البته مطرح کردن تضاد در حیطه عالم ماده از نظر صدرا صرفاً از باب مماشات با مشائیان بوده است زیرا فلاسفه اسلامی پیش از او به آن معتقد بوده اند. لیکن نظر صائب و مختار صدرالحکما در مورد حیطه اصل تضاد، کلیه عوالم امکان اعم از عقلی، مثالی و مادی را مشتمل است زیرا او به کثرت در عالم مثال و عقول قائل است و مراتب تشکیکی وجود را مطرح می کند و کثرت را منشأ تضاد می داند و معتقد به تطابق عوالم است و تشکیک و مراتب وجودی شامل همه وجودات مادی و غیر مادی می شود یعنی اختلاف در ذوات آنهاست "و حاصل الکلام کما نشرنا الیه ان للوجود حقایق المختلف لذواتها و قد یختلف ایضا بعوارض مع اتفاق المعروضات فی حقیقتها الاصلیه" و بین وجود خداوند، فرشته، شیطان، عقل، نفس و جسم، اختلاف و تفاوت هست که آنها را از هم متمایز می کند "مثال الاول وجود الحق و وجود الملک و وجود الشیطان و وجود العقل و النفس و الجسم فان کل منها متمیز عن غیره لذاته" همچنین صدرا هر گونه نقص وجود را شر تلقی می کند که بر این مبنا هیچ موجودی از موجودات ماسوای واجب الوجود از شوب شریت مبرا نیست بلکه هر موجودی به اندازه نقصان درجه وجودیش آمیخته به شر است و با توجه به رابطه تضاد با مسئله شر، ملاصدرا تضاد را منشا ایجاد شرور می داند. پس می توان نتیجه گرفت او همچنان که محدوده شر را ماسوی الله می داند، به وجود تضاد در ماسوای حق تعالی نیز قائل است؛ لیکن نمود این تضادها گاه به صورت تمانع و تزاحم در عالم ماده و گاه به صورت تفاوت و تمایز در عالم مثال و عقول است. لذا صدرا اصل تضاد را به عنوان یکی از اصول عالم امکان می داند نه فقط از اصول عالم ماده.