در صنعت بیمه، بخش مهمی از ترازنامه نه از جنس اعداد قطعی، بلکه از جنس عدماطمینان شکل میگیرد. نه زمان تحقق تعهدات کاملاً قابل پیشبینی است و نه شدت خسارت. همین ویژگی باعث میشود جریان نقدی در شرکتهای بیمه یک متغیر عادی نباشد، بلکه ستون اصلی توانگری مالی، ثبات عملیاتی و حتی بقای بلندمدت شرکت تلقی شود.
این اهمیت زمانی پررنگتر میشود که به ساختار پرتفوی بیمه در ایران نگاه کنیم. بخش عمدهای از پرتفوی صنعت بیمه در دو رشته درمان و شخص ثالث متمرکز شده است؛ رشتههایی با ضریب خسارت بالا، پرداختهای نقدی مکرر و حاشیه سود محدود. نتیجه این تمرکز، فشار دائمی بر جریان نقدی و افزایش ریسک ناترازی است؛ بهگونهای که میانگین ضریب خسارت صنعت به سطوح نگرانکنندهای رسیده و در برخی رشتهها حتی از مرزهای متعارف عبور کرده است.
از سوی دیگر، مشکل فقط در سمت خسارت نیست. ساختار دریافت حقبیمه و مطالبات نیز به این ناترازی دامن میزند. طولانی بودن دوره وصول مطالبات از نهادهای عمومی، سازمانهای بزرگ و بیمهگذاران عمده، باعث کند شدن چرخش نقدینگی و افزایش نیاز به سرمایه در گردش شده است. در چنین شرایطی، شرکت بیمه عملاً با منابعی مواجه است که «در حسابها وجود دارد، اما در دسترس نیست».
یکی از راهکارهای نوین برای عبور از این وضعیت، استفاده از زنجیره تأمین مالی و حسابهای پرداختنی بانکی ویژه پرداخت خسارت است. در این مدل، بانک نقش تأمینکننده نقد کوتاهمدت را ایفا میکند و شرکت بیمه با پرداخت کارمزد مشخص، میتواند تعهدات خود را بهموقع انجام دهد، بدون آنکه به ذخایر فنی فشار بیاورد یا پرداخت خسارت را به تعویق بیندازد. این رویکرد شفاف، کمهزینه و بهمراتب اصولیتر از روشهای سنتی مدیریت ناترازی است.
اما مدیریت نقدینگی فقط یک ضلع ماجراست. ضلع مهمتر، نحوه سرمایهگذاری ذخایر بیمهای است. در بسیاری از اقتصادهای توسعهیافته، شرکتهای بیمه نهتنها مصرفکننده نقدینگی نیستند، بلکه یکی از بزرگترین تأمینکنندگان سرمایه بلندمدت برای اقتصاد بهشمار میروند. این نقش عمدتاً از طریق سرمایهگذاریهای جایگزین (Alternative Investments) ایفا میشود.
داراییهای جایگزین—مانند زیرساخت، املاک، بدهی خصوصی، صندوقهای خصوصی، کالاها و ابزارهای ترکیبی—به دلیل همبستگی پایین با بازارهای سنتی و ساختار کنترلی ریسک، نقش مهمی در تثبیت پرتفوی بیمهها دارند. برخلاف داراییهای بورسی، نوسان این داراییها الزاماً از توزیع نرمال پیروی نمیکند و همین موضوع امکان مدیریت بهتر ریسکهای دنبالهای (Tail Risk) را فراهم میکند؛ مزیتی حیاتی برای صنعتی که حفظ پایداری ذخایر در آن حیاتی است.
در ادامه همین منطق، ابزارهایی مانند اوراق بهادارسازی ریسک بیمهای و Catastrophe Bond شکل گرفتهاند. این اوراق به بیمهگر اجازه میدهند ریسکهای بزرگ، کمتناوب و پرشدت—مانند زلزله یا سیل—را به بازار سرمایه منتقل کنند. سرمایهگذاران در صورت عدم وقوع حادثه، بازدهی دریافت میکنند و در صورت وقوع فاجعه، اصل سرمایه برای جبران خسارت بیمهگر استفاده میشود. بهبیان ساده، این ابزار نوعی «بیمه برای بیمهگران» است.
در ایران، فاصله صنعت بیمه با این استانداردهای جهانی کاملاً محسوس است: سهم پایین داراییهای جایگزین، محدودیت ابزارهای بلندمدت، اتکای بالا به مطالبات، و استفاده محدود از ابزارهای نوین مدیریت ریسک. در حالی که در بسیاری از کشورها، شرکتهای بیمه از بزرگترین سرمایهگذاران پروژههای زیرساختی، صندوقهای خصوصی و حتی سرمایهگذاریهای جسورانه هستند.
واقعیت این است که توسعه صنعت بیمه بدون اصلاح ساختار سرمایهگذاری و ورود جدی به مهندسی مالی مدرن ممکن نیست. در شرایط افزایش ضریب خسارت و فشار بر جریان نقدی، ترکیب مدیریت هوشمند سرمایه در گردش با سرمایهگذاریهای جایگزین میتواند صنعت بیمه را از چرخه ناترازی مزمن خارج کند و آن را به بازیگری فعال در تأمین مالی اقتصاد تبدیل کند.
شاید امروز بیش از هر زمان دیگری، صنعت بیمه ایران نیاز دارد از یک بازیگر منفعل، به یک نهاد مالی پیشرو و پایدار تبدیل شود؛ مسیری که بسیاری از بیمهگران جهان سالهاست آن را آغاز کردهاند.
#بیمه #صنعت #ناترازی #سرمایه_گذاری
