
صباح ۲۳ام ماه رمضان بود که نوای حیدری فضای ارومیه را به دست گرفته بود و مردم غرق در عزاداری سنتی خود بودند. ساعاتی نگذشته بود که ناگهان دسته قابل توجهی از مردم با سر دادن شعارهایی، خطاب به کسانی که به زعم خودشان دنبال تغییر قومیت ارومیه هستند، جو صحنه را تغییر دادند. البته سوء استفادهکنندگان بازداشت شده را از نتیجهگیری متن جدا میکنیم.
آنچه که به عنوان شکاف قومیتی در کشور توسط برخی کارشناسان مطرح میشود، بیشتر به گسلی میماند که هنوز سایه خطرش گسترده نشده، اما رویداد ارومیه یک نیممهر تأییدی بر این هشدارها بود.
با دقت در تغییرات فرهنگی کشور از حدود یک قرن پیش، میتوان متوجه پدیدهای شد که اقوام ترک را تا حدی به عصبانیت رسانده.
برنامه فرهنگی دشمن، نه تنها به دنبال فرهنگزدایی از کشور است، از طرف دیگر سعی میکند با انتساب این عمل به حکومت، همان قومیتها را هم به جان هم بیاندازد. سوال میشود که چطور؟
شما ببینید که در همین جریانات پیش آمده در ارومیه(که البته فقط این مورد به طور محدود رسانهای شد)، رسانههای معاندی که کانالها و اکانتهای آذری زبان در توییتر و تلگرام دارند، سعی کردند با درج جملات حماسی و غیرتمندانه و نشر گسترده ویدیوهای این رویداد، «ترکان ایران» را تحریک کنند. همین که نشر ویدیوهای این تجمعات فقط در این رسانهها نشر داده شد خود جای تأمل دارد.
اما آنها این افراد را از چه میترسانند؟
پدیده این به نام آسیمیلاسیون یا همگون سازی فرهنگی که به شدت در میان بخش آذری زبان توییتر، اینستاگرام و تلگرام روی آن مانور داده میشود. رویکردی که مبتنی است بر غلبه یک فرهنگ بر فرهنگی دیگر و هضم آن در خود. شکل اجرای آن از جانب دشمن در شمال غرب کشور از طریق شرمنده کردن آذری زبانها از ترک بودنشان است! به نحوی که تعدادی از خانوادهها در استانهای مختلف، حتی دیگر به فرزندانشان زبان آذری آموزش نمیدهند که بلکه فرزندشان کلاس بیشتری داشته باشد!
وقتی گفتیم از صد سال قبل، منظورمان همین بود. شما ببینید همین لطیفههای قومیتی از کجا آغاز شد؟ نامگذاری بر اقوام از چه زمانی آغاز شد؟ در طی زمان ترک را از ترک بودن، اصفهانی را از اصفهانی بودن و شمالی را از شمالی بودن شرمنده کردند!
حال میگویند که این کار حکومت است، نه تنها میخواهد زبان و فرهنگتان را بدزدد و فارسی را زبان جایگزینتان کند، میخواهد کردها را به جای شما بیاورند، همین مبنای شعاری در همان روز بود که میگفت:«ارومیه ترک است و ترک هم باقی خواهد ماند.»
همین ترسی که دشمن با رسانههایش بر این ملت انداخت از عوامل اصلی مطرح شدن قانون تدریس زبان محلی بود. کسانی که از نابودی اصالت و ریشه خود ترسیده بودند، گفتند که برای جلوگیری از این هضم فرهنگی باید در کنار زبان فارسی، تدریس زبان محلی الزامی شود تا حتی خانواده هم نتواند فرهنگ را از فرزندش بزداید. البته که این به معنای حمایت ما از این قانون نیست و ظرافتهایی در تدوین آن باید رعایت شود.
هدف اصلاحی اولی که میتوان در این مسائل طی کرد، ایجاد اعتماد بین حکومت و قومیتهاست، از جمله کسانی که این بیاعتمادی را در دل دارند، و مهمتر از همه بین بلوچهایی که از همان کودکی، دهان دشمن در گوششان یاوهگویی میکند و آنها را در مقابل حکومت قرار میدهد. ضعف وضع اقتصادی و بی توجهی به بهبود اشتغال و بهرهبرداری منابع، ظنّ طرد شدگی را بین این قوم ایجاد میکند و با امنیتی کردن بیشتر استان، نمیتوان یک بلوچ را بین بیکاری و عضویت در جیشالعدل با ماهانه ۵۰۰دلار حقوق قانع کرد که طرف بیکاری را بگیرد.
سپاه با ایجاد اعتماد بین کردها توانست در کنار خود آنها قائله کومله و دموکرات را ریشه کن کند، آنها به کردها اعتماد کردند، آنها را مسئول امور قراردادند، دستشان سلاح دادند و نشان دادند که کردستان پارهای از این تن ایران است که با تأسیس گروه پیشمرگان کردستان به حد اعلای خود جلوه کرد و در نهایت تأثیر این راهحل را در تشییع پیکر شهید محمد بروجردی دیدیم، وقتی که کردهای اهل سنت برای یک پاسدار سنگ تمام گذاشتند. بدانیم که سکوت چیزی از این گسل خاموش را تغییر نمیدهد. باید برای قوم ترک با اقدامات بهجا اعتماد ایجاد کرد که فرهنگشان ارزشمندترین دارایی این ملت است. باید به قوم بلوچ این را چشاند که ما قصد احیای سرزمینشان را داریم، نه اینکه چون شاه طاغوتی صرفا موشکانداز دست نیروهای امنیتی استان بدهیم و سطح امنیتی را هر روز بالا ببریم.
با ایجاد اعتماد و احیای ضعفها، خود آن قوم هستند که ما را در آغوش خواهند گرفت، با اعتماد، نه با حاشیهسازی و ترس از حواشی بیشتر. ابقاء در حاشیه امن، میتواند بلای جان شود، شرط اول خروج از آن هم، اعتماد اولیه خود ما به آنها میباشد.