پرده اول: تجمعی بیریشه در روز دانشجو
ظهر ۱۶ آذر، همزمان با ایام ولادت حضرت زهرا (س)، فضای دانشگاه علامه طباطبایی با صدای مولودیخوانی و حضور آرام دانشجویان، عادی و با نشاط بود. اما این آرامش، با ظهور ناگهانی جمعیتی انگشتشمار، که تعدادشان از ۱۵ تا ۲۰ نفر تجاوز نمیکرد، در هم شکست. این تجمع غیرقانونی، که در خلاء هویتی و بیاعتنا به فلسفه روز دانشجو شکل گرفته بود، در حقیقت هیچ یک از دانشجوها در نهایت متوجه نشدند خواسته این جمع چیست. شعار اصلی آن، «زن، زندگی، آزادی»، نه تنها نسبتی با آرمان «استکبارستیزی» ۱۶ آذر نداشت، بلکه پژواک صدای مزدوران آمریکا در روزی بود که هویتش با مرگ بر آمریکا گره خورده است. البته جمعیت تجمع به خوبی نشان داد دانشجویان رابطهای با این تفکر ندارند. ممکن است دانشجویان به موارد متعددی معترض باشند، اما به خوبی متوجه بازی رسانهای دشمن در شرایط جنگی هستند.
پرده دوم: نمایش شکستخورده در دانشکده
حدود ساعت ۱۵ بود که دکتر احمدوند، رئیس دانشگاه، خود را با عجله به کلاس درس دکتری خود رساند اما با صحنه عجیب روبرو شد. شش نفر از همان افراد در کلاس با او روبرو شدند و با ادبیات پرخاشگرانه و نامناسب محکومش کردند. اعتراضشان این بود که چرا در واکنش به تجمع غیرقانونیشان، از «پرایوت نامبرها» با آنها تماس گرفته شده و رئیس دانشگاه را به لو دادن اطلاعاتشان متهم میکردند؛ در واقع، از مواجهه با پیامدهای قانونشکنی خود خشمگین بودند. پس از خروج رئیس دانشگاه، این شش دانشجو با داد و فریاد در راهروها، قصد به هم ریختن کلاسها را داشتند و دیگران را با این شعار تحریک میکردند: «شما چرا نشستید که نیروهای امنیتی سلب آزادی کردهاند!» البته هرگز اشاره نکردند که این «سلب آزادی» صرفاً واکنشی به قانونشکنی خودشان بود. نیت واقعیشان زمانی آشکار شد که یکی از آنها در پاسخ به اعتراض دانشجویی دیگر، آرام زمزمه کرد: «آره، میخوایم کلاسا رو به هم بریزیم و شما هم هیچ کاری نمیتونید بکنید.» اما بدنه اصلی دانشجویان، با بیاعتنایی کامل، مُهر بطلانی بر این هیاهوی تصنعی زدند. حتی یک نفر نیز با این شعارهای تاریخمصرفگذشته همراه نشد و تلاششان برای جبران شکست صبح، با انزوایی عمیقتر ناکام ماند. شش نفری شروع کردند، ادامه دادند و با همین جمعیت کار را به پایان بردند. در نهایت با پادرمیانی رئیس دانشکده و استاد کاشی، دانشکده به آرامش رسید و پس از ساعتی، رئیس دانشگاه در دانشکده حاضر شد تا پاسخگو باشد. البته کاملا واضح و مبرهن است که این ۶ نفر به دنبال جواب نبودند و هدف دیگری را دنبال میکردند.
پرده سوم: خوراک برای رسانه دشمن
تنها دستاورد این زنجیره قانونشکنی، تأمین خوراک برای شبکه رسانهای وابسته به موساد، یعنی ایران اینترنشنال بود. این شبکه با بازتاب تصاویر آشوب ساختگی این گروه، به دنبال بیثبات نشان دادن فضای دانشگاه و بازنمایی «عدم وجود وحدت» بود؛ هدفی که این اقلیت آگاهانه برای تحقق آن کوشیدند. این افراد در شرایط حساس کنونی، به جای کمک به کشور، با اقدامات خود به اتحاد و آرامش دانشگاه خدشه وارد کرده و برای دشمن محتوای رسانهای تولید نمودند. در نهایت، این اقلیت پرمدعا، تنها در ایفای نقش پیادهنظام رسانهای دشمن موفق شد، اما صدایشان هرگز صدای واقعی دانشجویان ایران نبود و در هیاهوی خود تنها ماند.