ویرگول
ورودثبت نام
شوالیه
شوالیه
خواندن ۱ دقیقه·۶ ماه پیش

فریاد...

وای به حال فرهاد

که شیرین ازرد همی

وای به حال رودی

که سنگی را ربود دمی

.........................

سنگ بود ان روح و روانت و من

که آماده بودم برایت ز تن

بدم یک رود ک سیخ میکرد

بر خانه ام، قلب من، ان یک زن

...............‌........

ای که بوی باران شکفته در هوایت

مستم ز تو همیشه نکنمت رهایت

عاشقم چو قلبی که زد هران تپیدن

خاطر سیاهی همش ز جان خریدن

٫٫خاطر سیاهی همش ز جان خریدن ٫٫

اتشم به جان و خموشم که بی تو دل شکسته ام

سربازی چو کوه ام بگوشم ولی نیستی گسسته ام

.........................

ای عشق لیلی جان که داری دو چشم سیاه ...

گر تندی هست ز من، تو بگیر دست من

عاشقت هستم من، ای فرشته ای سمن .


شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید