
قدرتنمایی یا پایبندی به اصول؟
در هفتههای اخیر، بهویژه پس از جنگ ۱۲ روزه میان رژیم صهیونیستی و ایران، موضوع ساخت بمب اتم به یکی از محورهای اصلی بحثهای سیاسی و حتی مطالبه بخشی از افکار عمومی تبدیل شده است. حالا نه فقط سیاستمداران و تحلیلگران، بلکه بعضی از مردم نیز به صراحت سؤال میکنند: «آیا ایران هم باید به بمب اتمی مجهز شود؟»
اقتدار بدون بمب؛ امنیت بر پایه انسانیت
در این میان، مخالفان سلاح هستهای، استفاده از بمب اتم را نه فقط از منظر خطر کشتار جمعی و آسیب به محیط زیست، بلکه به عنوان یک نمود آشکار از اشاعه فرهنگ غربی میدانند؛ فرهنگی که در آن ابزاری شدن قدرت و بیتوجهی به ارزشهای انسانی تبدیل به هنجار شده است. این طیف معتقدند ورود ایران به مسابقه تسلیحات هستهای، به معنای پذیرش فرهنگ خشونت و سلطهجویی غرب است؛ فرهنگی که ایران همواره تلاش کرده مرز خودش را با آن حفظ کند.
رهبر معظم انقلاب نیز یکی از اصلیترین و شناختهشدهترین مخالفان دستیابی به سلاح هستهای هستند. ایشان علاوه بر فتوا و حکم رسمی، در سخنرانیهای مختلف تأکید میکنند که بمب اتم یک وسیله ضدانسانی و خلاف اصول اسلام است و ایران نهتنها نیازی به این ابزار افراطی ندارد، بلکه میخواهد مدل جدیدی از اقتدار را نشان دهد؛ اقتداری که بر پایه عقلانیت، پیشرفت علمی، مشروعیت مردمی و اخلاق انسانی بنا شده است، نه بر پایه تهدید و وحشتافکنی، در همین چارچوب، ایران همواره به توسعه فناوریهای دفاعی پیشرفته همچون موشکهای نقطهزن و توان بازدارندگی خود تأکید داشته و این ظرفیت را به عنوان بخش مهمی از اقتدار و امنیت خود گسترش داده است.
سوی دیگر ماجرا؛ ضرورت قدرت بازدارنده
در مقابل، موافقان دستیابی ایران به بمب اتم معتقدند که در شرایط نابرابر و پرمخاطره امروز، تنها ابزار واقعی بازدارندگی، قدرت سخت و قابل لمس است. تجربه سالهای اخیر و تهدیدات آشکار اسرائیل، آمریکا و برخی کشورهای منطقه، نشان داده که حتی قوانین بینالمللی و قطعنامهها هم در برابر زور نظامی کارایی ندارند.
از نظر این گروه، وقتی کشورهای دارای بمب اتم مانند هند، پاکستان و حتی کرهشمالی موفق به تضمین بقا و امنیت خود شدهاند، ایران نباید فقط به اخلاق و امید به سازمان ملل دلخوش باشد. آنها میگویند اگر موجودیت و استقلال کشور به خطر بیفتد، حتی حکم فقهی یا قانونی هم باید برای اصل بقا تفسیر شود؛ هیچ چیزی مهمتر از امنیت ملی نیست.
به بیان دیگر، حتی داشتن بمب اتم ــ بدون استفاده از آن ــ خودش اسباب اطمینان و بازدارندگی است؛ و اگر ایران این قدرت را نداشته باشد، ممکن است هزینههای سنگینتری از بیدفاعی بپردازد.
قدرت واقعی ایران کجاست؟
درنهایت، سیاست هستهای جمهوری اسلامی ایران بر تمایزی جدی با الگوهای غربی مبتنی است؛ تجربه جهانی نیز نشان داده که بمب اتم، نه امنیت پایدار به ارمغان میآورد و نه تضمینی برای صلح بلندمدت است.
کشورهایی چون اوکراین، که زمانی سلاح هستهای در اختیار داشتند و آن را کنار گذاشتند، هدف حمله قرار گرفتند؛ در حالی که کرهشمالی با وجود در اختیار داشتن بمب اتم، همچنان در انزوای شدید اقتصادی و سیاسی به سر میبرد. از سوی دیگر، وجود بمب در هند و پاکستان مانع درگیریهای مرزی آنها نشده و حتی احتمال اشتباهات فاجعهبار را بالا برده است. این شواهد نشان میدهد که سلاح هستهای بیشتر یک ابزار روانی برای قدرتنمایی است تا تضمینی برای امنیت واقعی.
ایران تلاش دارد الگویی نوین از قدرت ارائه دهد که اخلاق، عقلانیت و توسعه پایدار و امنیت ملی را با تکیه بر توان دفاعی پیشرفته و ابزار هایی مانند موشک های نقطه زن دنبال کند و در عین حال مرز خود را با ابزار های کشتار جمعی حفظ کند.