در سال ۱۳۱۴ در روستای زاویه سادات علوی شهرستان خلخال چشم به جهان گشود شجره سیادتش با واسطه بیش از ۷ تن از اوتاد و اقطاب الهی و صاحبان سجاده ولایت و سرپرستان خانقاه اردبیل ( که نام گروهی از ایشان در تذکره الاولیاء عطار نیشابوری آمده ) از ابوالنصر جنید و سلطان حیدر صفوی و شیخ صفی الدین اردبیلی و شاه اسماعیل یکم و شیخ قطب الدین به حضرت امام موسی کاظم علیه السلام میرسد، پدرش فقیه و ربانی جلیل القدر حضرت آیت الله العظمی آقا سیدصحیح جنانی زاویه از علمای صاحب نام و منبر و مرجع تقلید عام و خاص بوده که اجازه فقاهت و مرجعیت و رسیدگی به امور مسلمین را از دستان مبارک آقا شیخ فصل الله نوری گرفته بود ، ایشان بعد از سالها تحصیل در بلاد عراق و نجف اشرف و سپس تدریس و تفحص در حوزه علمیه زنجان به زادگاه خود روستای زاویه سادات علوی بازگشته و شروع به مبارزه و مخالفت با ظلم و ستم دستگاه استبداد پهلوی می نماید و در این رهگذر با دختر یکی از مجاهدین و رهبر مخالفان با رژیم پهلوی نیز ازدواج میکند که حاصل این ازدواج یک دختر و دو پسر است ، که سید طاها دومین فرزند ایشان است .
آنروزها بخاطر نبود امکانات رفاهی از یک سو و ظلم رژیم طاغوت ، مردم در شرایط بسیار نابسامانی بسر می برند علی الخصوص مردم روستای زاویه سادات خلخال که همگی از سادات جلیل القدر و هاشمی بوده و بخاطر داشتن اعتقادات مذهبی و شیعی همواره خاری بوده اند بر چشمان رژیم فاسد طاغوت .
و در این میان خانواده جنانی زاویه نیز بخاطر اتصال به روحانیت و سلسله سادات هاشمی و موسوی ، همواره در خط مقدم مخالفت با رژیم بودند ، و حکومت استبدادی رضا خانی گاه و بیگاه با بهانه های مختلف اقدام به آزار این خانواده می نمود و در این میان چندین بار آقا سیدصحیح به اداره تامینات آنروز فراخوانده شده و مورد شکنجه و حبس قرار میگیرد.
نبود قانون و عدم اجرای عدالت در آنروزها باعث شد تا سیدطاها از همان روزهای نوجوانی هدف والایی را در سر بپروراند هدفی که بعدا باعث شد تا بر مسند قضا بنشیند.
در عنفوان نوجوانی و وقتی سید طاها ۱۰ سال بیشتر نداشت ، پدرش آقا سید صحیح بخاطر بیماری که یادگار محبس رضاخانی بود دارفانی را وداع میگوید.
وفات آقا سید صحیح که مرجع تقلید آنروزهای خلخال بود باعث میشود که هزاران نفر برای تشییع و تدفین ایشان به روستای زاویه سادات بیایند ، گردهمایی عظیمی که حتی اکنون نیز ورد زبان سالخوردگان روستاست بیش از صدها دسته عزاداری با علم و پرچم مخصوص بخود در روستای زاویه جمع شده و به عزاداری می پردازند .
پدر در یکی از شش گوشه امامزاده خلخال در کنار پدر آیت ا.... آقا میرجنان و جد پدری آیت ا... میرداماد و دیگر اجداد بخاک سپرده میشود.
حال سیدطاها علاوه بر مسئولیت خود مسئولیت برادر کوچک خود سید مسعود را نیز برعهده دارد ، روزها و ماهها و سالها در فراق پدر طی میشود تا سرانجام مادر نیز بیمار شده و در یکی از شبهای سرد زمستان دارفانی را وداع میگوید، سیدطاها و سیدمسعود که اکنون
خواهرشان فخری جهان خانم نیز ازدواج کرده دیگر کسی در روستا ندارند پس با شرکت در امتحانات وارد دانشسرای مقدماتی در تبریز شده وپس از پایان تحصیلات بعنوان معلم به خلخال بازمیگردند، سیدطاها مدیر یکی از مدارس روستای هشتجین میشود و سید مسعود نیز بعنوان معاون همان مدرسه در کنار برادر زندگی میکند و سرانجام هردو ازدواج میکنند ، سیدطاها با دختر رئیس ثبت احوال خلخال مرحوم میرزا محمد صادق سهرابپور ازدواج میکند و پس از تاهل برای رسیدن به آرزوی دیرینه خود اقدام به شرکت در کنکور نموده و پس از کسب رتبه ۱۲ کنکور در رشته حقوق قضایی وارد دانشگاه تهران میشود و در نتیجه مجبور به سکنی در تهران میشود آشنایی با زبان عربی و بزرگ شدن در کانون فقاهت باعث میشود تا سیدطاها با سرعتی زیاد و نمراتی بالا لیسانس خود را اخذ و بلافاصله وارد شغل قضاوت شود .
بعد از پایان دوره کارآموزی قضایی بر مسند قضا نشسته و در دادگستری شهرهای نقده ، سراب ، اردبیل و تبریز به قضاوت می پردازد ، در یکی از پرونده ها بخاطر ظلمی که به یک معلم شده بود مبادرت به بازداشت عمال حکومتی طاغوت کرده و همین باعث میشود تا باداره ساواک فراخوانده شود پس از آن و در یکی دیگر از پرونده ها مبادرت به بازداشت رئیس شیرخورشید و یک شخص وابسته به دربار میکند و علاوه بر آن مبادرت به بازجویی از عمال ساواک نیز می نماید که بلافاصله توسط اداره ساواک مورد بازجویی قرار میگیرد ولی اداره ساواک و رژیم طاعوت بخاطر محبوبیت ایشان در بین مردم و علیالخصوص اقشار مذهبی ، بدون آنکه بتوانند اقدامی بکنند ایشان را رها میکنند مع الوصف رژیم و دستگاه فاسد تا شروع انقلاب با تقاضای انتقالی و ارتقاء درجه ایشان موافقت نمیکنند .
مبارزات ایشان در بحبوحه انقلاب نیز ادامه دارد تا جائیکه از بازداشت انقلابیون مذهبی و روحانیون امتناع نموده و همین باعث میشود تا معلق شود مع الوصف بعد از انقلاب و با دستور مستقیم شهید دکتر بهشتی به تبریز منتقل شده و با ارتقاء درجه در سمت دادیار استان کار میکند نشستهای مکرر ایشان با روحانیون مبارز و خط ولایت علیالخصوص آیات عظام آقا زاده و سرایی باعث میشود که به سمت دادستان استان ازتقاء یابد و سرانجام در سال ۱۳۶۴ پس از ۲۸ سال قضاوت بازنشسته شده و بلافاصله با قبولی در آزمون سردفتری مبادرت به افتتاح دفتر اسناد رسمی ۵۱ تبریز می نماید .
در این زمان بیشتر اوقات خود را صرف تحقیق و تفحص در دروس حقوقی کرده و در دانشگاه آزاد اسلامی واحد تبریز و در رشته حقوق قضایی شروع به تدریس میکنند و در اوقات فراغت نیز دست به ترجمه و تفسیر لمعه دمشقیه میزنند، و همزمان با آن با تطبیق حقوق ثبت و فقه امامی مبادرت به نوشتن کتابچه هایی با مضمون فقه و ثبت میکنند که آثار ایشان بصورت جزوات درسی در دانشکده حقوق مورد استفاده قرار میگیرد.
در سال ۱۳۸۳ از شغل سردفتری بازنشسته شده و با اخذ پروانه وکالت از کانون وکلا استان مبادرت به وکالت می نمایند و سرانجام در اردیبهشت ماه سال ۱۳۸۶ دیده از جهان فرو مي بندد
از دیگر آثار ایشان که هنوز منتشر نشده میتوان به کتاب فقه و قضا در حقوق ایران که توسط ایشان و به سه زبان فارسی ، عربی و فرانسوی نوشته شده و کتابچه تفسیر و ترجمه تحیر الوسیله حضرت امام خمینی قدس ا... اشاره نمود .