ویرگول
ورودثبت نام
مریم‌مطهری‌راد
مریم‌مطهری‌رادمی‌نویسم
مریم‌مطهری‌راد
مریم‌مطهری‌راد
خواندن ۹ دقیقه·۷ ماه پیش

سفر به آتش، نگاهش به آینده است نه گذشته

سفر به آتش کتابی رو به جلو
سفر به آتش کتابی رو به جلو
  1. #سفر‌به‌آتش#نگاه‌به‌آینده
  2. #حماسه‌ی‌بزرگ#آینده<br/>صفحه اصل#جادویدبیات

چهارشنبه ۱۶ آذر ۱۴۰۱ - ۰۹:۵۸

📷

در نشست بررسی و رونمایی رمان «سفربه‌آتش» مطرح شد؛

نویسنده صاحب موضع و اندیشه است/نفوذ رمان قابل مقایسه با سایر مدیوم‌ها نیست

تیمورآقامحمدی نویسنده و منتقد در نشست بررسی و رونمایی کتاب «سفر به آتش» گفت: جنگ برنده ندارد. فاتح و مغلوب هر دو بازنده هستند این یکی از حرف‌های خوب و درخشان این اثر است و نکته مهمی که درون همین وجود دارد این است که مرزی وجود ندارد و همه مرزها (انسان‌ها) گویی از یکجا برخاسته‌اند.

آقامحمدی از جسارت نویسنده در این رمان گفت: نظرگاه داستان، سوم‌شخص محدود به ذهن ارسلان است و عموما رمان‌های فارسی به طور پیش‌فرض، منِ راوی هستند و رفتن به این سمت کم پیش می‌آید. فکر می‌کنم جسارت می‌خواهد کسی نظرگاه‌هایی غیر از منِ راوی را بخواهد انتخاب کند ولو به اقتضای رمان.

این منتقد در ادامه از انواع رمان‌نویسی و نوع گسترش هر کدام گفت و افزود: یکی از رمان‌های بالینی و مهم، رمان «تهوع» ژان پل سارتر است. این رمان که در عرصه تاریخ رمان‌نویسی خیلی مهم است، شخصیتی دارد که اتفاقات ذهنی زیادی در او می‌بینیم. حدیث نفس‌ها واگویه‌های درونی و مونولوگ‌های طولانی. هر داستانی به دو شکل قابل گسترش است بعضی رو به جلو است و اتفاقات مطرح می‌شود زمان می‌گذرد از نقطۀ الف به ب می‌رود یا گسترش طولی است. گسترش عرضی جاهایی است که بنا به اقتضای داستان، داستان توقف پیدا می‌کند و به صورت عرضی حرکت می‌کند یعنی زمان متوقف می‌شود و ما در پاگرد در بخش ایستای داستان می‌ایستیم برای اینکه داستان تبیین بشود و ادبیات اتفاق بیفتد این است که فکر می‌کنم آن بخش‌هایی که در رمان تهوع سارتر است و نماد گسترش عرضی زیادی دارد اینجا نیز همینجور است. ما گسترش‌های عرضی زیادی را می‌بینیم.

آقامحمدی از علت گسترش عرضی در روند داستان گفت و ادامه داد: گسترش‌های طولی ما نسبتش خوب است ولی در مقایسه با گسترش عرضی زیاد است و قطعا دلیلش این است که شخصیت اصلی داستان کشمکش‌های درونی زیادی دارد و وقتی او می‌خواهد از درون خودش به بیرون نگاه کند درگیری درون خودش را تمام کند و برسد به درگیری بیرون این رفت و برگشت و کش و قوس، گسترش عرضی است، نمی‌شود دائم اتفاقات، طولی باشد؛ ولی فکر می‌کنم اینجا مقداری داستان می‌توانست سرعت بیشتری بگیرد و روایت پویاتری پیدا کند از این منظر من فکر می‌کنم مقداری کُند شده است. بخش‌هایی که ارسلان در کرج مانده و به درون خودش مراجعه می‌‌کند؛ اگر مثل بخش‌هایی که ارسلان در دفتر روزنامه است یا کاری که بهادر قرار است انجام دهد چیزی را می‌خواهند بسازند و خود این می‌شود زیرلایه‌ای برای داستان انگار چند تا نسل هستند که همه گیر یک موضوع و یک مساله هستند اینها خیلی خوب هستند.

منتقد داستان از معایب نوع گسترش این رمان گفت: شاید توقع من باشد دوست داشتم از این ماجرا زیاد ببینم. گفت‌وگویی که ارسلان با الیاس و مهتاب دارد، یا در دفتر تحریریه گفت‌وگوی مدیر روزنامه یا در مورد حنیف و حبیب، همه اینها اتفاقات طولی خیلی خوبی هستند؛ ولی عرضی کمی بیشتر بود و حرکت روبه جلوی اثر را کُند کرده بود؛ اما با اینکه کُند بود من فکر می‌کنم ارسلان عمل‌گرا است و مثل رمان‌های خیلی درونی، شخصیت، بی‌عمل نیست او مدام به ذهن خودش برمی‌گردد دوباره می‌رود بیرون و کاری انجام می‌دهد این به اعتقاد من جزو محاسن شخصیت محسوب شود. او در یک نقطه‌ای ایستاده و می‌خواهد تکلیفش را با گذشته، حال و آینده خودش حل کند. سه نسل در این داستان گویی همچنان دارند حول یک مسأله و مشکل و دغدغه می‌چرخند و هرکسی یک رفتاری دارد که این رویکرد خوبی است.

غلط است که می‌گویند به هدف نزن به کنار هدف بزن
آقامحمدی از پیش‌فرض غلطی که می‌گویند به هدف نزن بلکه به کنار آن بزن گفت و این خصوصیت را جز نکات مثبت این رمان دید و افزود: این رمان درباره مساله‌اش بدون لکنت حرف می‌زند. اینجا می‌خواهم اشاره کنم به پیش‌فرض غلطی که می‌گویند به هدف نزن به کنار هدف بزن که نویسنده نخواسته آن را انجام دهد و این خیلی خوب است. گاهی ما برای اینکه فکر می‌کنیم ممکن است در دام شعار بیفتیم از موضوع اصلی مدام طفره می‌رویم و مدام کنایه می‌زنیم؛ اما به اعتقاد من وقتی می‌رسیم به حرف اصلی باید حرف بزنیم و این گفت‌وگو کردن در داستان هست. من فکر می‌کنم این جریان نه تنها در بدنه و زیرلایه‌های متن تنیده شده حتی در گفتار و عملکرد و گفت‌وگوی بین آنها هم وجود دارد. آنها می‌نشینند درباره مشکلات خودشان حرف می‌زنند، حرف زدنی که همیشه بین ما غایب است به اعتقاد من در این اثر توصیه می‌شود، می‌گوید اگر مشکلی دارید قرار نیست با هم بجنگید بنشینید با هم حرف بزنید و انگار شخصیت‌ها را با هم رودررو می‌کند تا با هم درباره مسائل خودشان حرف بزنند.

وی ادامه داد: یکی از درون‌مایه‌هایی که خیلی من دوست داشتم این بود که واقعا جنگ برنده ندارد. فاتح و مغلوب هر دو بازنده هستند این یکی از حرف‌های خوب و درخشان این اثر است و نکته مهمی که درون همین وجود دارد این است که مرزی وجود ندارد و همه مرزها (انسان‌ها) گویی از یکجا برخاسته‌اند. همه از یک گِل سررشته شده‌اند و این مرزهای مکانیکی ما را جدا می‌کند و انگار همه ما یکی هستیم این یکی شدن خیلی از اتفاقات را از بین می‌برد. از اتفاقات خوب دیگری که در این اثر می‌افتد رنسانسی است در ارسلان شکل می‌گیرد او خود را در کوره می‌اندازد، در واقع خودش را می‌کوبد و از نو می‌سازد و این اتفاقی است که یک رمان می‌تواند نشان دهد. عروج و هبوطی که در همه شخصیت‌های این داستان اتفاق می‌افتد.

نویسنده رمان سفربه‌آتش در این نشست صحبت کوتاهی داشت. وی اشاره کرد: معتقدم نویسنده قبل از هرچیز باید داستان جذابی بگوید و مخاطب باید داستان بخواند؛ اما نمی‌شود اندیشه را از قصه جدا کرد اینکه در تناسب این دو چه باید کرد به نظرم باز هم باید قصه، جلوتر حرکت کند و ویژگی جذابیت و سرگرمی‌اش را از دست ندهد. باید از تعلیق و داستان حمایت کرد. امیدوارم در رمان «سفر به آتش» توانسته باشم اندیشه و قصه را به خوبی با هم حرکت داده باشم.

وی ادامه داد: خوبی داستان‌نویسی این است که نویسنده تحلیل علمی ارائه نمی‌دهد که قرار باشد آن را نقض کنند. خوشحالم که می‌توانم در این عرصه اندیشه‌ورزی کنم بدون اینکه آنتی‌تز و سنتزی روی آن بی‌آید.

در پایان تیمور آقامحمدی بعد از اظهارنظر حضار در اهمیت آفرینشگر اثر گفت: ما اساساً با متن بدون مؤلف  نمی‌توانیم ارتباط بگیریم. باید بدانیم خالق یک اثر کیست. خیلی وقت‌ها درست است که می‌گوییم اثر مهم‌تر از نویسنده است ولی با این‌حال به جای اینکه اثر را بخوانیم مؤلف را می‌خوانیم. من فکر می‌کنم خانم مطهری چه در این اثر و چه در رمان دیگرشان خودش را پیدا کرده و این بزرگ‌ترین دستاورد یک نویسنده است. شخصی کردن وقتی اتفاق می‌افتد نویسنده جهان را به تملک خود درمی‌آورد و به ما عرضه می‌کند. چرا می‌رویم سراغ ادبیات و داستانی که درباره جنگ است؟ حقیقی‌تر از آن خاطرات هستند، فیلم‌ها و مستندها هستند چرا سراغ آنها نمی‌رویم؟ من فکر می‌کنم تفاوت در مدیوم است. تاثیر و نفوذی که رمان بر روح و جان مخاطب می‌گذارد واقعا قابل مقایسه با مدیوم دیگر نیست؛ چراکه نویسنده با خلق اثرش ما را در یک حس قوی، مشترک می‌کند و باعث می‌شود مثلاً من از نزدیک متوجه ترس حبیب بشوم و اینکه چرا به کمک آراز نمی‌رود؟ اگر جای او بودم چه می‌کردم؟ این مسأله با شنیدن و دیدن اتفاق نمی‌افتد، بلکه با خلق اثر شکل می‌گیرد. از این جهت فکر می‌کنم خانم مطهری خودش را پیدا کرده و می‌داند از هستی ادبیات و داستان چه می‌خواهد.به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، جلسه بررسی و رونمایی رمان «سفربه‌آتش» با حضور نویسنده اثر، مریم مطهری‌راد و تیمورآقامحمدی نویسنده و منتقد برگزار شد. این نشست که با همکاری کتابخانه مرکزی پارک‌شهر و کتابخانه امام‌صادق (ع) در شهر قم برگزار شده میزبان تعداد زیادی از دوستاران ادبیات داستانی بود که کتاب «سفر به آتش» را خوانده بودند.  

تیمور آقامحمدی، منتقد اثر، در شروع گفت‌وگو ضمن اشاره به مسأله‌مند بودن رمان گفت: این رمان برآمده از یک اندیشه است و مشخص است نویسنده واقعا حرفی برای گفتن دارد. چیزی او را وادار کرده بنویسد. نویسنده پنهان هر متن کسی است که نمی‌تواند خاموش باشد این قیام و شکستن سکوت ناشی از این است که او حرف مهمی دارد که می‌خواهد با ما مطرح کند. از یک منظر من نویسنده را صاحب موضع دیدم؛ چراکه او با اندیشه به سراغ داستان آمده است. ریموندکارور و خیلی‌ها می‌گویند آموختن مهارت‌های داستان‌نویسی خیلی دشوار نیست؛ اما کسی که اندیشه دارد پیشرو است و جلوی صف نویسندگان قرار می‌گیرد، از این جهت خیلی خوشحال شدم که این رمان را خواندم.

آقامحمدی از مقایسه کتاب «معجزه معلق» با اثر تازه منتشر شده گفت و ادامه داد: کتاب «معجزه معلق» را هم در دستور کارم قرار دادم؛ حال و هوایش را می‌دانم، بی‌شباهت به رمان «سفربه‌آتش» نیست به خاطر همین فکر می‌کنم نویسنده در مسیر حرفه‌ای خودش خوب جلو می‌رود؛ چراکه می‌داند از متن چه می‌خواهد و می‌داند داستان را چطور روایت کند. در رمان «معجزه معلق» هم مشابهت‌هایی با این اثر دیدم که به نظر من گام خیلی بزرگی است که نویسنده بتواند اسطوره شخصی خودش را بسازد و بداند در چه دایره‌ای در چه سرزمینی و در چه مکان و محدوده‌ای قدم برمی‌دارد و بداند سراغ چه چیزی برود؛ البته متنوع نوشتن منافی این صحبت من نیست. در ادامه من تسلط نویسنده را خوب دیدم و متوجه شدم خوب می‌داند چه کار می‌کند.

جسارت نویسنده است که نظرگاه‌هایی غیر از منِ راوی را بخواهد
وی ادامه داد: نثر پاکیزه‌ای دیدم نثری که مخاطب را مرعوب نمی‌کرد و نمود نامتعارفی نداشت؛ نثر همانجایی بود که باید باشد، آمده بود کاری انجام دهد. ماجراسازی‌ها خیلی خوب بود. یکی از آسیب‌های رمان‌نویسی این است که اتفاقات جذابی در رمان مطرح می‌شود؛ اما نسبت آنها با هم و تأثیر و تأثری که روی هم می‌گذارند خیلی به داستان مرتبط نمی‌شود؛ اما اینجا ما می‌بینیم همه عناصر انگار در خدمت هم است. آراز پدر ارسلان اتفاقاتی که در گذشته و حال افتاده همه اینها آمده که یک داستان را شکل دهد. به باور من این‌که بتوانی اثر خودت را مهندسی کنی، قطعات رمان را جوری روی هم قرار دهی که نشود بخش‌هایی از آن را تقلیل داد، خیلی جای تحسین دارد. شخصیت‌پردازی هم بخش مهم این اثر است که من می‌گویم این تمرکز بر شخصیت ثمرات خوبی داشته گرچه در جاهایی آسیب زده که می‌خواهم به اینجا وارد شوم.📷

۲
۰
مریم‌مطهری‌راد
مریم‌مطهری‌راد
می‌نویسم
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید