ویرگول
ورودثبت نام
فلسفه و حکمت اسلامی
فلسفه و حکمت اسلامی
فلسفه و حکمت اسلامی
فلسفه و حکمت اسلامی
خواندن ۳ دقیقه·۱۱ روز پیش

دکتر محبوبه کریمی - گذری بر دیالکتیک هگل

تضاد هگلی، تمام حرکت‌های جهان را ناشی از تضاد درونی می‌داند.
تضاد هگلی، تمام حرکت‌های جهان را ناشی از تضاد درونی می‌داند.

هگل، دیالکتیک را در تمام هستی اعم از طبیعت، اندیشه، تاریخ و انسان‌ها جاری می‌بیند. به نظر او هر چیزی، ضدش را هم دارد که این اضداد با یکدیگر در سنتزی جمع می‌آیند که این سنتز در عین حال که در بردارنده‌ی آنهاست، از آنها نیز فراتر می‌رود. در واقع، دیالکتیک هگلی، حالت صعودی و رو به پیشرفت و هر مرتبه‌ای فراتر از مرتبه‌ی قبلی است. البته مرتبه‌ی قبلی هم مرتبه‌ی بعدی را به طور مضمر در خود دارد؛ هر چیزی به طور بالقوه کمال خود را در خویشتن دارد و در طی جریان دیالکتیک به فعلیت می‌رسد؛ همچنان که مرتبه‌ی بعدی در بر دارنده و متضمن مرتبه  قبلی است.

          بنابراین تضاد هگلی، تمام حرکت‌های جهان را ناشی از تضاد درونی می‌داند. تکامل حیوانات، نباتات و یا اندیشه ‌ها را به تحریک تضاد داخلی توجیه می‌کند حتی توسعه‌ی جامعه‌ها را ناشی از آن می‌داند و معتقد است تاریخ زندگی اقوام، پیوستگی نیروهایی است که با یکدیگر در نبرد هستند تا نیروی بزرگتری بسازند.

دیالکتیک هگل دارای سه رکن است:

          1- اصل تضاد داخلی؛ با این توضیح که تناقض و ناسازگاری، شرط اساسی فکر و موجودات است و این ضدیت و تناقض و ناسازگاری، پایه و اساس حرکت و فعالیت موجودات است. به عبارت دیگر ریشه‌ی حرکت‌ها و جنبش ها، تناقض، تضاد و ناسازگاری است که در اشیاء مستقر است. این تضادها در درون اشیاء پدید می‌آید. هگل هم مانند هراکلیتوس به جنگ اضداد تکیه می‌کند و معتقد است این تضادها حالت بالقوه گی در موجودات دارند و به صورت بالقوه در تزها قرار دارند نه اینکه از خارج باشند.

          2- اصل جهش یا حرکت یا گذار از تغییرات کمی به تغییرات کیفی (انقلاب)؛ با این توضیح که همه چیز اعم از ماده و فکر در تغییر و تحول و حرکت است. تغییر، حرکت و تحول از احکام عمومی موجودات ذهنی و طبیعی است و هر چیزی در این جهان اعم از اندیشه و اشیاء در یک حال باقی نیست. اما همه‌ی دگرگونی‌های جهان، تاریخی و در خط واحدی نیست مانند اینکه هر فلزی نقطه‌ی ذوب خاصی دارد و هنگامی که اختلافات شدت یابد و به حد معینی برسد، انقلاب رخ می‌دهد. بر این اساس از دید هگل شناخت ما نسبت به ماهیات اشیاء، همواره نسبی و ناپایدار است. پس اشیاء را باید در حال حرکت و تحول مطالعه نمود.

          3- اصل نفی نفی یا قانون تکاپوی طبیعت یا قانون تکامل ضدین؛ با این توضیح که حرکت تحولی و تکاملی اشیاء بر اساس عبور از ضدی به ضد دیگر و سپس سازش و ترکیب و وحدت دو ضد در مرحله‌ی عالی‌تر است و به عبارت دیگر حرکت و تغییر بر طبق قانون مثلث «اثبات، نفی، نفی در نفی» یا «موضوع، ضد موضوع، ترکیب» صورت می‌گیرد؛ یعنی ابتدائاً هر حرکت و تکاملی بر اثر عبور از ضدی به ضد دیگر است و سپس ترکیب دو ضد صورت می‌گیرد و هر نوع تکامل تحت قانون مثلث مذکور انجام می‌گیرد. لذا در جریان تحولات فراگیر دیالکتیکی همواره تز به وسیله‌ی آنتی‌تز نفی می‌شود و آنتی‌تز نیز به وسیله‌ی سنتز نفی می‌گردد مثل نفی نطفه به وسیله‌ی تخم مرغ و تخم مرغ به وسیله‌ی جوجه. اما هر پدیده‌ی نویی، کامل‌تر از پدیده‌ی کهنه است و مسیر دیالکتیکی، همیشه صعودی و رو به تکامل است لذا سیر تحولات عالم را، جریان صعودی و تکاملی می‌داند.

۱
۰
فلسفه و حکمت اسلامی
فلسفه و حکمت اسلامی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید