آبتین گلکار
آبتین گلکار
خواندن ۵ دقیقه·۲ سال پیش

نامه‌ای به یک دوست اوکراینی پس از یک سال

میخاییل شیشکین*

دوست عزیز من!

آنها زبانمان را از ما دزدیده‌اند. من و تو به زبان ادبیات کبیر روسی با هم حرف می‌زدیم و نامه‌نگاری می‌کردیم. حالا زبان روسی برای تمام دنیا زبان کسانی است که شهرهای اوکراین را بمباران می‌کنند و کودکان را می‌کُشند، زبان جنایات جنگی، زبان آدم‌کش‌ها. آنها را بابت جنایت علیه بشریت محاکمه خواهند کرد. خیلی دلم می‌خواهد باور کنم که همه‌ی کسانی که این جنگ را تدارک دیدند، همه‌ی کسانی که در آن شرکت جستند و همه‌ی کسانی که به شکلی از آن پشتیبانی کردند روی نیمکت محکومان خواهند نشست. ولی چطور می‌شود جنایت علیه زبان را محاکمه کرد؟

پدر من در هفده‌سالگی به جبهه رفت تا انتقام برادرش را که به دست آلمانی‌ها کشته شده بود بگیرد. پس از جنگ، او تمام عمر از آلمانی‌ها و هر چیز آلمانی نفرت داشت. سعی می‌کردم برایش توضیح بدهم: «پدر، ولی آخر ادبیات آلمانی ادبیات بزرگی است! زبان آلمانی زبان بسیار زیبایی است!» ولی این حرف‌ها کارگر نمی‌افتاد. پس از جنگ، ما به اوکراینی‌هایی که روس‌ها بر سرشان بمب ریختند و خانه‌شان را غارت کردند و خانواده‌شان را کشتند چه می‌توانیم بگوییم؟ که ادبیات روسی بسیار غنی است؟ و زبان روسی بسیار زیباست؟

دیکتاتورها و نظام‌های دیکتاتوری هستند که ملت برده می‌آفرینند یا ملت برده دیکتاتور خلق می‌کند؟ اوکراین توانست خود را از این حلقه‌ی شوم جهنمی رها کند، توانست از گذشته‌ی خون‌بار و بدهیبت مشترک ما خلاص شود. به همین سبب نیز رهبر خودخوانده و دروغین روسیه از اوکراین نفرت پیدا کرد. زیرا اوکراین دموکراتیک آزاد می‌تواند الگویی برای مردم به‌ستوه‌آمده‌ی روسیه باشد، پس نابود کردن شما برای او اهمیت فراوان دارد.

ما در روسیه نه روند استالین‌زدایی داشتیم، نه دادگاه نورنبرگی علیه حزب کمونیست شوروی. نتیجه‌اش را هم می‌بینیم: دیکتاتوریِ تازه. دیکتاتوری بنا به طبیعت خود نمی‌تواند بدون دشمن، و در نتیجه بدون جنگ وجود داشته باشد.

پیش‌بینی ستاد کل این بود که نیروهای مسلح ناتو به دفاع از شما برنمی‌خیزند و ناتو نیز در روزهای نخست جنگ به این نقشه‌ی پوتین جامه‌ی عمل پوشاند. شما اوکراینی‌ها بودید که به نقشه‌ی پوتین تن ندادید؛ شما تسلیم نشدید و با گُل به استقبال تانک‌های او نرفتید. شما فقط از آزادی و کرامت انسانی خود دفاع نمی‌کنید؛ امروز شما از آزاد و کرامت انسانی کل بشریت دفاع می‌کنید. شما را نمی‌توان شکست داد، زیرا نتیجه‌ی جنگ با نیروی عشق به آزادی معین می‌شود و نه با تعداد تانک‌ها و موشک‌ها. شما مردمانی آزادید و کسانی که دستورهای جنایت‌آمیز ژنرال‌های روس را اجرا می‌کنند بَرده‌اند.

یک سال پیش، وقتی تانک‌های روسیه به سوی کی‌یف می‌رفتند، همه‌ی جهانیان در حیرت بودند که چرا در روسیه از اعتراضات همگانی ضدجنگ خبری نیست؟ چرا روس‌ها تک‌وتوک به خیابان‌ها می‌آیند؟ من این را با ترس توجیه می‌کردم. سکوت استراتژی همیشگی روس‌ها برای بقاست. کسانی که در آن روزها اعتراض کردند به زندان افتادند. نسل‌های متمادی روس‌ها با همین سکوت جان به در برده‌اند. پوشکین این شیوه‌ی زندگی روسی را در آخرین سطر نمایشنامه‌ی تاریخی «باریس گادونوف» توصیف کرده است: «مردم لب از لب نمی‌گشایند». از آغاز حمله به اوکراین نیز مردم لب از لب نگشودند. ولی سرانجام در پاییز بسیج عمومی نیروها آغاز شد و دیگر نمی‌توان این مسئله را که صدها هزار روس مطیعانه راه افتادند تا اوکراینی‌ها را بکُشند یا خودشان کشته شوند با ترس توجیه کرد. اینجا چیز دیگری در میان است، عمیق‌تر و هولناک‌تر.

من فقط یک توجیه می‌بینم: کشور من از گردونه‌ی زمان بیرون افتاده است. انسان قرن بیست‌ویکم مسئولیت این انتخاب را که چه چیزی خیر است و چه چیز شر،‌ خودش بر دوش می‌کشد. اگر می‌بیند که کشور و مردمش جنگی پست و ننگین راه انداخته‌اند، باید جلو کشور خود و جلو ملت خود بایستد. ولی اکثر روس‌ها از لحاظ ذهنی هنوز در گذشته زندگی می‌کنند، در زمانی که مردم خود را قبیله می‌پنداشتند. حق همیشه با قبیله‌ی ماست و سایر قبیله‌ها دشمن ما هستند و می‌خواهند ما را نابود کنند. هیچ مسئولیتی به گردن ما نیست، ما در هیچ مسئله‌ای تصمیم‌گیرنده نیستیم، به جای ما رهبر/ خان/ تزار تصمیم می‌گیرد. اگر دشمنان،‌ یعنی فاشیست‌های اوکراین و ناتو، به میهن ما حمله می‌کنند، پس ما هم باید برویم و از آن دفاع کنیم، همان‌طور که پدربزرگ‌هایمان از آن در برابر فاشیست‌های آلمانی دفاع کردند. دیکتاتورها همیشه از حس عشق به میهن، از حس زیبای وطن‌پرستی برای تحقق هدف‌های خود استفاده کرده‌اند. پدر من گمان می‌کرد که از میهن خود در برابر رژیم هیتلر دفاع می‌کند، در حالی که داشت از رژیمِ باز هم فاشیستی استالین دفاع می‌کرد. روس‌ها الان به جنگ می‌روند تا ــ آن‌طور که دستگاه تبلیغاتی پوتین می‌گوید ــ از میهن خود در برابر «نازیسم اروپایی و امریکایی» دفاع کنند، ولی متوجه نیستند که در حقیقت از سلطه‌ی باند جنایتکار مستقر در کرملین دفاع می‌کنند که تمام کشور را به گروگان گرفته است.

فقط یک راه‌حل هست: شکست دادن رژیم پوتین در جنگ. به همین سبب، کشورهای دموکراتیک باید به هر وسیله‌ی ممکن، و پیش از همه با ارسال سلاح، به اوکراینی‌ها کمک کنند. پس از جنگ، تمام جهان به یاری شما خواهد آمد تا ویرانی‌ها را بازسازی کنید و کشورتان می‌تواند از نو زاده شود. ولی روسیه بر ویرانه‌های اقتصاد و ویرانه‌های آگاهی از پا خواهد افتاد. نوزایی کشور من فقط از طریق نابودی کامل رژیم پوتین ممکن است. پنداره‌ی امپراتوری را باید همچون غده‌ی سرطانی بدخیم از انسان روس جدا کرد و دور انداخت. کشور من فقط در صورتی آینده‌ای خواهد داشت که همانند آلمان مسیر شکست کامل را بپیماید.

زنده‌باد اوکراین!


____________________________________________________________________________________

*میخاییل شیشکین، از مشهورترین نویسندگان معاصر روس، که ساکن سوییس است، از حدود ده سال پیش موضع‌گیری‌های تندوتیزی علیه حکومت روسیه و سیاست‌های مختلف آن، از جمله در قبال اوکراین، انجام داده است. او از جمله در 2013، از این‌که به نمایندگی از روسیه در نمایشگاه کتاب نیویورک شرکت کند خودداری کرد و خطاب به متولیان نوشت: «کشوری که یک نظام فاسد و جنایتکار در آن قدرت را به دست گرفته است، کشوری که حکومتش هرمی از غارتگران است، کشوری که انتخاباتش به کمدی مبتذلی شبیه است، کشوری که دادگاه‌هایش در خدمت مقامات است و نه در خدمت قانون، کشوری که زندانی سیاسی دارد، کشوری که تلویزیون دولتی‌اش خودفروشی می‌کند، کشوری که کذابانی با پول برایش قانون‌های جنون‌آمیز وضع می‌کنند و مردم را به قرون وسطی برمی‌گردانند، چنین کشوری نمی‌تواند روسیه‌ی من باشد. من نمی‌توانم و نمی‌خواهم در هیئت رسمی چنین روسیه‌ای باشم و چنین روسیه‌ای را نمایندگی کنم.

من می‌خواهم نماینده‌ی روسیه‌ای دیگر باشم، روسیه‌ی خودم، روسیه‌ی آزاد از کذابان، روسیه‌ای با نظامی که از آزادی اندیشه حمایت کند و نه از خلافکاران، روسیه‌ای با رسانه‌های آزاد، انتخابات آزاد و مردم آزاد.»

اوکراینروسیهجنگ اوکراین
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید