ویرگول
ورودثبت نام
mostaghelatu
mostaghelatu
mostaghelatu
mostaghelatu
خواندن ۱ دقیقه·۱۰ ساعت پیش

«نشت نشا» اثر رضا امیرخانی

«نشت نشا» روایتی است از «نشت» آرام و پیوستهٔ استعدادها، در تقابل با عبارت پرسروصدای «فرار مغزها». امیرخانی با ظرافت توضیح می‌دهد که «نشت» عیب ظرف را می‌نمایاند؛ حرکتی نرم و طبیعی که از ناکارآمدی ساختارها حکایت دارد. «نشا» به معنای کاشت و پرورش نهال، نشان‌دهنده‌ی «زحمتی که نظام آموزشی ما برای بر و بچه‌ها می‌کشد» است. زحمات و هزینه‌هایی بسیار برای رساندن صحیح و سالم نخبگان به آن ور آب.

نقطهٔ کانونی نقد امیرخانی در این کتاب، رابطهٔ گسسته و ناسالم دانشگاه و صنعت به عنوان عامل اصلی بی‌هویتی دانشجو است. او با صراحت می‌نویسد: «صنعت هرگز دانشگاه را در حد و اندازه‌ای نمی‌داند که از او سؤال بپرسد» و از سوی دیگر دانشگاه نیز توان گفت‌وگو با «صنعت‌گر روغنی دست‌به‌آچار خسیس» را ندارد. نتیجهٔ چنین وضعیتی، تولد دانشگاهی است که به جای رسیدگی به مسائل کشور خود، «مشکلات ممالک دیگر را حل می‌کند»؛ دانشگاهی که «ساخته نشده، بلکه ترجمه شده است‌.»

امیرخانی در ادامه هشدار می‌دهد که پیامدهای این ترجمه‌زدگی در علوم انسانی بسیار سنگین‌تر است. «ما با ترجمه‌ی علوم انسانی و معرفت شناسی و روش‌شناسی غربیان، به راحتی به هم قد کردن و هم ریخت کردن معارف اقدام می‌کنیم. با ترجمه، چارچوب‌های فکری دستگاه فکری غربی ها را وارد می‌نماییم و ارتباط‌مان را با سنت از بین می‌بریم. بنابراین حتی به مدرنیسم از جنس غربی هم نمی‌رسیم. روشنگری غربی‌ها بر شانه‌ی سنت‌شان استوار شد، اما اندیشه در دستگاه فکری آنها هرگز فرصت نقد سنت بومی خودمان را به ما نمی‌دهد. از آنجا رانده می‌شویم و از اینجا مانده‌.»

این اثر امیرخانی برای دانشجوی امروز ــ که خود بخشی از این چرخهٔ «نشت» است ــ آینه‌ای روشن و هشداردهنده است؛ دعوتی برای بازنگری در اینکه ما در چه زمین چه کسی و برای چه کسی درس می‌خوانیم.

علوم انسانیفرار مغزهانظام آموزشی
۰
۰
mostaghelatu
mostaghelatu
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید