ویرگول
ورودثبت نام
نیا ثمری
نیا ثمریدانشجو فلسفه دانشگاه تهرانم.نوشتن رو از آکادمیکش بگیر تا جستار و شطحیات؛دوسدارم.کتاب شعرچاپ کردم بنام "شوق ها".عاشق تهران بودم ولی...! اپلای کردم هلند،اما برگشتم چون"آن خانه قشنگ است ولی خانه من نیست"
نیا ثمری
نیا ثمری
خواندن ۶ دقیقه·۵ ماه پیش

فحش به مثابه باتوم؛

مانعی برای توسعه در ایران، فحش باتومی است که هنوز به قدرت نرسیده؛

انگلیسی ها ضرب المثلی مشهوری دارند که میگوید؛

شاید سنگ و چماق بتواند استخوان هایم را بشکند، اما کلمات؟ هرگز!

"Sticks and stones may break my bones, but words will never hurt me."

از قرن هجدهم رایج شده، وقتی بکار میرود که کسی بخواهد فحشی که نثارش شده را بی اهمیت جلوه دهد. خلاصه آنکه فحش خطری ندارد.

اما بیاید یک لحظه درنگ کنیم و عینک دایئ جان ناپلئونی به چشم بزنیم و با شعار "کار، کارِ انگلیسی هاست!" توطئه ای ضد توسعه را پشت این ضرب المثل کشف کنیم...

فحش نه تنها استخوان خرد میکند بلکه توسعه و دموکراسی را هم متلاشی میکند!

فحش به مثابه باتوم است. این عبارت یک شعار برای با ادب شدن و فخر فروشی با این ادب نیست. از جنس نصیحت مادری به فرزندش نیست که بگوید حرف زشت نزن! فحش نده! تا محترم باشی.

باتوم و باتوم دار چه نقشی در جامعه ایفا میکنند؟ حذف یک صدا یا سرکوب یک نیرو. باتوم گوش شنوا ندارد. باتوم برای شنیدن نظرات آن هایی که باید لت و پارشان کند نمیرود، یک موضع مشخص و مستحکم دارد، اینکه دیگری را با پرخاشگری حذف کند.

وقتی «کلمه» به پرخاشگری آغشته شود و شکل فحش و برچسب زنی های توهین آمیز به خود بگیرد؛ به «باتوم» تبدیل می‌شود، یعنی زبان دیگر ابزار تفاهم نیست، ابزار حذف و سلطه است. این همان خشونتی‌ست که به جای باتومِ فیزیکی، باتومِ زبانی است؛ اما اثرش کمتر نیست. ذهن را می‌شکند، رابطه را می‌بُرد و جامعه را به قطب‌های متخاصم تبدیل می‌کند.

در بحث های روز ایران و وقایع اخیر، همه باتوم هایشان را در استوری هایشان تایپ کردند!

"چپول" "مزدور" "اسهال طلب" و "سطل عن طلب" "وطن فروش" مودبانه ترین آنها بودند!

شاید بگویید خب، ما نمیخواهیم اصلا مودب باشیم، خشمی داریم و آن را بیان میکنیم.

اما باید گفت که نه... مکانیسم پرخاشگری را باید بهتر بشناسید. شما در یک گفتگو وقتی فحش می دهید، پرخاشگری شما درصدد منقضی اعلام کردن طرف مقابل و حذف اوست. کار پرخاش همین است. حذف دشمن.

ولی براستی ما در گفتگوی نخبگان، گفتگوی مردم و اعلام دیدگاه هایشان، با دشمن طرف هستیم؟

در یک ملاحظه روانشناختی؛

پرخاشگری عملی هیجانی است و ربطی به شناخت یا نظریات ندارد. شما زمانی که تهدید وجودی در بیرون را ادراک کنید، پرخاش میکنید تا با حذف عامل تهدید، به امنیت برگردید. فحش پرخاشگری ای است که گرچه حذف فیزیکی فرد را به دنبال ندارد، اما عمل شناختی و نظرورزی را از کار می اندازد. گوش هایمان کر میشوند و تا سکوت و خفه کردن صدایی که از ما فحش میخورد، پیش می رویم.

گزاف نخواهد بود اگر بگوییم در مباحثه و مناظره ای اگر فحش و برچسب توهین آمیز دیدید، بدانید از آن گفتگو هیچ چیز حاصل نمیشود. ما ترس هایمان را فرافکنی میکنیم، خشم فروخورده را پرتاب میکنیم و اضطراب خود را با برچسب زنی کاهش می دهیم. زیرا شنیدن، تاب آوری ایده های متعارض و خودنگری بجای فرافکنی، کاری دشوار است. متاسفانه فحش یک آفت دیگری هم دارد. ما با فعال سازی مکانیسم پرخاشگری و حذف از خلال فحش، افرادی را که با قصد گفتگو و نه پرخاش بسوی ما آمدند را نیز پرخاشگر میکنیم.

فرایندی که به آن، "همانندسازی فرافکنانه" میگویند

در یک ملاحظه فلسفی

باید گفت، فحش و باتوم هدفی جز دردیدن و خاموشی دیگری ندارد.

ولی گفتگو اصلا بی دیگری، یک مفهوم مهمل است.

در گفتگو از قضا حذف دیگری است که تهدید وجودی من است، نه آنکه بقای من در یک مناظره به دریدن و بی اعتبار ساختن طرف مقابل پیوند خورده باشد.

گفتگو مفهومی است مشروط به دو فرد هم سطح که هیچ یک حذف نمیشوند.

حال فحش بعنوان عامل حذف، مفهوم گفتگو را بی معنا میکند. همچنین قابل توجه است که ما وقتی با فحش بسوی بحث ها میرویم، یعنی داریم با موضعی از پیش داده شده وارد بحث میشویم. ما از چکش کاری ایده ها و افکار به موضع نمیرسیم. از اول موضع را داریم و فقط دنبال آوردن سندی برای رسوا کردن طرف مقابل هستیم. اما گفتگو فرایندی است که موضع هایمان، باید از خلال خودش اخذ شود. از هم یادبگیریم، و بتوانیم بعد از نگریستن از نگاه و چشم دیگری به مسائل، به قضاوت بنشینیم.

ولی فحش یک طرفه به نزد قاضی رفتن و البته راضی! برگشتن است. دستاوردش این است که دایره ی لغات توهین آمیزتان بالا می رود اما چیزی از هم یاد نمیگیرید.

در یک ملاحظه سیاسی

باید گفت فحش به مثابه باتوم کاملا آشکار است.

مگر آنچه برای آن مبارزه میشود دموکراسی و آزادی بیان نیست؟ پس چگونه ابزار حذف را آزادانه استفاده میکنیم و تبديل به دشمن خودمان میشویم؟

مگر دشمن ما انحصار طلبی و تک صدایی کردن جامعه نیست؟ مگر نه آنکه آنچه با آن در مبارزه هستیم، استقرار سیستمی است که هر دیگری و غیری را حذف میکند و حتی خود ایران و ایرانیان را به اقلیتی با صدای حذف شده تبدیل کرده؟

آیا آنهایی که هم را "چپول" و "جیره خوار امپریالیسم" "چاهزاده" "سوپاپ" و امثالهم خطاب میکنند, میتوانند روزی در یک پارلمان کنار یکدیگر بنشینند؟ میتوانند بگویند معتقدم هر آنچه تو بعنوان دیگری یا رقیب میگویی

ناروا و نادرست است، ولی حاضرم جانم را بدهم تا حرفت را بگویی

همه میتوانند ذیل قانونی که همه ی صدا ها را به رسمیت می شناسد و از هیچ صدایی بخاطر طنین های گذشته اش

انتقام نمی گیرد، سخن بگویند، و از تریبون هایی که دارند تلاش کنند تا مردم را به عضویت در حزب خود دعوت کنند؟ رای آنها را جلب کنند بدون هیچ انحصار طلبی ای.

ایرانی باید بپندارد که فرصتی برای سخن گفتن و اقناع دیگران دارد. نه فرصتی طلایی برای قاپیدن قدرت با حذف دیگری.

ایرانیان باید قدرت را برای اولین بار، چیزی بفهمند که قاپیدنی نیست. جلب کردنی است

جلب رای مردم. جلب توجه و حس تعلق مردم

رقابت حذفی با رقابت تعاملی تفاوت دارد و فحش دقیقا عملیاتی حذفی است. که فعلا به قدرت نرسیده

ما باید از تکرار گذر کنیم. تا شرق شناسی چون کنت دوگوبینو نگوید ایران مثل سنگ خارایی است که در زیر و زبر شدن زمانه و دنیا باز هم همان سنگ خارای بی تغییر باقی می ماند.

باید از فحش های زیر :

«عوضی دغل‌باز»، «خائن»، «بی‌عقل و نادان» خاطرات مشروطه، جلد ۳، مرکز اسناد انقلاب اسلامی

«مزدور روس و انگلیس» آرشیو روزنامه قانون، شماره ۱۵۴، ۱۲۸۷ شمسی (کتابخانه ملی)

گذر کنیم.

باید از

"ما میگیم خر نمیخوایم نخست وزیر عوض میشه" دی۵۷

و

شعار تا "شاه کفن نشود این وطن وطن نشود" بهمن۵۷

گذر کنیم، نه آنکه با شعار "تا آخوند کفن نشود این وطن وطن نشود" تکرارش کنیم!

فحش به مثابه باتوم است. همان باتوم است. میتوانیم در ایران فردایی

"مرگ بر ..." را کنار بگذاریم و هیچ صدایی را وقتی به قدرت رسیدیم حذف نکنیم؟ (کاری که اکنون با فحش میکنیم)

دهه هشتادی ای که میخواهد مادر و پدربزرگ خود را تکرار نکند، میتواند برای ایران آینده، دیگری هایی که از آنها متنفر است را نیز حذف نکند؟

میتواند از پیشینه افراد انتقام نگیرد و اجازه ی عذر خواهی و تغییر موضع به افراد بدهد؟ میتواند انتقام نگیرد و چریک نباشد؟

و به آن واسطه

این 120 سال ناکامی در؛

"توسعه، آزادی، قانون" را

به کامیابی در این سه‌گانه

ارتقاع دهد؟

نیا ثمری

فحشایرانتوسعهپرخاشگری
۳
۵
نیا ثمری
نیا ثمری
دانشجو فلسفه دانشگاه تهرانم.نوشتن رو از آکادمیکش بگیر تا جستار و شطحیات؛دوسدارم.کتاب شعرچاپ کردم بنام "شوق ها".عاشق تهران بودم ولی...! اپلای کردم هلند،اما برگشتم چون"آن خانه قشنگ است ولی خانه من نیست"
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید