یونگ هی 🌸
یونگ هی 🌸
خواندن ۲ دقیقه·۳ ماه پیش

چتر دو نفره پارت پنجم

که گفت: جونگ کوک: وایسا تو از من خوشت میاد. من: راستش اره. جونگ کوک: 😊پس بیا بریم بیرون باهم قدم بزنیم راستی اسمت چیه؟من: باشه اسمم یونگ هی. جونگ کوک: چه اسم قشنگی داری چه معنی اسمت بهت میخوره من: مرسی داشتم با جونگ کوک راه میرفتم که رفتیم دم کافه جونگ کوک رفت قهوه بگیره. از زبون جونگ کوک: با هم قدم میزدیم رفتم دو تا قهوه بگیرم . من: یک پسره ای نزدیکم شد. پسره: سلام خانم خوشگله میای بریم باهم بار من: نه مزاحم نشید منم از شدت ترس جیغ زدم و پیشیمون شدم گفتم کاش این لباس رو نپوشیده بودم.

لباسی که پوشیده بودم.
لباسی که پوشیده بودم.


و گفت از اینجا برو خودش دوست پسر داره . از زبون جونگ کوک: داشتم قهوه میگرفتم که یهو صدای جیغی اومد فهمیدم یونگ هیه سریع رفتم پیشش دیدم یک پسره ای کنارشه و انگار اذیتش کرده سرش داد کشیدم و گفتم برو خودش دوست پسر داره. جونگ کوک: حالت خوبه؟ چی بهت گفت؟ من: اره حالم خوبه ولی بهم گفت بیا با هم بریم بار برای همین من هم ترسیدم. جونگ کوک: نگران نباش من کنارتم. جونگ کوک: بیا این هم قهوه. من: مرسی. جونگ کوک خواهش میکنم کاری نکردم. جونگ کوک میخواست بهم یک چیزی بگه که یهو اعضا با ماشین اومدن و گفتن بیا بریم دیرمون میشه. جونگ کوک شمارمو گرفت و رفت و من هم با تاکسی رفتم خونه. رسیدم خونه خسته بودم میخواستم بخوابم ولی قبلش رفتم از یخچال یک شیرکاکائو اوردم و خوردم و خوابیدم فردا صبح ساعت 8 گوشیم زنگ خورد دیدم یک شماره ناشناسه برداشتم الو بفرمایید شما؟ جونگ کوک: منم جونگ کوک خوبی من: هول کردم و گفتم اهان تویی مرسی تو خوبی؟ کارم داشتی جونگ کوک: مرسی درباره یک موضوع باید حرف بزنیم رو درو بیا اتاق خودم. من: اها باشه. منم حسابی خوشگل کردم و رفتم. جونگ کوک: سلام خوبی بیا بشین من: سلام مرسی اوکی جونگ کوک ببین راسیتش مامان بابام گفتن دیگه وقته ازدواجه ولی من همچین فکری نداشتم خیلی زورم کردن گفتن یا تا فردا خودت انتخاب میکنی یا ما دختر خاله ات رو برای خواستگاری میاریم. منم که از اون بدم میاد میشه باهام ازدواج کنی؟

بقیه اش برای پارت بعدی دیگه خسته شدم بای 🌈

جونگ کوک
سلام خوش اومدید. لطفا کامنت بذارید و نظرتون رو🍟بیان کنید و لایک و دنبال هم حتما کنید. هر چی 🌈حمایت ها بیشتر بشه پارت ها را زودتر میزارم. 🇰🇷 (。◕‿◕。)
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید