تابستان که میشود و به کتابخانه میروم، هرازگاهی هوس سر زدن به قفسهی کتاب کودک و نوجوان هم در دلم گل میکند. دلم میخواهد همان نوجوان بیدغدغهای بشوم که به سراغ کتابهای آر.ال.استاین میرفتم و از بین اسامی جلدهای داخل قفسه، دنبال ترسناکترین جلدش میگشتم و به خانه که میآمدم، روی مبل مینشستم و یکسر در دنیای قصه سفر میکردم و با شخصیت های ۱۲ تا ۱۶سالهی این داستانها که معمولا در خانههای ویلایی زندگی میکردند، همراه میشدم تا راز صداهای ترسناکی که از زیر شیروانی خانهشان میآمد یا وسایلی که غیب میشد یا .... را بیابم.
از آر.ال.استاین مجموعه کتابهای مختلفی در کتابخانهی محل ما موجود بود؛ سری داستانهای دایره وحشت، خیابان وحشت و ...
حالا این بار در سنی که دیگر نوجوان نیست، کتاب "او در باتلاق تبدیل به گرگ میشود" را قرض گرفتم و قرار است پیرامون آن، چند خطی بنویسم:
شخصیت اصلی داستان پسری ۱۲ ساله است که پدر و مادری محقق و دانشمند دارد و به واسطهی تحقیقات پدرش بر روی نوع خاصی از گوزنها به منطقهای دارای باتلاق، تغییر منزل دادهاند؛ شخصیت اصلی داستان که (اسمش را یادم نیست😀) روایتهایی عجیب و ترسناک راجع به مردی که به تنهایی در باتلاق زندگی میکرد، شنیده و با ماجراجوییهای خود و دوستش و صداهای ترسناکی که در شبهای مهتابی میشنود، متوجه وجود یک گرگینه در دل باتلاق میشود.
نمیدانم، شاید شما هم مثل من با مفهوم گرگینه، آشنایی چندانی نداشته باشید!
گرگینه از افسانهای اروپایی سرچشمه میگیرد که اعتقاد دارد بعضی انسانها به دلیل برخی اتفاقات، تبدیل به گرگینه میشوند؛ یعنی مثل یک آدم عادی زندگی میکنند اما در دل شبهای مهتابی تبدیل به موجودی میشوند؛ با بدنی نیمه گرگ و نیمه انسان!
با اینکه این مطلب ظاهرا افسانهای بیش نیست اما گویا ارتباطهایی نیز با یک بیماری روانی دارد.
کتاب "او در باتلاق تبدیل به گرگ میشود" ، ترجمهای بسیار روان دارد و نویسنده هم در توصیفاتش از حواس پنجگانه بهرهی زیادی برده است و همین باعث میشد خیلی اوقات به یاد کلاس نگارشم میافتادم؛ چرا که کتاب نگارش پایه هشتم، تمرین نویسندگی براساس حواس پنجگانه است و من هم حین خواندن داستان مدام با خود فکر میکردم که میتوانم این کتاب را سر کلاس به دانشآموزان معرفی کنم یا بعضی جملاتش را به عنوان نمونهای برای استفاده از حواس پنجگانه در نوشتار، برایشان مثال بزنم.
در کل، با اینکه دیگر جلدها و مجموعه داستانهای این نویسنده را بیشتر دوست داشتم اما خواندن این جلد هم خالی از لطف نبود.