«تحلیل عدالت الهی در داستانهای پهلوانی و تاریخی شاهنامه فردوسی؛ از ایرج تا بهرام، بررسی مفاهیم داد، پاداش، مسئولیت حکمرانی و مکافات عمل در جهانبینی فردوسی.»این مقاله قسمت دوم بازتاب عدل و داد بهمثابه مفهومی الهی در شاهنامه فردوسی: تحلیل داستانهای کیومرث، هوشنگ و جمشید(۱) می باشد .زهرا روحیفر

۴. عدالت بهمثابه قانونی ناگسستنی در تراژدیها
۴–۱. غمنامهٔ ایرج: دادگری در دل یک تراژدی خانوادگی
قتل ایرج بهدست برادران حسودش، تور و سلم، یکی از تراژیکترین صحنههای شاهنامه است. با این حال، فردوسی بلافاصله مکانیسم عدالت الهی را فعال میسازد. ایرج با سخنان صلحجویانه و پاکدلانهاش («مرا با شما نیست ننگ و نبرد / روان را نباید برین رنجه کرد») خود را در مقام مظلوم قرار میدهد و قاتلان را در جایگاه ظالم. فریدون، نماد دادخواهی، کین ایرج را بهدست نوهاش، منوچهر، از تور و سلم میستاند. این داستان نشان میدهد که عدالت الهی حتی در پیچیدهترین و عاطفیترین فجایع نیز محقق میشود و گذشت زمان مانع اجرای آن نمیگردد. انتقامگیری منوچهر تأکید میکند که «داد» امری موروثی و جمعی است و نسلهای بعدی موظف به تحقق آناند.
۴–۲. داستان اردشیر و میترا: پیروزی انسانیت بر فرمان ظالمانه
این روایت نمونهای کمنظیر از «عدالت رحمتآمیز» است. هنگامی که اردشیر فرمان قتل میترا (دختر اردوان) را صادر میکند، موبد با نقض دستور مستقیم شاه، بر اساس «انسانیت» و «حفظ جان کودک بیگناه» عمل میکند. سالها بعد، با آشکار شدن حقیقت، اردشیر بهپاس این «جوانمردی» و «درستکاری»، موبد را به مقام وزارت میگمارد. در اینجا، عدالت نه بهمعنای مجازات، بلکه بهمعنای «پاداش فضیلت» است. فردوسی نشان میدهد که قوانین بشری—even اگر از سوی شاه صادر شده باشند—در صورت تضاد با عدالت الهی، باید توسط افراد بافضیلت نادیده گرفته شوند؛ و در نهایت، همین فضیلت است که پاداش میبیند.
۴–۳. داستان بهرام گور و لنبک آبکش: عدالت بهمثابه توزیع عادلانه نعمت
این داستان نشان میدهد که عدالت الهی تنها به مجازات بدکاران محدود نمیشود، بلکه شامل «توزیع عادلانه نعمتها» نیز هست. بهرام گور در هیبت یک سادهسوار، مهمان مردی فقیر اما سخاوتمند (لنبک) میشود و در مقابل، مردی ثروتمند اما بخیل (براهام) را مشاهده میکند. فرجام داستان، پاداش دادن به سخاوت لنبک و مجازات بخل براهام است. این روایت تجلی آموزههای قرآنی است که میفرماید: «هر نفسی که به نیکی گروید، به سود اوست و هر که به بدی گروید، به زیان اوست». عدالت در اینجا «اقتصادی-اجتماعی» است و خداوند خود مباشرتاً به تعدیل ثروت و پاداش اخلاقی میپردازد.
۴–۴. داستان دیدار بهرام پنجم با زن شیردوش: عدالت بهمثابه مسئولیت حکمرانی
این بخش یکی از مهمترین مباحث حکمرانی در شاهنامه را آشکار میسازد. صراحت زن شیردوش در بیان شکایت از کارگزاران ستمگر، باعث میشود بهرام ابتدا به فکر «درشتی» با مردم بیفتد تا قدرش را بدانند. اما شنیدن مجدد گفتوگوی زن و شوهر، او را به دروننگری وامیدارد: «پشیمانی آمدش ز اندیشه زود». این نقطهٔ عطف، نشاندهندهٔ بلوغ سیاسی شاه است. او درمییابد که عدالت تنها با مجازات مظلومان (برای ناشکری) برقرار نمیشود، بلکه با «اصلاح ساختار حکمرانی» و «عزل کارگزاران فاسد» تحقق مییابد. تغییر بیش از هفتاد کارگزار پس از این ماجرا، نشان از عزم جدی او برای اجرای عدالت اجتماعی دارد.
۵. نتیجهگیری: عدل الهی؛ محور جهانبینی فردوسی
بررسی داستانهای متعدد از دورهٔ اساطیری تا تاریخی شاهنامه، نشان میدهد که «عدل الهی» یا «قانون مکافات عمل»، نهتنها یک مفهوم اخلاقی، بلکه «ساختار بنیادین جهان» در اندیشهٔ فردوسی است. این عدالت ویژگیهای زیر را داراست:
- جهانشمول: شامل شاهان (جمشید، دارا)، پهلوانان (رستم)، مردم عادی (زن شیردوش، لنبک) و حتی حیوانات (رخش) میشود.
- حتمی و غیرقابل گریز: ممکن است اجرای آن به تأخیر افتد (مانند کین ایرج)، اما هرگز لغو نمیشود. «نماند بد و نیک بر هیچکس».
- دووجهی (عدل و داد): هم شامل پاداش فضیلتها (فریدون، لنبک، موبد) و هم شامل مجازات رذیلتها (ضحاک، جمشید، شغاد) است.
- مبتنی بر کنش انسان: این نظام جبری نیست؛ انسان با اعمال خود، پاداش یا مجازات را فرامیخواند: «نگر تا چه کاری همان بدروی».
- مبنای مشروعیت حکومت: پادشاهی که خود عادل نباشد یا نتواند عدالت را در جامعه برقرار کند، مشروعیت خود را از دست میدهد (نظریهٔ مشروعیت الهی-اخلاقی).
۵–۱. جمعبندی نهایی
فردوسی با الهام از آموزههای دینی ایران باستان و اسلام، در شاهنامه «دادگاهی همیشه حاضر» ترسیم میکند که در آن، هیچ ظلمی بیپاسخ نمیماند و هیچ نیکی بیثمر نمیماند. هدف نهایی او از تبیین این نظام عادلانه، نهتنها ارائهٔ یک «آیین پادشاهی»، بلکه ارائهٔ یک «راه زندگی» برای همهٔ انسانهاست. پیام نهایی فردوسی این است که در جهانی که بر محور عدل میچرخد، تنها راه رستگاری و آرامش، «همنوایی با این قانون الهی» از طریق دادگری، راستی و شفقت است. شاهنامه، در نهایت، کتابی در ستایش عدالتی است که خمیرمایهٔ آفرینش است و بقای جهان به تحقق آن بستگی دارد.
فهرست منابع
7. خالقی مطلق، جلال. (۱۳۹۶). حماسه: پدیدهشناسی تطبیقی شعر پهلوانی. تهران: نشر نی.
8. مینوی، مجتبی. (۱۳۸۵). فردوسی و حکمت ایرانی. تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
9. یارشاطر، احسان. (۱۳۷۹). تاریخ ادبیات ایران. ترجمهٔ سیدصادق سجادی. تهران: نشر نو.
از زهرا روحیفر/محمدرضا گلی احمدگورابی
-