در سومین بخش از تحلیل مفهوم مکان در شاهنامه فردوسی، به بررسی موردی گیلان میپردازیم؛ تنها مکانی با نشانههای تاریخی، فرهنگی و جغرافیایی قابل تطبیق با ایران امروز. از «گیل و دیلم» تا «دریای گیلان» و «مشکین کله»، این مقاله نشان میدهد چگونه گیلان برخلاف سایر مکانهای شاهنامه، هویتی واقعی و منسجم دارد. زهرا روحیفر، محمدرضا گلی احمد گورابی

گیلان استثنای شاخص در جهان مکانی شاهنامه:
در میان تمامی مکانهای مبهم و اساطیری شاهنامه، «گیلان» به عنوان تنها مکانی شناسایی میشود که با نشانههای عینی، تاریخی و فرهنگیِ ذکر شده، به وضوح قابل تطبیق با جغرافیای امروزی (استان گیلان در شمال ایران) است. این امر نشاندهندهٔ آگاهی دقیق فردوسی از این منطقه و ویژگیهای متمایز آن است. دلایل این ادعا عبارتاند از:
۱. ترکیب ثابت «گیل و دیلم»:
این ترکیب که در منابع تاریخی متعددی (مانند تاریخ گیلان و دیلمستان ظهیرالدین مرعشی) و همچنین در خود شاهنامه به کار رفته («ز گیل و ز دیلم بیامد سپاه»)، به همجواری و پیوند ناگسستنی این دو ناحیه در شمال ایران اشاره دارد. این ترکیب تنها یک اصطلاح ادبی نیست، بلکه بازتاب واقعیت تاریخیِ اتحاد سیاسی و فرهنگی مردمان کرانههای جنوبی دریای خزر است.
۲. وصف «گیلان جنگی» و روحیهٔ رزمی:
در داستان سیاوش، از «گیلان جنگی» نام برده میشود («ز گیلان جنگی و دشت سروچ»). این صفت، اشارهٔ مستقیم به روحیهٔ جنگاوری و آزادگی مردمان این خطه دارد که در متون تاریخی دیگر (نظیر نوشتههای مورخان اسلامی دربارهٔ شکست ناپذیری دیلمیان) نیز به کرات به آن اشاره شده است. این وصف، یک کلیشهٔ ادبی نیست، بلکه برخاسته از واقعیت اجتماعی منطقه است.
۳. ذکر صریح «دریای گیلان» و کارکرد اقتصادی نظامی آن: در گزارش جاسوسان افراسیاب از حرکت سپاه کیخسرو، به صراحت از «دریای گیلان» به عنوان چراگاه اسبان نام برده میشود:
«ز یک سو به دریای گیلان رهست چراگاه اسبان و جاي نشست»
این اشاره، غیرقابل انکار، به دریای خزر (کاسپین) است که در متون کهن با نامهای «دریای گرگان»، «دریای دیلم» و به طور خاص «دریای گیلان» نیز شناخته میشده است. اشاره به کارکرد آن به عنوان مرتع، نشاندهندهٔ آگاهی از جغرافیای اقتصادی منطقه است.
۴. توصیفات دقیق فرهنگ مادی و پوشش بومی:
در داستان پادشاهی فریدون، هنگامی که منوچهر به پیشگاه وی میرود، از «گیل مردان» با «طوق زرین و مشکین کله» یاد میشود:
«همه گیل مردان چو شیر یله ابا طوق زرین و مشکین کله»
«مشکین کله» یا کلاه نمدی سیاه، پوشش سنتی و شاخص مردان گیلانی به ویژه کوهنشینان (گَلِش) بوده و تا به امروز نیز به عنوان نمادی از فرهنگ گیلی شناخته میشود. این توصیف دقیقِ یک عنصر فرهنگی ملموس، نشاندهندهٔ اشراف فردوسی یا منابع او به جزئیات قومی است که برای دیگر مناطق موجود نیست.
۵. تکرار حضور نظامی در بخشهای تاریخی:
در بخشهای متأخرتر شاهنامه (مانند دوران اشکانی و ساسانی) بارها به حضور سپاهیان «گیل و دیلم» در نبردها اشاره شده است («ز گیل و ز دیلم بیامد سپاه»). این امر با نقش تاریخی این منطقه به عنوان یکی از مراکز اصلی تأمین نیروی نظامی سربازان مزدور (به ویژه برای ساسانیان) کاملاً مطابقت دارد و بر واقعیتپذیری این مکان در شاهنامه میافزاید.
۶. یکپارچگی و عدم تناقض در توصیفات:
برخلاف مکانهایی مانند مازندران یا زابلستان، هرگاه از گیلان نام برده میشود، هیچ تناقضی در موقعیت یا ویژگیهای آن مشاهده نمیشود. این منطقه همواره در شمال و در کنار دریای گیلان، با مردمی جنگجو و وفادار به ایران (در دوران تاریخی) تصویر شده است.
مکان در شاهنامه فردوسی عمدتاً مفهومی نمادین، اساطیری و فاقد هویت عینی و جغرافیایی دقیق است. این مکانها نه برای شناسایی فیزیکی، بلکه برای پیشبرد روایت حماسی، ایجاد فضایی فراتر از زمان و مکان عادی، و تجسم مفاهیمی مانند خیر و شر، ایران و انیران، و تمدن و وحشت خلق شدهاند. ویژگیهای اصلی این مکانها عبارتاند از: ابهام، انقباض، یکیانگاری، و نمادگرایی. تناقض در توصیفات، حذف نشانههای تشخیصی، و ارائهٔ تصاویر کلی و اغراقآمیز، همگی مؤید این ویژگی هستند.
در این میان، سرزمین گیلان یک استثنای برجسته و قابل تأمل است. ذکر دقیق نشانههایی مانند دریای مجاور، پوشش بومی مشخص (مشکین کله)، روحیهٔ جنگاوری، و ترکیب ثابت «گیل و دیلم»، این امکان را فراهم میکند که گیلان شاهنامه را با اطمینان بسیار بالا با گیلان امروزی تطبیق داد. این امر میتواند نشاندهندهٔ آشنایی نزدیکتر فردوسی یا منابع او با این منطقه نسبت به دیگر نقاط نامبرده شده باشد. گیلان در شاهنامه، برخلاف بسیاری از مکانها، تنها یک نام نیست؛ بلکه با هویتی نسبتاً مشخص، عینی و متکی به واقعیات فرهنگی و جغرافیایی تصویر شده است. این تحلیل، هم بر نبوغ شاعرانهٔ فردوسی در خلق یک جهان حماسی یکپارچه تأکید میکند و هم بر اهمیت نگاه تحلیلی و منتقدانه در تفکیک لایههای مختلف روایت تاریخی اساطیری شاهنامه.
بخش پایانی: نتیجهگیری نهایی
تحلیل مفهوم مکان در شاهنامه فردوسی نه تنها یک تمرین ادبی، بلکه پنجرهای به سوی جهانبینی حکیم توس و مخاطبان او میگشاید. این تحلیل نشان میدهد که شاهنامه صرفاً یک تاریخ منظوم یا جغرافیای شاعرانه نیست، بلکه پروژهای هوشمندانه برای خلق یک فضای حماسی یکپارچه است. در این فضا، مکانها از قیدِ جغرافیای دقیق رها شده و به نمادهایی تبدیل میشوند که بار ایدئولوژیک و فرهنگی روایت را به دوش میکشند.
جمعبندی یافتهها:
1. ابهام به مثابهٔ ابزار ادبی: ابهام مکانی در شاهنامه یک کاستی نیست، بلکه یک انتخاب آگاهانهٔ شاعرانه است. این ابهام به فردوسی امکان میدهد تا بدون محدودیتهای جغرافیایی، روایت خود از نبرد همیشگی نیکی و بدی را در پهنهای جهانشمول به تصویر بکشد.
2. تمایز بین هستیشناسی اساطیری و تاریخی:
شاهنامه لایههای مختلفی دارد. در لایهٔ اساطیری (داستانهای کیومرث تا فریدون)، مکانها کاملاً نمادین و اثیری هستند (مانند گنگدژ). در لایهٔ پهلوانی (داستانهای رستم)، مکانها نامهای آشنا دارند، اما همچنان بسیار کلی و نمادین باقی میمانند (زابلستان، توران). تنها در لایهٔ تاریخی (ساسانیان) است که با عینیتیابی نسبی مکانهایی مانند گیلان مواجه میشویم.
3. گیلان به عنوان مورد مطالعاتی خاص:
مورد گیلان ثابت میکند که فردوسی قادر به توصیف دقیق یک مکان بوده است، اما این دقت را تنها در جایی به کار میبرد که با اهداف کلی روایت او همسو باشد و یا از دانش مستقیمتر او بهره ببرد. این استثنا، قاعدهٔ کلیِ ابهام را تقویت میکند.
4. سپنجی سرا به عنوان کلید فهم:
مفهوم «سپنجی سرا» یا جهان اثیری که فردوسی در دیباچه از آن یاد میکند، کلید فهم این جهان مکانی است. در این قلمرو، مکان و زمان هر دو «رنگ میبازند» و از حالت مادی محض خارج میشوند تا حقیقت برتر حماسی را نمایان کنند.
پیامدهای پژوهشی و سؤالات برای مطالعهٔ آینده:
این تحلیل مسیرهای جدیدی برای پژوهشهای آینده میگشاید:
· تحلیل تطبیقی:
مقایسهٔ سیستم مکانی شاهنامه با دیگر حماسههای ملی جهان (مانند ایلیاد و ادیسهٔ هومر یا مهابهاراتای هند) میتواند به درک جهانیتر از ویژگیهای ژانر حماسی کمک کند.
· نقشهبرداری دیجیتال:
ایجاد یک «نقشهٔ تعاملی شاهنامه» که لایههای مختلف مکانی (اساطیری، پهلوانی، تاریخی) و روابط بین آنها را به صورت بصری نشان میدهد، میتواند ابزار پژوهشی قدرتمندی باشد.
· خوانش نشانهشناختی:
تحلیل عمیقتر مکانهای خاص (مانند کوه، رود، دشت) به عنوان نشانه در نظام معنایی شاهنامه میتواند لایههای پنهان معنایی روایت را آشکار کند.
· بررسی تأثیر منابع: تحقیق در این زمینه که کدام یک از ویژگیهای سیستم مکانی شاهنامه برگرفته از منابع فردوسی (مانند شاهنامهٔ ابومنصوری) است و کدامیک از ابداعات و پرداختهای خود اوست.
در پایان، باید تأکید کرد که شاهنامه یک «کتاب جغرافیا» نیست، بلکه یک «جهان متن» است. ارزش آن نه در دقتهای کارتوگرافیک، بلکه در توانایی خلق یک کیهانشناسی منسجم و قدرتمنداست که در آن مکانها، مانند شخصیتها، در خدمت بیان یک حقیقت فراتر قرار میگیرند: حقیقت مبارزهٔ ابدی برای فرّه، داد و شکوه ایرانی. فهم این سیستم مکانی، گام ضروری برای درک عمیقتر این اثر سترگ و جهانبینی نهفته در آن است.
منابع و مآخذ
1. متون اصلی و تصحیحهای مختلف شاهنامه فردوسی
· شاهنامه فردوسی (بر اساس چاپ مسکو)
· تصحیح: عزیزالله علیزاده، بهمن سرکاراتی، عبدالحسین نوشین، تهران: انتشارات ققنوس، 1378.
· شاهنامه فردوسی (چاپ خالقی مطلق)
· تصحیح: جلال خالقی مطلق، تهران: انتشارات سخن، 1395.
· کزازی، میرجلالالدین. شاهنامه پژوهی (چه خوش گفت فردوسی پاکزاد). تهران: خانۀ اندیشمندان علوم انسانی، 1394.
· مسکوب، شاهرخ. سوگ سیاوش: در مرگ و رستاخیز. تهران: انتشارات خوارزمی، 1369.
· خالقی مطلق، جلال. شاهنامه و فرهنگ ایران. تهران: انتشارات سخن، 1395.
· این کتاب به تحلیل ارتباط شاهنامه با فرهنگ ایران و جغرافیای اساطیری پرداخته است.
· غفوری، فرزین. سنجش منابع تاریخی شاهنامه؛ در پادشاهی خسرو انوشیروان. تهران: مؤسسۀ پژوهشی میراث مکتوب، 1390.
· حمیدیان، سعید. درآمدی بر اساطیر ایران. تهران: انتشارات سروش، 1385.
· یاحقی، محمدجعفر و زهرا روحالامینی. «منتخبات شاهنامه از فردوسی تا فروغی». پژوهشهای ادبی، دورۀ 10، شمارۀ 2، 1392، صص 45-68.
· طرفداری، علیمحمد. «بررسی روند و رویکردهای برگزاری مراسم هزارۀ فردوسی در جهان». گنجینۀ اسناد، دورۀ 32، شمارۀ 128، زمستان 1401، صص 45-60.
· آیدنلو، سجّاد. «فزون ز جاه ملوک است جاه فردوسی». سخن آشنا (یادنامۀ استاد فروزانفر)، شیراز: داستانسرا، 1383، صص 225-243.
. جهانبخش، جویا. «به سوری که دستانش چوبین بود». آینۀ پژوهش، خرداد و تیر 1399، شمارۀ 2.
· مرعشی، ظهیرالدین. تاریخ گیلان و دیلمستان. تصحیح: منوچهر ستوده، تهران: انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، 1347.
· کسروی، احمد. تاریخ شهریاران گمنام. تهران: انتشارات نگاه، 1373.
· مکنزی، دیوید نیل. فرهنگ کوچک زبان پهلوی. ترجمۀ مهشید میرفخرایی، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی، 1373.
· برای دسترسی به مقالات مرتبط با «شاهنامهپژوهی».
· اوستا (کهنترین نوشتار ایرانی)
· ترجمۀ جلیل دوستخواه، تهران: انتشارات مروارید، 1375.
· برای تحلیل ارتباط اساطیر اوستایی با شاهنامه استفاده شده است.
· تاریخ بلعمی
· ترجمۀ ابوعلی بلعمی، تصحیح محمدتقی بهار، تهران: انتشارات زوار، 1341.
· برای مقایسۀ روایتهای تاریخی استفاده شده است.
---