سلام من دارم درباره جونگ کوک می نویسم امیدوارم خوشتون بیاد.
از خونه قبلی مون اساس کشی کردیم رفتیم یک خونه دیگه من تو اتاقم بودم مامانم صدام کرد مامان: ببین چند تا پسرن تو یک خونه نزدیک ما زندگی میکنن فهمیدم که میخواند یک خدمتکار خونه شون را تمیز کنه منم بهشون گفتم دخترم میتونه این کار رو کنه بیشتری وقت ها نیستن. فردا اولین روز کاریه یادت نره حقوق خوبی هم داره.
من: عصبانی مگه من نوکرم نمیخوام.
مامان: باید بری ابرومون میره من بهشون گفتم حتما میای فردا.
صبح فردا داشتم تو خیابان تو پیاده رو راه میرفتم یهو هفتا پسر جنتلمن و کیوت کره ای دیدم که یهو عاشق یکی از پسرا شدم که انگار عضو جوون گروه بوده. جونگ کوک: بچه ها دیدین این دختره رو خیلی خوشگله روش کراش زدم.
امیدوارم خوشتون اومده باشه بقیه اش پارت بعدی حتما لایک کنید و کامنت بزارید.