فرزاد فخرکام
فرزاد فخرکام
خواندن ۴ دقیقه·۱۴ روز پیش

درباره تئوری داروینیسم و نحوه برخورد آن با شیوه تفکر انتزاعی

Charles Darwin
Charles Darwin

- داروینیسم مجموعه ای از جنبش ها و مفاهیم مربوط به ایده های تغییر شکل گونه ها و تکامل انواع آنها را شامل می شود. که البته در طول گذر زمان تغییر پیدا کرده و بسته به این که چه کسی و در چه زمانی از این اصطلاح استفاده کرده باشد، معانی مختلفی را در بر گرفته است. این اصطلاح که به کارگیری آن ریشه در قرن هجدهم میلادی (عصر روشنفکری)، دارد در معنای امروزین خود زمانی پدیدار گشت که توماس هاکسلی (Thomas Huxly)، کتاب خواستگاه گونه های چارلز داروین را در اوایل سال 1806میلادی و در سطح مطبوعات آن زمان مورد معرفی و بررسی قرار داد.

- داروینیسم که خود به عنوان بخشی جزئی از تئوری تکامل انتخاب طبیعی (Nature Selection)، محسوب می شد خیلی زود مورد طرفداری فیلسوفان هم فکر خود و در ارتباط با معانی حوزه های ساختاری جوامع و موضوعات مربوط به مسائل زیست شناختی آنان قرار گرفت. هر چند درک مفهوم تکامل از داروینیسم در نزد آن عده از اندیشمندان شباهت بیشتری به مباحث مطرح شده توسط ژان باپتیست لامارک (Jean Baptiste Lamarche)، داشته و تحت تاثیر آن بوده است.

- بر اساس نظریه تحول انواع چارلز داروین، خلقت موجودات زنده به طور مستقل نبوده، یعنی جانداران فعلی هر کدام تکامل یافته گونه های قبل از خود می باشند و سر منشا تمام آنها از یک موجود تک سلولی، به عنوان یک موجود زنده پدید آمده است. در این بخش از مبحث فوق لازم است تا اندکی در خصوص مفهوم فرگشت و مکانیسم عملکرد و تاثیر آن توضیحاتی را هر چند مختصر ارائه دهیم.

- فرگشت در واقع به معنای تغییر در خصوصیت های وراثتی جانداران در طول سالیان و نسل های متوالی است. به این معنا که تمام جانداران با وجود تمام تنوعاتی که دارند از بنیانی مشترک که در حدود سه و نیم میلیارد سال پیش می زیسته است، پدیدار گشته اند. لذا در ادامه و در پیروی از این مفهوم خاص نظریه علمی "فرگشت بر اساس انتخاب طبیعی"، که در اواسط قرن نوزدهم میلادی توسط چارلز داروین (Charles Darwin) و آلفرد راسل والاس (Alfred Russel Wallace)، در خصوص چگونگی و علل ایجاد پدیده فرگشت مطرح گردید را مورد بررسی قرار می دهیم. نظریه علمی فوق به طور خلاصه بیان می دارد "تنها نسلی از جانداران توانایی زنده ماندن و تولید مثل را دارند که به دلیل جهش های ژنتیکی، هماهنگی بیشتری با تغییرات احتمالی محیط زندگانی خود کسب کرده باشند.

داروین در ادامه کار خود و در کتاب "اصل انواع"، کوشید تا نظریه تکامل خود را به تفصیل مطرح نماید که البته در این مقطع زمانی نتیجه و حاصل افکار وی بیشتر پیرامون تکامل گونه های گیاهی و جانوری می بود. اما بعد از گذشت چند سال و در کتابی با عنوان "تبار انسان"، نظریه تکامل خود را به گونه انسان نیز سرایت داد و انسان و میمون را اساسا از تبار و گونه ای مشترک دانست. مضافا این که وی شواهدی را هم دال بر درستی ادعاهای مطرح شده خود به ترتیب زیر مطرح نموده است.

الف - عبور از سادگی به پیچیدگی در خصوص گونه ها

ب - رابطه خویشاوندی موجودات زنده

ج- مطالعات مربوط به جنین شناسی گونه های زیستی

- در اینجا لازم به ذکر است اصولی که تقریبا در تمامی مراحل، محتوای تئوری فوق را در بر می گیرند عبارتند از:

1- اصل تنازع بقاء

2- اصل انتخاب طبیعی یا بقای اصلح

3- اصل مهم قانون وراثت

و نهایتا اصل چهارم که مربوط به قانون سازش گونه ها با محیط پیرامونی می باشد.

- حال با توجه به محدود مواردی که حول محور شناخت نظریه تکاملی داروین و بررسی نحوه عملکرد دیالکتیکی آن در سطح جوامع تابعه ارائه شد، در ادامه مطلب فوق سعی در مطرح نمودن مباحثی هر چند مختصر در زمینه بینش اجتماعی حاصل شده از فرضیه مورد نظر و همچنین نحوه شکل گیری مفاهیمی مرتبط از قبیل داروینیسم اجتماعی و نحوه تقابل و یا همراهی آن با تفکرات و ایده های اغلب انتزاعی جوامع میزبان خواهیم نمود.

- داروینیسم اجتماعی که در اواخر عهد ویکتوریا در انگلستان شهرت یافت، باوری است بر این مبنا که قوی ترین ها یا شایسته ترین ها باید باقی بمانند و در جامعه میزبان خود رشد و نمو کنند در حالی که ضعیفان و بی خاصیت ها بایستی رها شده تا از بین بروند. جالب است که منشا این عقیده چالش برانگیز از نظریات فیلسوف انگلیسی هربرت اسپنسر (Herbert Spencer)، برداشت شده است و اساسا چیزی در این رابطه در میان دست نوشته های خود داروین به چشم نمی خورد.

- پشتیبانان نظریه اجتماعی فوق بنا بر عقاید و تفکرات عمدتا انتزاعی خود همواره و در تمامی طول قرن بیستم میلادی به دنبال روشی برای اصلاح نژادی نوع بشر بودند. چرا که بسیاری از آنان بر این عقیده بوده و هستند که داروینیسم اجتماعی دنباله منطقی نظریه تکامل است و لذا استفاده از مفهوم تکامل زیستی و مقوله تفاوت صفات ارثی بین انسانی برای توجیح سیاست نابرابری های مطرح شده، یک نوع مغالطه طبیعت گرایانه است.

- لذا همواره پدیده تفکر انتزاعی توسط اندیشمندان و جامعه شناسان برجسته، به عنوان یکی از ویژگی های کلیدی مدرنیته رفتاری محسوب شده است که احتمالا توسعه آن نیز همگام با رشد زبان انسانی همراه بوده است.


نظریه تکاملداروینیسمطرز تفکر
فرزاد فخرکام، مدرس و پژوهشگر علوم اجتماعی و مدیریت، مشاور کسب و کار، نویسنده و مترجم می باشد.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید