ویرگول
ورودثبت نام
کیا عزتی
کیا عزتیحوزه‌ی علایق: دانش نظری حقوق، جغرافیای انسانی، روانکاوی، شعر (و...) / مسئولیت تمامی مطالب با من است.
کیا عزتی
کیا عزتی
خواندن ۶ دقیقه·۵ ماه پیش

«حد و مرزهای انقلابی‌گری»

۱) مقدمه: نظریه‌های قدرت و مقاومت

۱.۱) میشل فوکو قدرت را صرفاً در نهادهای متمرکز نمی‌بیند، بلکه آن را در شبکه‌های پراکنده‌ی روابط اجتماعی و دانش-قدرت «dispositif» تحلیل می‌کند. قدرت برای فوکو به شکل نهادهای خرده‌منضبط (همچون زندان، مدرسه، بیمارستان) جاری شده و با دانش در معنایی خاص تولید و بازتولید می‌گردد. به نظر فوکو، «دانش» تنها مجموعه‌ای از اطلاعات یا حقایق انباشته نیست، بلکه شبکه‌ای از گفتمان‌ها (discursive formations) است که قواعد تولید، پذیرش و مشروعیت‌بخشی به «حقیقت» را شکل می‌دهند. هر حوزه‌ی تخصصی (مثل پزشکی، روان‌پزشکی، جنایی، آموزشی) گفتمانی مستقل دارد که مرزهای قابل بحث و شیوه‌های سخن گفتن درباره‌ی بدن، ذهن یا جرم را تعیین می‌کنند. او نشان می‌دهد که قدرت و دانش جدایی‌ناپذیرند: هرگاه دانش تولید می‌شود، پیوندی از قدرت پشت آن می‌ایستد که آن را مشروع می‌کند. به بیان دیگر، قدرت از دل شیوه‌های تولید دانش برمی‌خیزد و دانش خود بر پایه‌ی روابط قدرت شکل می‌گیرد. مثلاً پزشکی بالینی نه فقط شرح حال و تشخیص بیماری‌ است، بلکه مجموعه‌ای از شیوه‌های مشاهده، معاینه و طبقه‌بندی بدن است که ناظرین (پزشکان) را قدرتمند می‌سازد و بیماری را به موضوعی قابل‌مدیریت بدل می‌کند. دیسیپلین‌های خرد سازوکارهایی‌اند که از طریق آنها دانشِ تخصصی به کار کنترل و اصلاح رفتار افراد می‌آید. سه مکانیسم اصلی این دیسیپلین‌ها عبارت‌اند از اول، نظارت مستمر (surveillance)، دوم هنجارسازی و میزان‌گذاری (normalization)، و سوم آزمون و ارزیابی (examination) . در هر یک، دانشِ گفتمانی راهنماست: روان‌شناسی می‌گوید چه رفتاری «عادی» است، جرم‌شناسی معیار جنایت را تعیین می‌کند، آموزش‌وپرورش چارچوب موفقیت تحصیلی را می‌چیند. این معیارها افراد را ذیل دسته‌بندی‌هایی قرار می‌دهند که سپس می‌توانند تحت نظارت، اصلاح یا تنبیه قرار گیرند. در بسیاری از عرصه‌های نهادی می‌توان چنین نسبتی را یافت. مقاومت در این چارچوب نه صرفاً واکنش به سرکوب، که امری ذاتی در دل هر رابطه‌ی قدرت است؛ جایی که سوژه‌ها همواره امکان بازتعریف و پس‌زدن استانداردهای تحمیلی را دارند.

۱.۲) گیدنز ساختار و کنش را نه دو حوزه‌ی مجزا، که دو روی یک سکه می‌داند: ساختارها تولیدشده از کنش‌اند و کنش‌ها بدون ساختارها امکان وقوع ندارند. او مفهوم «دوگانگی ساختار» (duality of structure) را معرفی می‌کند و عامل انسانی را واجد ایجنسی (agency) یا توانایی تغییر ساختارها می‌داند. مقاومت در نگاه گیدنز از دل توانایی‌های فعال و بازتولید و بازتفسیر قواعد پدید می‌آید؛ کنش‌گران با بازخوانی ساختارها ظرفیت چالش و دگرگونی دارند. اگر فوکو قدرت را شبکه‌ای از تأثیرات می‌بیند، گیدنز نور را بر ظرفیت عامل برای تغییر این شبکه‌ها می‌تاباند. در عمل تحلیلگران می‌توانند ترکیبی از این دو رویکرد را به کار بگیرند: رصد موقعیت‌های خرد قدرت و سنجش توان دگرگون‌سازی ساختارها توسط کنش‌گران.

۱.۳) پیر بوردیو آنچه «سرمایه‌ی نمادین» می‌نامد را نوعی سرمایه با ماهیت اجتماعی و نمادین، و قدرت مشروعیت‌بخش به کنشگران و نهادها می‌داند. این مفهوم برای درک مرزهای انقلابی‌گری و رقابت بر سر مشروعیت بین نظم موجود و جریان‌های ضد سیستم جهانی مهم است. سرمایه‌ی نمادین حاصل بازتولید انواع سرمایه (اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی) در قالب نمادها و عناوین قابل‌ارزیابی است. این سرمایه منجر به «شکلی از قدرت» می‌شود که کمتر آشکار و بیشتر از مجرای اعتبار و جایگاه اجتماعی اعمال می‌گردد. بوردیو منابع و مؤلفه‌هایی را برای این مفهوم در نظر می‌گیرد: سابقه و پیشینه‌ی انقلابیون یا نخبگان سیاسی، نمادهای هویتی (مانند پرچم، شعار و اسطوره‌های تاریخی)، و اعتبار علمی و اندیشه‌ورزی نظری (روایت‌سازی‌های فلسفی و ایدئولوژیک).

~ به‌کارگیری سرمایه‌ی نمادینِ انقلاب ۵۷ در تثبیت مشروعیت داخلی و نفوذ منطقه‌ای را می‌توان اینگونه توضیح داد: تولید روایت مقاومت علیه هژمونی آمریکا و فروپاشی «حقیقت» سرمایه‌داری کلاسیک، و از طرفی افراط در نمایش نمادین (تبلیغات پرشور) که هزینه‌های مادی بسیاری را تحمیل می‌کند.

۱.۴) ج.س اسکات «مقاومت روزمره» را مجموعه رفتارهای کوچک و پراکنده می‌داند که از دل مناسبات نابرابر قدرت سر بر می‌آورد و در چشم جریان‌های رسمی کمتر دیده می‌شود. این رویکرد نشان می‌دهد چگونه طبقات کم‌قدرت ساختارها را به چالش می‌کشند. چند ویژگی ثابت برای مقاومت روزمره می‌توان برشمرد: «اقدامات پنهان» مثل کارشکنی، تأخیر در اجرا، و گزارش‌های گمراه‌کننده, خودبسندگی و عدم اتکا به رهبران نظم جهانی، عدم تقابل مستقیم و نظامی؛ اما انباشت فشارهای خرد. در ساختارهای انقلابی ، مصادیق آن بدین شکل ظاهر می‌شوند: دور زدن دستورهای سخت‌گیرانه و تحریمی، گریز از چارچوب‌های نظم رسمی جهان، کاهش آسیب‌پذیری اقتصادی با همکاری‌های منطقه‌ای، و خنثی‌سازی برخی روایت‌های هژمونیک به شیوه‌های زیرپوستی.

۲) کاربرد نظریه‌ها در بررسی حد و مرزهای انقلابی‌گری:

ترکیب دو رویکرد بوردیو و اسکات به تحلیل انقلاب از دو زاویه می‌پردازد: اول اینکه چگونه کنشگران رسمی با سرمایه‌ی نمادین مرزهای مشروعیت را جابه‌جا می‌کنند، و دوم اینکه چگونه مقاومت خرد و روزمره ظرفیت‌های سیاست‌ورزان را در عمل حدبندی می‌کند. این پیوند شاید نشان می‌دهد که حتی قدرتمندترین گفتمان‌های انقلابی برای تثبیت دستاوردهایشان نیازمند توجه به رفتارهای روزمره‌ی سوژه‌ها و همراهی آنها با یکدیگر هستند. به‌کارگیری نظریه‌های بوردیو و اسکات کمک می‌کند تا پروژه‌ی انقلابی کلان را در پرتو قدرت‌های نمادین و واکنش‌های خرد بفهمیم. انقلابی‌گری ضد سیستم جهانی تنها هنگامی دوام خواهد آورد که ضمن بازتولید سرمایه‌ی نمادین، ظرفیت مقاومت روزمره را نیز شناسایی و با آن تعامل سازنده برقرار کند. بدون این هم‌افزایی، هر حرکت انقلابی در معرض افراط نمادین یا فرسودگی عملی قرار خواهد گرفت. اتفاقی که با آن ناآشنا نیستیم.

۳) سیاست کلان ایران در بر هم زدن نظم مطلوب آمریکا و متحدان غربی‌اش، این کشور را با چالش‌های جدی روبرو کرده. شعائر محوری لازم ما شامل استقلال و عدم وابستگی اقتصادی، مقابله با هژمونی فرهنگی و سیاسی، و ابزارهای عملیاتی همچون دیپلماسی منطقه‌ای (حمایت از گروه‌های هم‌سو)، ساختار موازی بانکداری و تجارت خارجی (تحریم‌گریزی)، و روایت‌سازی داخلی و بین‌المللی مخصوصا با نفوذ رسانه‌ای، باید در جهت تلاش برای تغییر توازن قوا از سطح جهانی به نفع گفتمان استقلال‌طلبانه حرکت کنند. اما این مسیر کاملا پیچ‌درپیچ و ناهموار است، از حیث محدودیت‌های اخلاقی و رفاهی که در داخل ایجاد می‌کند و این تعارض جدی‌ترین مسئله‌ی مقاومت ماست. به اتفاقات متعاقب دقت کنیم: کاهش دسترسی به بازارهای بین‌المللی، و فشار تورمی بر طبقه‌ی متوسط و کم‌درآمد، این پرسش را ایجاد می‌کنند که آیا این مقاومت در اصل نوعی عدالت‌خواهی است یا زمینه‌سازی بحران معیشتی؟ در همین میان تضاد میان حمایت از گروه‌های مقاومت و مخاطرات انسانی غیرنظامیان وجود دارد. درک واقعی این پیامدها و محدودیت‌ها به تحلیل مسئولانه‌ی سیاست انقلابی یاری می‌رساند. در مرحله‌ی بعد، محدودیت‌های نظامی پدیدار می‌شوند: تناسب قوا وجود ندارد. حجم و کیفیت تجهیزات دفاعی در برابر تجهیزات نظامی و ناوگان‌های قدرتمند آمریکا این درگیری را به جنگی نابرابر بدل می‌کند. جنگی که خودبخود بر بودجه‌ی عمومی و کاهش سرمایه‌گذاری در زیرساخت‌های رفاهی اثرگذار است، و امکان واکنش(های) متقابل و تشدید تنش‌ها را هر لحظه افزایش می‌دهد. بنابراین هر اقدام نظامی (یا منجر به آن) نیازمند ارزیابی هزینه-فایده و تأثیر بلندمدت بر امنیت ملی است.

~ مثال‌ها از تلاش‌های دیگر همچون کوبا، ونزوئلا، جنبش‌های کوچک و بزرگ خاورمیانه و... که به مداخلات خارجی و فروپاشی اقتصادی منجر شد، نشان می‌دهند که انقلابی‌گری بدون تضمین سازوکارهای پایدار رفاهی و سیاسی می‌تواند به بحران‌های عمیق اجتماعی بینجامد.

~~

برخی منابع مهم:

- Michel Foucault – "Discipline and Punish" / "The History of Sexuality"

- Antonio Gramsci – "Prison Notebooks"

- Max Weber – "Economy and Society"

- James C. Scott – "Weapons of the Weak" / "Domination and the Arts of Resistance"

- Frantz Fanon – "The Wretched of the Earth"

- Gene Sharp – "The Politics of Nonviolent Action"

- Theda Skocpol – "States and Social Revolutions"

- Crane Brinton – "The Anatomy of Revolution"

~~~~~

Posted on Telegram

Génération68, [7/22/25, 2:35 AM]

‌

امنیت ملیروابط اجتماعیفروپاشی اقتصادیقدرت
۲
۰
کیا عزتی
کیا عزتی
حوزه‌ی علایق: دانش نظری حقوق، جغرافیای انسانی، روانکاوی، شعر (و...) / مسئولیت تمامی مطالب با من است.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید