اگر گناهي با آگاهي وتوجه انجام نشود (مثل خوردن لقمه حرام بدون علم به حرام بودن آن )هر چند اين گناه كيفر ندارد ولي اثر وضعي خود را ميگذارد."مقصود از اثر وضعي چيست؟ اگر تيرگي روح و محروميت از معنويت مورد نظر است اين همان كيفر است وفرقي بين انجام آگاهانه گناه وانجام غير عمد آن نيست؟
نوع اول مجازات همان كيفرها و مقررات جزايي است كه در جوامع بشري به وسيله تقنين الهي يا غيرالهي وضع گرديده است. فايده اين گونه مجازات ها دو چيز است: يكي جلوگيري از تكرار جرم وبه وسيله خود مجرم يا ديگران از طريق رعبي كه كيفر دادن ايجاد مي كند و به همين جهت مي توان اين نوع مجازات را تنبيه ناميد.
فايده ديگر تشفي و تسلي خاطر ستمديده است و اين در مواردي است كه از نوع جنايت و تجاوز به ديگران باشد.
نوع دوم، كيفرهايي است كه رابطه علي و معلولي با جرم دارند، يعني کيفر معلول جرم و نتيجه طبيعي آن است. اين كيفرها را «مكافات عمل» يا «اثر وضعي گناه» مي نامند. بسياري از گناهان اثرات وضعي ناگواري در همين جهان براي گناهكار در پي دارد. مثلا شراب خواري علاوه بر زيان هاي اجتماعي، صدمات زيادي بر روان و جسم شراب خوار وارد مي سازد. شرابخواري موجب اختلال اعصاب و تصلب شرائين و ناراحتي هاي كبدي مي گردد. منظور از اثر وضعي همان اثر ذاتي است كه با جرم و گناه پيوند ناگسستني دارد و از ان جدا نمي گردد. مثلا اثر وضعي و ذاتي نوشيدن سم خطرناك، مردن است و مردن معلول اين علت است و در نظام علت و معلول جهان هر چيزي موقعيت خاصي دارد و ممكن نيست علت واقعي، معلول واقعي را به دنبال خود نياورد. هر چند دنيا محل كشت و آخرت فصل درو است ولي گاهي برخي از اعمال در همين دنيا، نتايج خود را نشان مي دهد. اين دريافت ثمره عمل و درو كردن كشته نوعي جزاي الهي است ولي جزاي كامل نيست چون محاسبه دقيق و مجازات كامل در آخرت انجام مي گيرد. دنيا خانه عمل است و احيانا جزا هم در آن داده مي شود ولي آخرت صددرصد خانه جزا و حساب است، در آنجا مجالي براي عمل نيست.
كارهايي كه مربوط به مخلوق خدا است، خواه نيكي و احسان باشد يا بدي و آزار به مردم، غالبا در همين دنيا پاداش و كيفري دارد بي آن كه چيزي از جزاي اخروي آنها كم گردد. مثلا بدي كردن با پدر و مادر، در همين جهان كيفر دارد به ويژه اگر اين بدي كشتن آنها باشد. حتي اگر پدر و مادر انسان كافر يا فاسق هم باشند باز هم بدي نسبت به آنها بدون عكس العمل نمي ماند. منتصر عباسي پدرش متوكل را كه از پليدترين خلفاي عباسي بود كشت ولي پس از مدت كوتاهي خود نيز كشته شد. با اين كه متوكل در مجالس انس و عيش خود علي(عليه السلام) را مسخره مي كرد و دلقك هاي او تقليد علي(ع) را كرده و مسخرگي مي كردند و در اشعار خويش به او اهانت مي كردند. زماني كه منتصر شنيد پدرش حضرت فاطمه( عليها السلام) را دشنام مي دهد از بزرگي پرسيد مجازاتش چيست؟ او گفت: قتلش واجب است ولي بدان هر كس پدرش را بكشد عمرش كوتاه خواهد شد. منتصر گفت: من باكي ندارم در راه اطاعت خداوند عمرم كوتاه گردد. پدرش را كشت و پس از وي، هفت ماه بيشتر زنده نماند