کیا عزتی
کیا عزتی
خواندن ۲ دقیقه·۱ سال پیش

مرگ، عشق، وسترن

«وسترن» یک گونه‌ی هنری «عالی»‌ست، چون نسبت به وضعیت تاریخی بشر و نحوه‌ی درگیر کردن آن با آنچه به عنوان کنش هنری می‌شناسیم، واجد فهمی عالی است. این فهم، خودش را در هم‌گاهیِ دیالکتیکیِ «موقف‌گزیدن» و «خیز برداشتن» نشان می‌دهد: موقف‌گزیدن در یک صحنه‌ی خاص تاریخی که در سرحد آمریکایی شکل گرفت، و خیز برداشتن به سوی یک افق معنایی-تاریخی نوین با الهام از آن صحنه‌ی چند صد ساله. غرب وحشی، تاریخ مختصر انسان است؛ جایی که به قول سرجو لئونه، «زندگی در آن ارزشی ندارد.». در غرب وحشی، آدم‌ها چپ و راست کشته می‌شوند. برای آغاز تئاتر مرگ و زندگی یک آدم گوشت و پوست و خون دار، یک هفت‌تیر لازم است و یک آدم دیگر؛ کسی که تصمیم می‌گیرد ماشه را بچکاند یا نه. اما این تصمیم خیلی مهمی نیست. کافی است انگشت اشاره‌اش را کمی خم کند و بنگ! خون سرخ می‌جهد و آدم نیست می‌شود، یا: چند تکه گوشت به‌هم‌پیوسته‌ی ساکن و بی‌جان، اگر نخواهیم بگوییم «نیست»؛ و مرز بین مرگ و زندگی همان خم انگشت است.

در غرب وحشی، «کشتن» کنشی تلقی می‌شد که با یک کنش «عادی» فاصله‌ی چندانی نداشت؛ گویی به یک رسم تبدیل شده بود. این در شرایطی است که بسیاری از مردان رشید، خود را خدیو دیگری می‌پنداشتند. «دوئل» را تصور کنید: یک کنش اجتماعی غریب و مضطرب، که هر یک از افراد در آن خود را از دیگری سر تر می‌دانند. آن‌ها نمی‌خواهند «خودکشی» کنند، آمده‌اند تا بکشند. آن‌ها یاد می‌گیرند «لرزش دستشان» را کنترل کنند تا کشته نشوند. این یک کنش اصیل انسانی است. به همین ترتیب، نحوه‌ی برقراری «ارتباط» در غرب وحشی، آلوده به یک ویروس ایدئولوژیک وحشتناک است. ویروسی که با بهره‌کشی، برده‌داری، سلطه، طبقه‌بندی، نژادپرستی، تبعیض، خودبرتربینی، و مفاهیمی از این دست در ارتباط است. همه‌ی این‌ها واقعیت‌هایی به شمار می‌روند که در وضعیت تاریخی کنونی نیز موفق به عبور از آنها نشدیم، هرچند اگر حق با هابز باشد، شاید هرگز نتوانیم: «انسان، گرگ انسان است.». گذشته از این‌ها، در چنین جامعه‌ای که امکان همزیستی صلح‌آمیز در آن وجود ندارد، ما «عشق» را داریم. در جامعه‌ای که زوال و مرگ و از دست رفتن هرچیزی این‌چنین سریع و راحت اتفاق می‌افتد، چطور می‌شود «عاشق» بود؟ چطور می‌شود «ترس» از دست رفتن موضوع عشق را به جان خرید؟ این ظرافت‌ها را -به عالی‌ترین شکل ممکن- در «وسترن» می‌توان یافت، و البته به نحو عمیق‌تر و پنهان‌تر، در زیست اجتماعی واقعی خودمان، در وضعیت تاریخی کنونی.















غرب وحشیوسترنآمریکادوئل
حوزه‌ی علایق: دانش نظری حقوق، جغرافیای انسانی، روانکاوی، شعر (و...) / مسئولیت تمامی مطالب با من است.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید