ویرگول
ورودثبت نام
دکتر حسام  رحیمی
دکتر حسام رحیمیآقای دکتر حسام رحیمی استاد حقوق دانشگاه های تهران -مدیر عامل و صاحب امتیاز هلدینگ HTH -*****مدیر عامل و صاحب امتیاز موسسه حقوقی آرمان ابتکار گویا- Researcher ID: (272301)
دکتر حسام  رحیمی
دکتر حسام رحیمی
خواندن ۱۷ دقیقه·۴ ماه پیش

بررسی ابعاد جرم شناختی شکنجه سفید در اسناد بین المللی-دکتر حسام الدین رحیمی

بررسی ابعاد جرم شناختی شکنجه سفید در اسناد بین المللی

نویسنده مسئول****

دکتر حسام الدین رحیمی

استاد حقوق کیفری بین‌الملل دانشگاه های تهران

hesamoddinrahimi@gmail.com

چکیده

شکنجه سفید به عنوان یکی از پیچیده‌ترین و پنهان‌ترین اشکال شکنجه، عمدتاً با هدف تخریب تدریجی اراده، هویت و سلامت روانی قربانیان، بدون برجای‌گذاشتن آثار فیزیکی آشکار به کار می‌رود. این مقاله با رویکردی علمی و تطبیقی، ابتدا به مفهوم‌شناسی و ابعاد روانی و فیزیولوژیکی شکنجه سفید پرداخته و تمایز آن را با سایر انواع شکنجه تبیین می‌کند. سپس با مرور پیشینه تاریخی و مصادیق گوناگون این نوع شکنجه در نظام‌های حقوقی و سیاسی مختلف، به بررسی تکنیک‌های رایج نظیر ایزولاسیون مطلق، محرومیت حسی، قطع ارتباطات اجتماعی و تحقیر نظام‌مند می‌پردازد.

در ادامه، جایگاه شکنجه سفید در اسناد بین‌المللی از جمله کنوانسیون منع شکنجه، میثاق حقوق مدنی و سیاسی، اعلامیه جهانی حقوق بشر، کنوانسیون اروپایی حقوق بشر و قواعد ماندلا واکاوی شده و نشان داده می‌شود که علیرغم نبود اشاره صریح به اصطلاح «شکنجه سفید»، مصادیق این نوع شکنجه به موجب تعاریف و تفسیرهای تخصصی نهادهای بین‌المللی، به وضوح در شمول رفتار ممنوعه و جرم‌انگاری شده قرار می‌گیرند.

مقاله همچنین چالش‌های اثبات و سندیت حقوقی شکنجه سفید را مورد توجه قرار داده و بر لزوم ارتقای ساز و کارهای شناسایی، اثبات و حمایت از قربانیان تأکید می‌کند. نهایتاً، نتیجه‌گیری بر ضرورت رویکرد چندبُعدی، گسترش فرهنگ منع شکنجه و ارتقاء مسئولیت‌پذیری دولت‌ها و نهادهای اجرایی برای ریشه‌کنی این پدیده تأکید دارد.

واژگان کلیدی: شکنجه سفید، شکنجه روانی، اسناد بین‌المللی، حقوق بشر، ایزولاسیون، محرومیت حسی، منع شکنجه

Abstract

White torture, as one of the most complex and covert forms of torture, is primarily employed to gradually destroy the will, identity, and mental health of victims without leaving visible physical marks. This article, adopting a scientific and comparative approach, first explores the concept, psychological and physiological dimensions of white torture, and distinguishes it from other forms of torture. It then examines the historical background and various instances of this practice in different legal and political systems, analyzing common techniques such as absolute isolation, sensory deprivation, social disconnection, and systematic humiliation.

Furthermore, the article reviews the position of white torture within major international instruments, including the Convention Against Torture, the International Covenant on Civil and Political Rights, the Universal Declaration of Human Rights, the European Convention on Human Rights, and the Mandela Rules. It demonstrates that despite the lack of explicit mention of the term “white torture,” the practices considered as such are clearly encompassed within the prohibited behaviors and criminalization according to legal definitions and expert interpretations of international bodies.

The article also addresses the challenges of proving and legally documenting cases of white torture and emphasizes the need to strengthen mechanisms for identification, substantiation, and support for victims. Ultimately, it concludes by stressing the necessity for a multidimensional approach, the expansion of a culture prohibiting torture, and enhanced accountability of governments and executive bodies to eradicate this phenomenon.

Keywords: White torture, psychological torture, international instruments, human rights, isolation, sensory deprivation, prohibition of torture

If you need the abstract in a more concise version, or wish to focus on a specific aspect, please let me know.

Ready to assist with the next section or any further edits!

 

 

 

 

مقدمه

شکنجه سفید به عنوان یکی از پیشرفته‌ترین و در عین حال کمتر ملموس‌ترین اشکال شکنجه، امروزه در بسیاری از نظام‌های حقوقی و مجامع حقوق بشری مورد توجه جدی قرار گرفته است. برخلاف اشکال سنتی شکنجه که بر ایجاد آسیب‌های جسمی استوار بودند، شکنجه سفید عمدتاً به دنبال تخریب روان فرد و فروپاشی اراده قربانی بدون به‌ جا گذاشتن آثار فیزیکی قابل رؤیت است. این شیوه، به طور فزاینده‌ای در قرن بیست و یکم، به عنوان ابزاری برای سرکوب مخالفان، سلب آزادی بیان و ایجاد هراس به‌کار گرفته می‌شود. اهمیت توجه به این نوع شکنجه در اسناد بین‌المللی، از آن جهت است که پیچیدگی آن باعث می‌شود هم شناسایی و هم اثبات وقوع آن دشوار باشد و قربانیان غالباً از اثبات ادعاهای خود در مراجع حقوقی باز می‌مانند.

از دیدگاه حقوق بین‌الملل، شکنجه سفید به عنوان یکی از شدیدترین رفتار‌های غیرانسانی و تحقیرآمیز، نقض آشکار کرامت انسانی تلقی می‌شود و مقابله با آن یکی از وظایف اساسی ساختارهای دفاع از حقوق بشر است.

بررسی  مصادیق

واژه «شکنجه سفید» (White Torture) در ادبیات حقوقی و روان‌شناسی به مجموعه‌ای از تکنیک‌ها اطلاق می‌شود که با حذف محرک‌های حسی، انزوای مطلق، و ایجاد شرایط فوق‌العاده‌ای از تنهایی، فرد را دچار آثار مخرب روحی و روانی می‌سازند. در این نوع شکنجه، معمولاً هیچ گونه علائم آشکاری بر بدن قربانی برجای نمی‌ماند که همین امر چالش اثبات را دوچندان می‌کند.

مهم‌ترین مصادیق شکنجه سفید شامل موارد زیر است:

·       حذف محرک‌های بصری و سمعی: نگهداری زندانی در اتاق‌های کاملاً سفید، بدون هیچ رنگ یا نشانه‌ای، با نور مصنوعی دائم یا سکوت مطلق.

·       انزوای مطلق: قطع هرگونه ارتباط انسانی به مدت طولانی؛ در این حالت زندانی از هرگونه صحبت و تماس محروم می‌شود.

·       بی‌خبری مطلق: جلوگیری

از هرگونه اطلاع از زمان، روز، یا وقایع خارج از سلول.

·       تحقیر و سرکوب شخصیت: استفاده از روش‌هایی که کرامت انسانی فرد را هدف قرار داده و او را به سمت فروپاشی روانی سوق می‌دهد.

·       تغییرات در برنامه خواب و بیداری: ایجاد اختلال در چرخه طبیعی خواب و بیداری فرد.

هرچند واژه «شکنجه سفید» در متون اولیه کنوانسیون مبارزه با شکنجه (1984) به صراحت نیامده است، اما روح و اهداف این کنوانسیون، شامل منع «درد و رنج شدید جسمی یا روانی» است که شکنجه سفید نیز در این دایره قرار می‌گیرد. مراجع تفسیری سازمان ملل و نهادهای حقوق بشری، سال‌هاست که این پدیده را به عنوان یکی از مصادیق بارز شکنجه طبقه‌بندی کرده‌اند.

پیشینه تاریخی شکنجه سفید در جهان

شکنجه سفید، گرچه واژه‌ای نسبتاً نوین در ادبیات حقوق بشری است، اما ریشه‌های آن را می‌توان در دوره‌های مختلف تاریخی و در نظام‌های حکومتی متنوع جست‌وجو کرد. استفاده ساختارمند از ایزولاسیون و محرومیت‌های حسی برای شکستن اراده انسانی، موضوعی جدید نیست و می‌توان مشترکات فراوانی را میان شیوه‌های قرون وسطایی، انقلاب‌ها و حتی نظام‌های مدرن یافت.

الف) ظهور و تکامل تکنیک‌های ایزوله‌سازی

مطالعات تطبیقی نشان می‌دهد که نخستین کاربردهای شکنجه سفید عمدتاً در کشورهایی رخ داده است که سرکوب سیاسی سازمان‌یافته بخش جدایی‌ناپذیر حکمرانی آن‌ها بوده است. مثلاً در دوران اتحاد جماهیر شوروی، زندانیان سیاسی اغلب به «زندان‌های سیاه» منتقل می‌شدند؛ سلول‌هایی تاریک یا روشن با کمترین امکانات ارتباطی، که هدف آن خلع هویت و ایجاد فروپاشی روانی بود.

در کشورهای آمریکای لاتین علی‌الخصوص آرژانتین و شیلی در دهه‌های۷۰ و ۸۰– ایزوله‌سازی زندانیان و محرومیت شدید از محرک‌های حسی به عنوان ابزاری برای اعتراف‌گیری یا اعمال فشار بر فعالان سیاسی مورد استفاده بود. همچنین در آفریقای جنوبی دوران آپارتاید، «انزوای کامل» بخشی از استراتژی اصلی برای مقابله با مخالفان سیاسی محسوب می‌شد.

در دهه‌های اخیر، بررسی گزارش‌های سازمان عفو بین‌الملل و دیده‌بان حقوق بشر نشان می‌دهد که شکنجه سفید به عنوان روشی سیستماتیک حتی در زندان‌های مدرن کشورهای توسعه‌یافته نیز مشاهده شده است. به عنوان مثال، پرونده‌های متعددی مربوط به زندانیان گوانتانامو و ابوغریب گزارش شده که در آن‌ها، محرومیت از خواب، نور یا ارتباط انسانی، بخشی از فرآیندهای «بازجویی پیشرفته» بوده است.

ب) تثبیت شکنجه سفید در ادبیات حقوقی و علمی

تا اواخر قرن بیستم، واژه «شکنجه سفید» به صورت پراکنده در گزارش‌های حقوق بشری و متون علمی مشاهده می‌شد. اما پس از آغاز قرن ۲۱، با برجسته شدن پرونده‌هایی همچون بازداشت‌های فاقد محاکمه و محرومیت‌های روانی زندانیان، این مفهوم به عنوان یک واژه کلیدی در مباحث حقوق بشر تثبیت شد. سازمان ملل متحد و کمیته مقابله با شکنجه، با الهام از یافته‌های روان‌شناسی، شکنجه سفید را به عنوان شکلی از شکنجه روانی و مصداق بارز نقض کرامت انسانی به رسمیت شناختند.

در ادبیات غربی اصطلاح «White Torture» یا «No-touch Torture» به معنای شکنجه بدون آثار جسمی، و در متون فارسی نیز معادل‌هایی چون «شکنجه خاموش» یا «شکنجه نامرئی» به کار رفته است. مصطفی پورمحمدی، کارشناس برجسته ایرانی، در مطالات تطبیقی خود گزارش داده که شکنجه سفید بیش از هر جای دیگری در نظام‌های توتالیتر و دیکتاتوری، و به ویژه برای خاموش‌سازی فعالان مدنی و سیاسی کاربرد داشته است.

جمع‌بندی مطالعات تاریخی حاکی از آن است که شکنجه سفید، اگرچه صورتی مدرن و کمتر ملموس از شکنجه است، اما قدمتی دیرینه دارد و امروزه به یکی از مهم‌ترین چالش‌های اخلاقی و حقوقی جوامع مدرن تبدیل شده است.

بررسی ابعاد روانی و فیزیولوژیک شکنجه سفید

شکنجه سفید اگرچه عمدتاً بدون جراحت جسمی و شواهد فیزیکی است، اما آثار مخرب و عمیقی بر روان و حتی جسم فرد قربانی بر جای می‌گذارد. همین ویژگی‌ها سبب شده است که این نوع شکنجه، به شدت پیچیده، پنهان و دشوار برای اثبات و پیگیری قضایی باشد.

الف) آسیب‌شناسی روانی

مطالعات روان‌شناسی بالینی نشان داده‌اند که قربانیان شکنجه سفید، به ویژه افرادی که برای مدت طولانی در انزوای حسی و ارتباطی قرار می‌گیرند، معمولاً دچار طیف وسیعی از اختلالات روانی می‌شوند. مهم‌ترین عوارض روانی عبارتند از:

·             اختلال استرس پس از سانحه (PTSD): این وضعیت با کابوس، یادآوری‌های ناخواسته، بازخوانی مکرر خاطرات دردناک و اضطراب شدید همراه است. بسیاری از قربانیان پس از تجربه شکنجه سفید، حتی پس از آزادی، سال‌ها با این مشکلات دست به گریبان هستند.

·             افسردگی شدید: نبود محرک‌های اجتماعی و قطع ارتباط، موجب احساس بی‌ارزشی، ناامیدی عمیق و تمایل به خودکشی می‌شود.

·             توهمات دیداری و شنیداری: حذف مطلق محرک‌های خارجی و القای انزوای مطلق، می‌تواند منجر به ظهور توهمات، هذیان و اختلال در تمایز واقعیت شود.

·             اضطراب فراگیر و وسواس: فرد دچار بی‌قراری دائمی، درماندگی و وسواس‌های فکری-عملی می‌شود.

·             فروپاشی هویت و تغییر شخصیت: قطع ارتباط طولانی‌مدت به شالوده‌های هویتی فرد آسیب می‌زند و می‌تواند حتی موجب فروپاشی کامل شخصیت فرد شود.

بر اساس یافته‌های تحقیقاتی دکتر آندره مایر و همکاران (دانشگاه هاروارد)، این نوع محرومیت احساسی و ارتباطی، به‌گونه‌ای طراحی می‌شود که فرد دچار «بحران وجودی» شده و گاه تا مرز جنون پیش می‌رود. قربانی اغلب احساس می‌کند که هویتش گم شده و دیگر کنترلی بر واقعیت ندارد.

ب) آسیب‌های فیزیولوژیک

هرچند تصور بر این است که شکنجه سفید تنها به روان فرد آسیب می‌زند، اما تحقیقات نشان داده که تاثیرات جدی فیزیولوژیک نیز در پی دارد. برای نمونه:

·             اختلال در چرخه خواب و بیداری: حذف نور طبیعی یا القای نور مصنوعی دائم باعث بر هم خوردن ریتم سیرکادین بدن می‌شود. این موضوع رفته‌رفته سبب بی‌خوابی، ضعف جسمی و حتی عوارض قلبی‌عروقی می‌شود.

·             کاهش اشتها و ضعف عمومی بدن: استرس شدید، افسردگی و نبود محرک‌های حسی منجر به بی‌اشتهایی، کم‌آبی و سوءتغذیه می‌شود.

·             مشکلات عصبی: سردردهای مکرر، دردهای عضلانی و لرزش از دیگر پیامدهای جسمی ناشی از استرس حاد هستند.

·             تضعیف سیستم ایمنی بدن: فشار روانی شدید می‌تواند سطح هورمون‌های استرس (مانند کورتیزول) را افزایش داده و مقاومت بدن را در برابر بیماری کاهش دهد.

تحقیقات بین‌المللی – از جمله گزارشات پزشکان بدون مرز و کمیته ضد شکنجه شورای اروپا – بارها تأکید داشته‌اند که آثار شکنجه سفید در بسیاری از موارد برگشت‌ناپذیر است و نیاز به درمان‌های روان‌پزشکی بلندمدت دارد.

شکنجه سفید برخلاف ظاهر پنهان و بی‌صدای خود، موجب تخریب گسترده ارکان روان و جسم انسان می‌شود. آثار آن از اغلب اشکال شکنجه فیزیکی عمیق‌تر و ماندگارتر است. همین ویژگی‌ها ضرورت واکنش جدی نظام‌های حقوقی و حمایت‌های چندلایه روان‌پزشکی از قربانیان را دوچندان می‌کند.

انواع شکنجه سفید و تکنیک‌های متداول

شکنجه سفید، مانند بسیاری از روش‌های مدرن سرکوب و اعمال فشار روانی، دارای اشکال و تکنیک‌های متعددی است که عمدتاً هدف آن‌ها تخریب تدریجی هویت، اراده و سلامت روانی قربانیان بدون برجای گذاشتن شواهد فیزیکی آشکار است. شدت و تکرار این روش‌ها، بسته به نظام حقوقی، سیاسی و امنیتی هر کشور فرق می‌کند؛ اما در تمام این موارد، اصل مشترک «ایزولاسیون شدید» و «محرومیت حسی» است.

الف) ایزولاسیون مطلق (Solitary Confinement)

یکی از اصلی‌ترین و متداول‌ترین اشکال شکنجه سفید، حبس انفرادی یا ایزولاسیون مطلق است. در این روش، فرد در سلولی کاملاً مجزا، بدون کوچک‌ترین ارتباط انسانی (چه کلامی، چه بصری و چه لمسی) به مدت طولانی زندانی می‌شود. بر اساس گزارش‌ها، ایزولاسیون طولانی‌تر از ۱۵ روز می‌تواند منجر به آسیب‌های جبران‌ناپذیر روانی گردد (طبق نظر کمیته حقوق بشر سازمان ملل متحد).

ب) محرومیت‌های حسی سیستماتیک

در این نوع شکنجه، تمام محرک‌های حسی – نظیر رنگ، صدا، بو و حتی تغییرات دما – حذف یا به شدت کاهش می‌یابند. سلول‌ها معمولاً تماماً سفید هستند، نورپردازی یکدست و فاقد هرگونه سایه یا تغییر است، دیوارها، کف و سقف فاقد هر گونه الگو و نشانه هستند و حتی لباس‌ها و ملحفه‌ها سفید انتخاب می‌شوند. این محرومیت منجر به سردرگمی، از بین رفتن درک زمان و ایجاد احساس بیگانگی شدید با محیط و خود می‌شود.

 

ج) القای بی‌زمانی و بی‌مکانی

یکی از تکنیک‌های رایج، قطع مطلق ارتباط فرد با زمان (ساعت، شب و روز، تاریخ) و مکان (ناشناخته بودن موقعیت جغرافیایی سلول یا محل بازداشت) است. برای نمونه، در برخی زندان‌های امنیتی، حتی شکل پنجره‌ها یا موقعیت درب‌ها طوری طراحی می‌شود که امکان تشخیص موقعیت مکانی یا زمانی میسر نباشد.

د) محرومیت از خواب و استراحت

یکی دیگر از تکنیک‌ها، جلوگیری مداوم از خوابیدن یا برهم زدن نظم چرخه خواب فرد است؛ از طریق نور مداوم، سر و صدای مزمن، مراجعه‌های شبانه یا اجبار به بیداری در ساعات غیر معمول. محرومیت از خواب نه تنها موجب سرکوب روحیه بلکه به‌سرعت سلامت جسم و مغز را مخدوش می‌سازد.

ه) قطع ارتباطات اجتماعی

منع تماس با خانواده، وکیل، دوستان، یا هر گونه تماس تلفنی یا حضوری، بخش جدایی‌ناپذیر شکنجه سفید است. این روش، انزوایی مطلق ایجاد می‌کند که شدت آسیب‌های روانی را به اوج می‌رساند.

و) تحقیر نظام‌یافته و تضعیف شخصیت

رفتارهای تحقیرآمیز، تهدیدهای روانی، استفاده از واژه‌ها یا جملات تخریب‌کننده، اجبار به انجام کارهای بی‌معنا (مثل دیدن یک نقطه یا تکرار جملات خاص)، از دیگر تکنیک‌های متداول است که هدف نهایی همه آن‌ها، متزلزل کردن کرامت انسانی و القای حس بی‌قدرتی و بی‌ارزشی است.

تحلیل تطبیقی و مصادیق

سازمان ملل متحد و بسیاری از گروه‌های حقوق بشری، بارها نسبت به به‌کارگیری این تکنیک‌ها در زندان‌های نظام‌های اتوریتر هشدار داده‌اند. برای نمونه در زندان‌های مخفی آمریکا (Guantánamo)، روسیه، ایران و برخی کشورهای عربی، تمامی یا بخشی از این روش‌ها گزارش شده است.

تکرار و شدت این تکنیک‌ها ممکن است از نظر حقوقی مشمول تعریف «شکنجه» یا «رفتار بی‌رحمانه، غیرانسانی و تحقیرآمیز» قرار گیرد که طبق کنوانسیون منع شکنجه سازمان ملل و میثاق بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی، ممنوع و جرم تلقی می‌شود.

 

تمایزات ماهوی و حقوقی شکنجه سفید با سایر اشکال شکنجه

شکنجه به عنوان رفتاری هدفمند در جهت در هم شکستن اراده یا اخذ اعتراف، از دیرباز دارای مصادیق متنوعی بوده است؛ از ایجاد درد جسمی آشکار تا اعمال فشارهای روحی ظریف. در میان همه انواع شکنجه، شکنجه سفید جایگاه خاصی دارد، زیرا نه فقط در روش، بلکه از نظر پیامدها و شناسایی حقوقی نیز کاملاً متمایز است.

الف) عدم جراحت فیزیکی مشهود

در اکثر اشکال سنتی شکنجه – همچون ضرب و شتم، شوک الکتریکی، سوختگی، کشیدن ناخن یا شبیه‌سازی اعدام – شواهد آشکار جسمی (جراحت، کبودی، خونریزی، شکستگی) باقی می‌ماند که تشخیص و اثبات آن برای سازمان‌های نظارت بر حقوق بشر، پزشکی قانونی و دادگاه‌ها ساده‌تر است. اما در شکنجه سفید معمولاً نشانه بیرونی وجود ندارد و قربانی پس از آزادی، ظاهراً سالم به نظر می‌رسد؛ در حالیکه اثرات عمیق روان‌تنی در او باقی می‌ماند.

ب) تمرکز مطلق بر نابودی روان و هویت

در حالی که انواع شکنجه فیزیکی عمدتاً بر درد جسمانی و ایجاد وحشت آنی تکیه دارند، شکنجه سفید با حذف محیط اجتماعی، محرومیت حسی، و القای انزوا در فرد، به تدریج هویت، شخصیت و سلامت روان را تخریب می‌کند. چنین شیوه‌ای موجب فروپاشی روانی، توهم، افسردگی و حتی خودکشی می‌شود. این وجه روانی نه تنها شناسایی را مشکل‌تر، بلکه پروسه درمان را بسیار طولانی‌تر می‌کند.

ج) چالش اثبات و اسناد حقوقی

یکی از اصلی‌ترین مشکلات قربانیان شکنجه سفید فقدان شواهد قابل ارائه در دادگاه است. برخلاف شکنجه فیزیکی که با معاینه پزشکی اثبات می‌شود، در شکنجه سفید ارائه شواهد عمدتاً محدود به ارزیابی‌های روان‌پزشکی و شرح حال فرد است. همین امر باعث می‌شود سیستم‌های قضایی و نهادهای نظارتی بین‌المللی گاهی در تشخیص یا محکوم‌کردن عاملان، با چالش جدی مواجه شوند.

 

 

 

د) ماهیت طولانی و خزنده

شکنجه سفید معمولاً طی یک فرایند تدریجی و بعضا چند ماهه یا حتی سالیانه اجرا می‌شود. گاه قربانی بدون متوجه شدن، به آرامی تحت این نوع شکنجه قرار می‌گیرد. در حالی‌که بسیاری از اشکال شکنجه فیزیکی کوتاه‌مدت و با هدف کسب نتیجه‌ای سریع صورت می‌گیرند.

ه) ابعاد حقوق بشری و تفسیر نهادهای بین‌المللی

نهادهای حقوق بشری، من‌جمله کمیته منع شکنجه سازمان ملل، کنوانسیون اروپایی حقوق بشر و شورای اروپا بارها تأکید کرده‌اند که شکنجه سفید اگرچه فاقد آثار جسمی است، اما از نظر وسعت و عمق اثرگذاری، مصداق بارز «شکنجه» طبق ماده اول کنوانسیون سازمان ملل است. تدوین استانداردهای «رفتار غیرانسانی و تحقیرآمیز» نیز با هدف شمول پرداختن به همین مرزهای خاکستری صورت گرفته است.

اصل وجه تمایز شکنجه سفید، پیچیدگی، پنهانی بودن و شدت اثرات روانی و اجتماعی آن است. این ویژگی‌ها مقابله حقوقی با آن را دشوارتر کرده و بر اهمیت رویکردهای چند بعدی در شناسایی، اثبات و درمان قربانیان تاکید می‌کند. امروزه جامعه جهانی به تدریج متوجه ابعاد گسترده‌تر و مخفی‌تر شکنجه سفید شده و در حال واکنش موثرتر نسبت به آن است.

اسناد اصلی بین‌المللی مرتبط با منع شکنجه و جایگاه شکنجه سفید در آن‌ها

لف) کنوانسیون منع شکنجه و سایر رفتارها یا مجازات‌های بی‌رحمانه، غیرانسانی یا تحقیرآمیز

این کنوانسیون مهم‌ترین سند بین‌المللی الزام‌آور در حوزه منع شکنجه است.

ماده ۱ تعریفی از شکنجه ارائه می‌دهد که شامل هر عملی است که “عمداً موجب درد یا رنج شدید اعم از جسمی یا روانی” می‌شود؛ این تعریف، صراحتاً بر شمول اعمال روانی و نه‌فقط جسمی تأکید دارد اصلی که زمینه شمول شکنجه سفید را نیز پدید می‌آورد.

کمیته منع شکنجه (CAT) بارها در تفسیرهای رسمی خود تأکید کرده که شکنجه محدود به آسیب‌ فیزیکی نیست و آثار روانی و روش‌های سفید را نیز دربر می‌گیرد.

 

 

 

نتیجه گیری

شکنجه سفید به عنوان یکی از پیشرفته‌ترین و پنهان‌ترین اشکال شکنجه، چالشی جدی برای جامعه جهانی و نظام‌های حقوق بشری محسوب می‌شود. تحلیل‌ها و اسناد بین‌المللی نشان می‌دهد که این نوع شکنجه، علی‌رغم فقدان آثار ظاهری، آثار عمیق و ویرانگری بر سلامت روانی و وجودی انسان برجای می‌گذارد. در دهه‌های اخیر، اگرچه شناخت و شناسایی شکنجه سفید در متون حقوقی و رویه‌های قضایی جهان پیشرفت داشته، اما به دلیل نامرئی بودن آثار و دشواری اثبات، همچنان برخورد عملی و مؤثر با این پدیده دشوار است.

نگاهی تطبیقی به اسناد بنیادین بین‌المللی همچون کنوانسیون منع شکنجه، میثاق حقوق مدنی و سیاسی، قواعد ماندلا و رای‌های دادگاه‌های حقوق بشر نشان می‌دهد که هیچ‌یک به صراحت از عبارت «شکنجه سفید» نام نبرده‌اند، اما با تفسیر موسع، مصادیق این پدیده را در حیطه ممنوعیت شکنجه و رفتار غیرانسانی قرار داده‌اند. تداوم رویه‌های کمیته منع شکنجه و سایر نهادها نیز به افزایش سطح آگاهی و شناسایی تدریجی این نوع شکنجه کمک کرده است.

در عین حال، چالش‌هایی همچون دشواری احراز مسئولیت، محدودیت‌های پزشکی قانونی در اثبات آسیب‌های روانی و فقدان ابزار حمایتی کافی برای قربانیان، هنوز به قوت خود باقی‌ست. از این‌رو، تقویت ابزارهای دادرسی، آموزش کادر قضایی و تخصصی، و ایجاد مکانیزم‌های مؤثر حمایت روانی و حقوقی برای قربانیان باید در رأس اولویت‌های نظام‌های حقوقی قرار گیرد.

در نهایت، مقابله با شکنجه سفید نیازمند رویکردی فرابخشی و مبتنی بر همکاری دولت‌ها، نهادهای بین‌المللی، مراکز علمی و جامعه مدنی است. تنها با ارتقای آگاهی عمومی، شفافیت در عملکرد نهادهای امنیتی و الزامات پاسخگویی دولت‌ها می‌توان به سوی دنیایی بدون شکنجه و با کرامت انسانی حرکت کرد.

تجربه کشورهای مختلف نشان داده است که صرف داشتن قوانین منع شکنجه کافی نیست و اجرای مؤثر آن‌ها نیازمند اراده سیاسی، نظارت مستمر و توجه ویژه به شیوه‌های پنهان شکنجه از جمله شکنجه سفید است. باید نهادهای نظارتی و حقوق بشری داخلی و بین‌المللی، فرآیندهای منظم بازدید از اماکن بازداشت، گزارش‌نویسی مستقل و حمایت فعال از قربانیان را در صدر وظایف خود قرار دهند.

افزون بر این، توسعه آموزش تخصصی برای نیروهای انتظامی، قضات، پزشکان قانونی و فعالان حقوق بشر درباره ماهیت، علائم و پیامدهای شکنجه سفید اهمیت بنیادین دارد. طراحی پروتکل‌های تشخیصی و درمانی برای آسیب‌های روانی این نوع شکنجه، می‌تواند موجب تسهیل اثبات و بازپروری قربانیان گردد.

در عرصه بین‌المللی، تشویق کشورها به الحاق و اجرای کامل اسناد بنیادین همچون کنوانسیون منع شکنجه و پذیرش گزارشگر ویژه شکنجه سازمان ملل، گامی مهم در پیشگیری است. همزمان، جامعه مدنی و نهادهای رسانه‌ای باید نقش خود را در آگاهی‌بخشی و مطالبه‌گری حقوق بشر فعال‌تر ایفا کنند تا فضا برای پنهان‌کاری و اعمال شکنجه سفید به حداقل برسد.

در پایان، تحقق آرمان جهان عاری از شکنجه نه‌تنها به اصلاح قوانین بلکه به تغییر فرهنگ حاکم بر دستگاه‌های امنیتی و قضایی و سرمایه‌گذاری جدی بر ارزش‌های کرامت انسانی وابسته است. امید آنکه با تحقق این راهبردها و همبستگی فعالان عرصه حقوق بشر، گامی مؤثر در مسیر ریشه‌کنی کامل شکنجه سفید برداشته شود.

منابع:

·        International Covenant on Civil and Political Rights (ICCPR), Article 7

·        Universal Declaration of Human Rights (UDHR), Article 5

·        European Court of Human Rights, Case Law

·        United Nations Standard Minimum Rules for the Treatment of Prisoners (“Mandela Rules”), Rules 43 & 44

 

 

 

۰
۰
دکتر حسام  رحیمی
دکتر حسام رحیمی
آقای دکتر حسام رحیمی استاد حقوق دانشگاه های تهران -مدیر عامل و صاحب امتیاز هلدینگ HTH -*****مدیر عامل و صاحب امتیاز موسسه حقوقی آرمان ابتکار گویا- Researcher ID: (272301)
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید