کیا عزتی
کیا عزتی
خواندن ۲ دقیقه·۱ سال پیش

گذار عظیم در زمانه‌ی پساجنگ سرد: از فریلنسری به استراتژیسم خودفرمان (۱)

گلبدین حکمتیار در سال ۱۹۹۶ در افغانستان
گلبدین حکمتیار در سال ۱۹۹۶ در افغانستان


در پاسخی کوتاه، حکمتیاریسم را به رسمی تشبیه می‌کنم که در غرب قدیم معمول بود: جایزه‌بگیری. اهداف جایزه‌بگیران معمولاً شامل کسانی می‌شدند که به حداقل یکی از گروه‌های راهزنان، جانیان، فراری‌ها، تبهکاران و... منسوب بودند. به تدریج، رسم جایزه‌بگیری از حدود قانونی خود فراتر رفت و مزدوران و فریلنسرهای آزاد را پدید آورد. فریلنسرهای سیاسی زمانه‌ی ما، در ازای پول، انرژی، اعتبار، قدرت یا... تحت فرامین کارفرمای خود قرار می‌گیرند.

هراس غرب نسبت به گسترش کمونیسم در جهان، بکارگیری فریلنسرها در سراسر جهان را منجر شد. دکترین سیاسی ترومن، حضور آمریکا در هر نقطه از جهان که بیم گسترش یا تقویت احزاب کارگری در آنجا می‌رفت را توجیه می‌کرد. جنگ سرد، جنگ میان دو ایدئولوژی بود، که به جنگ میان دو دولت محدود نماند و بر تمام جهان سایه افکند، تا جنگ‌ها و تحولات سرنوشت‌ساز دیگری را به وجود آورد. افغانستان یکی از آن نقاطی بود که از این جنگ امان نیافت، و می‌توان از رهگذار تحولات آن به نتایجی دست یافت.

گلبدین حکمتیار، همزمان با فرمان سال ۱۹۷۹ میلادی برژنف مبنی بر حاضر شدن سپاه شوروی در افغانستان، به یکی از رئوس مثلث «آژانس اطلاعات مرکزی آمریکا-سازمان اطلاعات نظامی پاکستان-حزب اسلامی حکمتیار» تبدیل شد. حکمتیار متقدم شخصیتی اقتدارطلب بود و منافع شخصی و حزبی خود را بر منافع جمعی کشور ارجح می‌دانست. همانگونه که یک کارفرما تنها به دنبال انجام کار و مأموریت موردنظر است، برای آمریکا و متحد سیاسی‌اش در پاکستان، اهمیتی نداشت که قدرت گرفتن حزب حکمتیار می‌توانست واجد چه پیامدهایی باشد. حکمتیار با زیر پا گذاشتن پیمان پیشاور -درحالیکه دو تن از مهم‌ترین افراد حزب او آن را امضا کرده بودند-، با دولت اسلامی افغانستان که کلید امنیت و استقلال آنجا بود به مخالفت برخاست. مالیخولیای قدرت حکمتیار، ده‌ها هزار غیرنظامی را در جنگ داخلی خونین ۱۹۹۲ از بین برده، و یک سوم کابل را به نابودی کشانید. چه کسی مسئول است؟

حزب اسلامی حکمتیار پروژه‌ای آمریکایی بود؛ همچنانکه تمامی مجاهدین افغان ضد شوروی به مهره‌های شطرنجی می‌ماندند که آمریکا آن‌ها را حرکت می‌داد. آن‌ها فریلنسرهایی بودند که آزادی، امنیت، و استقلال می‌خواستند، اما قربانی جنگی نیابتی شدند. اسناد بسیاری شاهد مدعای تأمین تسلیحات حزب اسلامی حکمتیار توسط آمریکا و شرکایش هستند (برای مثال رجوع شود به: Charlie Wilson's War: The Extraordinary Story of the Largest Covert Operation in History by George Crile III). این به روشنی نشان می‌دهد که چه کسی مسئول است.

دلایلی وجود دارد که کشورهای جهان را در حال حرکت از مقام فریلنسری غرب به سوی نوعی استراتژیسم خودفرمان و مستقل نشان می‌دهد. حال باید نشان داد که استراتژیسم خودفرمان چیست و چرا نقطه‌ی مقابل هژمونی است؟

افغانستاناسلامجنگ سردآمریکا
حوزه‌ی علایق: دانش نظری حقوق، جغرافیای انسانی، روانکاوی، شعر (و...) / مسئولیت تمامی مطالب با من است.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید