elmariachiii_bts
elmariachiii_bts
خواندن ۱ دقیقه·۳ سال پیش

بولگاری و خون 98 (معجزه نام دیگر عشق است)

سوک مشغول چک کردن اخبار بود و با خودش حرف می زد.

- پس اینه فیلم جدید لی دونگ ووک؟ چه آشغالی ... اگه می خواستی معروف بمونی باید تو دو تا فیلم به درد بخور تر بازی می کردی ، کسی هم که نمی بینتش

- هنوز عادت داری با خودت حرف بزنی؟

سوک در کمال ناباوری سرش را به سمت در چرخاند ، چیزی را که میدید باور نمی کرد. پدرش بود که در آستانه ی در ایستاده بود با جعبه ای توی دست هایش

- بابا...

- دیگه بزرگ شدی... باید اینجور عادتا رو بذاری کنار

- چی شد که اومدین اینجا

- اومدم بدهی مو بدم ، اینا دست نوشته های مادرته ، دفتر خاطراتش و یه سری نوشته ی همین جوری... این صورتیه مال وقتیه که تو رو حامله بود ، همینجوری یه چیزایی یادداشت میکرد و اصلا به من محل نمیداد ، این هایی که جدا گذاشتمم قصه هاییه که فقط برای این ساخته بود که برای تو تعریف کنه و..

- میخوای بری بابا؟

- عا... خب راستش من الان یه هفته ای هست که سعی می کنم پامو بذارم اینجا و هی اعصابم میریزه به هم ... پس حالا که تونستم فکر می کنم که باید یه مدتی بمونم

یک ماه بعد وقتی مادربزرگ سوک به همراه پدرش برای بررسی وضعیت سوک پیش دکتر رفت ، دکتر گفت که اتفاقی که افتاده به راستی یک معجزه است ؛ خطر کاملا رفع شده و خبری از پیشرفت بیماری نیست. سوک داشت خوب می شد.



قسمت بعدی:

https://vrgl.ir/W3HNf

قسمت قبلی:

https://vrgl.ir/qoFXB
ما توی اینستاگرام هم صفحه داریم: @elmariachiii_bts
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید