داستان آزادی که به اسارت انجامید
ژاکلین سبالوس، فمینیست آمریکایی، جملهای دارد که گویی چکیدهی تجربهی زنان غربی در دو قرن اخیر است:
«ما یک سطل زباله ساختیم به نام آزادی و هر چیزی را که فکر میکردیم محدودکنندهی زنان است در آن انداختیم.»
ده قرن سلطهی کلیسا با قرائت تحریفشده از معنویت، جرأت اندیشیدن را از انسان گرفت، اما پایان قرون وسطی با سکوتی سنگین همراه بود؛ سکوتی که رنسانس آن را شکست. شعلههای نخستین رنسانس در فلورانس زبانه کشید و انسان گویی دوباره متولد شد؛ اما اینبار نه در نسبت با آسمان، که در هیئت «خدای جدید».
جنبشی که نام «نوزایی» بر خود داشت، آهستهآهسته مسیر جدایی از آسمان و رویآوردن به زمین را گشود.رنسانس انسان را از قیدهای قرون وسطی رهانید، اما او را در بیابان تردیدها رها کرد. وقتی «انسان» محور همه چیز شد، خدا به حاشیه رفت؛ حقیقت به «قابل اندازهگیری» محدود شد و ارزشهای اخلاقی که سنجشپذیر نبودند تنزل یافتند. رنسانس، ناخواسته بذرهای ماتریالیسم مدرن را کاشت:جهانی که در آن همه چیز قیمت دارد، اما هیچ چیز ارزش ندارد.
ادعای آزادی رنسانس در عمل به زن غربی قفسی تازه تحمیل کرد: قفس زیبایی.
اگر در قرون وسطی زن بهعنوان موجودی گناهکار تحقیر میشد، در رنسانس به «ابژهای لذتبخش» اما همچنان فرودست تبدیل شد. هنرمندان مرد، زن را تصویری برای مصرف نگاه مردانه ساختند و این تصویریسازی بعدها به ابزار تبلیغات و سپس به ابزار سرمایهداری بدل شد.
با انقلاب صنعتی زنان برای بازار کار و سپس برای صنعت تبلیغات به کار گرفته شدند؛ هم ارزانتر بودند، هم جذابیتشان به فروش کالا کمک میکرد. از همینجا سقوط تدریجی پوشش و تبدیل زن به ابزار مصرف آغاز شد. فرهنگ جدید غرب که بر لذت، سودجویی و مصرفگرایی بنا شده بود، بهتدریج به فرهنگ غالب جهانی بدل شد و اکنون پیامدهای آن بنیان خانوادهها را در بسیاری جوامع سست کرده است.
ایران، آخرین سنگر مقاومت
"ایران در این سیارهی خاکی تماما یکپارچه شده به قول دریدا (فیلسوف فرانسوی)؛ ویروس به حساب میآید. ایران تمایزات بنیادی دارد. ما نمیتوانیم به صورت تام به سرنوشت مدرنیته درآییم. تنها بخش کرهی خاکی که در سرنوشت آن به صورت تام شریک نشده است همین جایی است که ما فعلا در آن زندگی میکنیم". برگرفته از کتاب ماجرای فکر آوینی.گویا غرب برای از میان برداشتن این مانع تمدنی، به واسطهی سلطهی فرهنگی و حملات فرهنگیِ بی وقفه، توانسته است با آزادی پوشالی ساخته شده بخشی از زنان جامعه را فریب دهد و آنها را هم به بازار مصرفی کالاهای فرهنگ غربی تبدیل کند.
عملی که صدای فمینیستهای غرب گرا را هم درآورده است. ژاکلین سبالوس یک فمینیست و فعال آمریکایی است که اعتراض خود را اینگونه بیان میکند: "ما یک سطل زباله درست کردیم به اسم آزادی و هر چیز را که فکر میکردیم محدود کنندهی زنان است را در آن انداخیتم".
حال با یک سوال سخنم را تمام میکنم؛ بانوان جامعه ما میدانند با نوع پوشش خود در یک جنگ تمدنی شرکت کردهاند؟ جنگ تمام عیاری که از قضا زنان در خط مقدمش هستند!؟