طبق بند ۱ مادهی ۳۲ کنوانسیون مربوط به وضعیت پناهندگان، دیپورت مهاجرین افغان از ایران منع حقوقی دارد. گذشته از این، چنین اقدامی از نظر سیاسی نیز غیرعقلایی است.
عقلانیت سیاسی اقتضا میکند که قبل از هر اقدامی حداقل دو مورد را بسنجیم: اول میزان رضایت یا نارضایتی گروههای اجتماعی، و دوم میزان تقویت یا تضعیف مواضع ایدئولوژیک.
ظاهراً وزارت کشور رضایت ایرانیان نژادپرست را نسبت به نارضایتی صدها هزار پناهندهی افغان ارجح دانسته است. این در حالی است که ایران حداقل از حیث نظر همواره با ایدهی آمریکایی «تقدم منافع ملی بر منافع فراملی به هر قیمتی» مخالفت کرده است.
سیاست ایران در برابر افغانها عملاً همچون نگاه ایرانیان آمیخته با عمیقترین نوع نژادپرستی بوده، که همواره به افغانها صرفاً به چشم چالشی سیاسی-اجتماعی نگریسته است.
در نهایت با بالا گرفتن موج افغانستیزی و خواست عمومی نسبت به اخراج افغانها و همزمان شدن آن با روند اخراج افغانها از پاکستان، ایران که راه حل این چالش را در اخراج دیده بود، از فرصت مناسب پیش آمده استفاده کرد.
با اینکه ایران تاکنون به صورت رسمی طالبان را به رسمیت نشناخته است، اما این دیپورت جمعی قویترین سند دفاکتو برای به رسمیت شناختن طالبان به شمار میآید، چرا که عملاً افغانها را به اختیار امارت اسلامی میسپارد.
به رسمیت شناختن طالبان در شرایطی که این گروه هنوز امتحان خود را در موضوعات مختلفی همچون حقوق زنان و دگراندیشان پس نداده است، خطرناک خواهد بود.