یه شب ، ...... ( اسمه خودتون پر کنید ) فکر نوشتن میکند ، آن نویسنده است .... تابحال داستان های زیادی نوشته است اما چون در کلبه ای در انتهای جنگل زندگی میکند ، کسی نمیتواند کتاب های او را بخواند ،
حیف...
اما او بیخیال نمیشود .
از کارهایش دست نمیکشد...
او تابحال به شهر نرفته است و شاید نتواند برود ، پس چه انگیزه ای برای نویسنده شدن دارد ؟؟؟
به نظرتان آیا او میتواند به هدف و آرزوهایش برسد ، درست است ، حتی اگر نتواند به هدفش برسد دست نمیکشد .
تو هم همینکار را بُکن .
نا امید نشو ..........
حتی اگر مطمئنی نمیتوانی به هدفت برسی ، برای آن تلاش کن .
مانند او .
تابحال نامید شده ای و از هدفت دست کشیده ای . به کارت ادامه بده چون تو موفق میشوی....
حالتون مانند طبیعت ?✨
شبتون مانند ستاره های درخشان ✨✨✨✨
(چه وایبی بود?)