
در بخش دوم گفتیم که نیکسون برای جلوگیری از نابودی اقتصاد آمریکا، یک طرفه از سیستم مالی « برتون وودز» که پشتوانه آن طلا بود خارج شد. در ادامه با جریان پترو- دلار، اروپا و سایر کشورها را به دلار وابسته کرد. در واقع از سال 1971، دلار پشتوانه تمام ارزهای رایج جهان و ابزار مبادله کالاها بین کشورهای جهان شد.
پیشفرض شکلدهی به امپراطوری دلار توسط دولتمردان وقت آمریکا همین جمله ساده بود:« دلار قوی مساوی است با آمریکای قوی»
اگر خاطرتان باشد بخش دوم را با سوالی تمام کردم، اکنون بخش سوم را مجدداً با همان پرسش شروع میکنم: « آیا هنوز هم دلار قوی برابر است با آمریکای قوی؟»
چشمبادامیها وارد میشوند
طی سه دهه اخیر چین همواره در تلاش بوده تا به عنوان یک ابرقدرت اقتصادی عرض اندام کند.
چین در این مدت با سرعت باور نکردنی در حال رشد بوده و اکنون دومین اقتصاد بزرگ جهان را داراست.
عوامل مختلفی در شکوفایی اقتصادی چین دخیل هستند اما عاملی که بیشتر به بحث ما قرابت دارد بحث نسبت ارزش یوان چین نسبت به دلار آمریکاست.
یکی از عواملی که کالاهای چینی را برای مصرف کنندگان در سراسر جهان جذاب کردهاست، قیمت تمام شده پایین اقلام چینی نسبت به کالاهای سایر کشورها است. اما چین چگونه این کار را انجام میدهد؟
همانطور که گفتیم، اکنون دلار عموسام پشتوانه تمام ارزهای جهان است. دلار آمریکا طی این سالها ارزش خود را در برابر تمام پولها رایج در جهان حفظ کرده و از این طریق تبدیل به باارزشترین دارایی در بانکهای مرکزی دنیا شدهاست.
چین از همین امر نهایت استفاده را میکند. آنها به صورت کنترل شده ارزش یوان را در برابر دلار پایین میآورند و از این طریق قیمت کالاهای چینی پایینتر از قیمت کالاهای آمریکایی تمام میشود. طبعاً مردم جهان نیز میل و رغبت بیشتری به این کالاها پیدا میکنند.
ترامپ؛ نیکسون با موهای طلایی
همین مسئله باعث شده ترامپ نسبت به وضع فعلی اعتراض داشته باشد و روی کالاهای چینی تعرفه 3 رقمی وضع کند. ارزان تمام شدن کالاهای چینی باعث میشود این کالاها نه تنها در سایر کشورها بلکه در خود ایالات متحده نیز محبوب باشند.
ترامپ با وضع تعرفه قصد دارد در وهله اول از تولیدکننده داخلی حمایت کند و به نوعی اقتصاد ملی را تقویت کند.
علاوه بر این او قصد دارد با کاهش عمدی ارزش دلار، هزینه تمام شده کالاهای آمریکایی را کاهش دهد تا برای صادرات به سایر نقاط دنیا به صرفه باشد. دقیقاً همان کاری که چین انجام میدهد.
نکته اینجاست که دلار خود پشتوانه تمام ارزهای جهان است. در واقع دلار نقش لنگرگاه را برای تمام پولهای جهان ایفا میکند. تضعیف دلار به مثابه شل کردن لنگر است. در واقع تمام حرف این است که دلار ضعیف نمیتواند ارزش سایر ارزها را حفظ کند و واسطه مطمئن برای مبادله کالاهایی مثل نفت بین کشورهای جهان باشد.
ترامپ هم قصد دارد سلطه دلار را حفظ کند و هم با تضعیف آن از تولید ملی حمایت کند، او هم خر را میخواهد هم خرما را. البته که او به همین صراحت این مطلب را بیان نمیکند و خود را آدمی اهل مذاکره و خواهان توافق با کشورها نشان میدهد.
واکنش دنیا چیست؟
طی سالهای گذشته بی اعتمادی نسبت به دلار به عنوان ارز ذخیره جهانی افزایش پیدا کرده و بانکهای مرکزی کشورها به دنبال داراییهای دیگر رفتهاند. سهم دلار در ذخایر ارزی جهان از 73 درصد در سال 2001 به 58 درصد کاهش یافتهاست. دولتها به دنبال داراییهای دیگری مثل طلا رفتهاند. طی چند سال اخیر نیز روند واردات طلا توسط بانکهای مرکزی رو به افزایش بودهاست.
وضعیت اقتصادی نابسامان آمریکا و شوکهای اقتصادی و سیاسی ترامپ باعث بی اعتمادی دولتها به دلار آمریکا شدهاست . چیزی که مشخص است این است که کاغذ سبز آمریکایی دیگر نمیتواند مانند گذشته پشتیبان ارزهای جهان باشد. از طرفی هم ترامپ با چنگ و دندان از سلطه دلار حفاظت خواهد کرد. دنیا میداند دیگر نمیتوان به آمریکا اعتماد کرد و از طرفی هم نسبت به تبعات کنار گذاشتن دلار محتاط است. علت این است که علاوه بر مقاومت آمریکا، هنوز جایگزین مطمئنی برای پشتوانه پولها وجود ندارد، از طلا گرفته تا ارزهای دیجیتال همه چالشهای خاص خود را دارند.
مشخص است که ما اکنون در دوره گذار هستیم. در حال انقال از نظمی به نظمی دیگر. مسلماً این دوره گذار دفعی نبوده و به صورت تدریجی حاصل خواهد شد. این نکته را هم باید مد نظر داشت که نظم جدید از دل هرج و مرج و بینظمی متولد خواهد شد، مانند سالهای پس از جنگ جهانی دوم که پس از یک دوره آشوب در سطح جهان، به نظم آمریکایی رسیدیم.
اکنون همان ناظم، با اقداماتاش در حال بر هم زدن نظم دنیا است، چون نظم از نظر آنها تنها ابزاری برای دستیابی به منفعت است. حتی اگر لازم باشد