ویرگول
ورودثبت نام
علیرضاسرمستی
علیرضاسرمستیمعلم خوشحالی که همیشه میخونه وبعضی وقت هامی نویسه!
علیرضاسرمستی
علیرضاسرمستی
خواندن ۱ دقیقه·۶ ماه پیش

حسین را هر روز می کشند!

روزی در بازار کوفه دیدم مردی را که از شتر پایین آمد، عبایش را مرتب کرد، کفش نو پوشید، و گفت: "خدا را شکر که در واقعه کربلا نبودم."

گفتم: "اگر بودی چه می‌کردی؟"

گفت: "کنار امام می‌جنگیدم، تا جانم را فدای او کنم."

خندیدم. گفت: "چرا می‌خندی ای دیوانه؟"

گفتم: "اگر راست می‌گویی، همین حالا با ظلم بجنگ. امام را آن روز کشتند، اما یزید هنوز زنده است، در دلت، در کیسه‌ات، در سجاده‌ات."

مرد خشمگین شد و رفت.

آری، حسین را در کربلا نکشتند. او را هزار سال است هر روز می‌کشند، با بی‌حسی، با عافیت‌طلبی، با زر و زور. و عجب آن‌که قاتلانش هنوز نماز می‌خوانند.

و من، بهلولِ دیوانه، بر درِ مسجد نشستم و گفتم:

"ای مردم! حسین را کشتند، اما نترسید؛ هنوز وقت توبه است… اگر جرئت نگاه در آینه دارید!

مذهبیمدرنیسماخلاقخانوادهمعنوی
۱۰
۱
علیرضاسرمستی
علیرضاسرمستی
معلم خوشحالی که همیشه میخونه وبعضی وقت هامی نویسه!
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید