همیشـه مبـارزات سیاسـى و فعالیت هـاى حـاد و تنـد بایـد در وقتـى صـورت بگیـرد كـه بقدر کافی فعالیت های فكـرى و تبلیغاتـى و ایدئولوژیكـى انجـام گرفته باشـد.
در زمـان امـام حسـن و امـام حسـین (ع) دنیـاى اسـلام تـا حـدود زیـادى آگاه شـده بـود كـه یـك جریـان دیگـرى غیـر از جریـان حاكـم، در عالـم اسـلام وجـود دارد. و آن نهضـت مقاومت تشـیع بـود.
فعالیت هـای تبلیغـی ایـن نهضـت بـه دو صـورت انجـام میگرفـت:
1. بیان حقایق و تبیین فكر و ایدئولوژى، توسط امام حسن و امام حسین (ع)
2 .فــداکاری و فریادهــاى پرخــروش توســط حجربــن عدی هــا و رشــید هجری هــا و عمروابن الحمق هــا و ...
اما اینهـا بـراى یـك حركـت منظم از طـرف خانـدان پیغمبـر بـرای گرفتـن قـدرت كافـى نبود.
علــت اصلــی قیــام حســین ابن علی (ع) نــه فقــط بــراى حكومــت آمــد و نــه فقــط بــراى شـهادت؛ یـك چیـز سـومی بـود، امـام حسـین (ع) حركـت كـرد بـراى انجـام یـك واجبـى کـه عبــارت بــود از تجدیــد انقــلاب اســلامى بعــد از پدیــد آمــدن ارتجــاع.
دو مسئولیت امام سجاد و امام باقر (ع):
1. تبیین حقایق دین؛
2. تشكیل یك جمعیت مهذب ومجهز
امــام صــادق (ع) در یــك دوره اى زندگــى میكــرد كــه دشــمنان دیریــن بنی هاشــم، یعنی بنی امیه در نهایت ضعف بودند. اواخر دوران بنی امیه اوایل دوران نشاط امام صادق (ع) است.
در این دوران، امام صادق (ع) مبارزاتش خیلى حاد، صریح و قاطع بود.
علـت روى كار آمـدن بنى عباس در نهضت ضد اموى و تشـکیل نشـدن حکومت توسـط امام صــادق (ع):
مــردم هنــوز به طــور كامــل ســاخته نشــده بودنــد؛ آمــاده نبودنــد كــه كســى مثــل ائمــه زمــام حكومــت را بــه دســت بگیــرد. اگــر ایــن نهضــت ضــد امــوى ده یــا بیســت ســال بعــد انجــام میگرفـت، در رأس ایـن انقـلاب امـام صادق (ع) یـا فرزنـدش موسـى ابن جعفر (ع) قـرار میگرفت.
سه علت عملی نبودن قیام توسط امام صادق (ع) بعد از روی کار آمدن بنی عباس:
1. امام صادق (ع) یاران اندكی داشت؛
۲. اکثریت مردم فریب خورده شعار انقلابى بنی عباس بودند.
3. بنی عباس دشمن تازه نفسی بود که اسرار خاندان بنی هاشم را می دانست.
ابتکارات امام صادق (ع):
1. تبلیغات خود را از نو شروع کرد و مردم را با حقیقت بنى عباس آشنا نمود؛
2. طرز فكر تشیع را در بین مردم ترویج کرد؛ ۳جمعیتی را كه باید كنار امام حرکت و قیام كنند، تربیت کرد.
در ده ســال اول، بنى العبــاس گرفتاری هایــی داشــتند و فرصــت پرداختــن بــه امــام صـادق ع را نداشـتند، در نتیجـه مجالـى بـراى امـام صـادق (ع) به وجـود آمـد کـه ایـن چندین هــزار روایــت از آن ده ســال اســت.
بعـد از اینکـه منصـور فـارغ و آرام شـد، متوجـه شـد فرزنـدان علـى (ع) همـان فعالیتهـا و مبارزاتــی كــه در زمــان بنى امیهّ میكردنــد، از نــو شــروع کرده انــد. ایــن بــود كــه بــه امام صادق (ع) پرداخت و ایشان را مدتها تبعید کرد.
یكــى از كارهــای امــام صــادق ع ایــن بــود كــه بــا گروه هـاى انقلابــى حــاد، پیونــد نزدیــك داشته باشد مانند قیام زید ابن علی ابن حسین و محمد ابن عبدالله ابن حسن صاحب نفس زکیه.
امــام صــادق (ع) میفرمایــد؛ دوســت دارم كــه شورشــگران آل محمّد مشــغول اقدامــات حادشــان بشــوند، مخــارج داخلــى و شــخصى و كارهایشــان بــا مــن.
موضع امام صادق (ع) در برابر خلفاى زمان:
1. دسـتهای از روایـات، امـام صـادق (ع) را طفیلـى دسـتگاه بنى عبـاس و عافیـت طلـب و تسـلیم دسـتگاه معرفـى میكنـد؛
2. دســتهای دیگــر از روایــات ، امــام صــادق (ع) را بــه صــورت یــک آدم پرخاشجــوی بهانه گیــر مخالــف دســتگاه معرفــى میكنــد.
عــده ای معتقدنــد دســته اول روایــات مبتنــی بــر تقیــه امــام صــادق (ع) مــی باشــد. در صورتــی کــه ایشــان بــه عنــوان رهبــر مقابــل طاغــوت زمــان نمــی توانــد ذلیــل شــود و ایــن دلیل جـاى تقیّه نیسـت و ایـن دسـته از روایـات بـه منافـى بـا مقـام امـام اسـت؛ اینجـا اصـلا جای تقیه نیست و این دسته از روایات به دلیل وجود راویان وابسته به بنی عباس مردود است.
به قدری تشکیلات امام صادق (ع) مستحکم و کار هایش مدبرانه و عاقلانه است که اوضاع کشتن علنی امام صادق (ع) فراهم نیست؛ لذا منصور امام صادق (ع) را مسموم کرد.
امام صادق (ع) در آخرین لحظات زندگی اش دو ضربه دیگر به منصور میزند:
1. نمیگـذارد مسـئله ى كشـته شـدن او مكتـوم بمانـد. میگویـد تـا هفـت سـال شـیعیان و دوسـتان مـا، هنـگام موسـم حـج و در منـا بـراى مـن گریـه کننـد؛
2. جانشــین خــود را مكتــوم میكنــد و بــا معرفــی چنــد وصــی در وصیــت نامــه خــود، نمیگــذارد منصــور جانشــین حضــرت را بشناسد.
امــام صــادق (ع) از دنیــا رفــت و موســى ابن جعفر در اول امامــت مشــغول كارهــاى پــدر و ادامـه ى راه پـدر شـد.
امــام هفتــم آهســته آهســته قضایــاى انقلابی حــاد را بــه مرحلــه ى تضادهــاى ظاهــرى میکشــاند.
موسـى ابن جعفر هـم کـه در حـرم پیغمبـر اسـت تـا شـنفت كـه هـارون گفـت: سـلام بـر تـو ای پسـرعمو، صدایـش را بلنـد میکنـد و میگویـد: درود بـر تـو اى پدر.
امـام کاظم (ع) بنابـر درخواسـت هـارون بـرای بازگـردان فـدک، حـدود آن را بـه انـدازه کل جغرافیـای حکومـت بیـان میکنـد و می فهماند شعار تشیع یک زمانی فدک بود و امروز شعار تشیع حکومت است.
دوران، دوران شــكوفایی امامــت موســى ابن جعفر اســت و و ایشــان توانســته در عــرض ایـن چنـد سـال موفقّیتهایی به دسـت بیـاورد و كسـانى را دور خـود جمع کنـد. دو سـه انقلاب ماننـد انقـاب حسـین ابن على(ع) - شـهید فـخدر - ایـن خـلال انجـام میگیـرد.
وضع شیعیان موسى ابن جعفر (ع) آنچنان است كه هارون را بترساند و بیمناك كند.
همیـن زمینـه بـود كـه بعدهـا مأمـون را ناچـار كـرد كـه على ابن موسـى الرضا از مدینه فرا خواند و در خراسان کنار دستش نگه دارد و برای اینکه حیثیت او را از نظر شیعه پایین آورد به صورت ظاهر خلافت و بعد ولایتعهدی رابه او بدهد.
در زمــان امــام جــواد و امــام هــادى و امــام عســکرى (ع)، شــیعه از لحــاظ تشــكیلاتى، در نهایــت قــدرت و اســتقامت بــود.
بــراى همیــن اســت كــه امــام جــواد در 25 ســالگى، امــام هــادى در 42ســالگى و امــام حسن عسگری در ۲۸سالگی امام شـدند.
در ایــن دوران، هرچنــد تشــكیلات تشــیع مشغول کار بود اما مجال خروج و امکان قیــام، منتفــى بــود. ...