۱مهر تا ۴ آبان ۱۳۵۹، سالروز آغاز جنگ شهری بین ارتش بعث عراق و رزمندگان ایرانی بود که در حومه و داخل خرمشهر رخ داد. در پی حمله عراق به ایران، ۱۲ لشکر عراقی به سمت خرمشهر روانه شدند که با مقاومت گردان دژ نیروی زمینی ارتش گردان تفنگداران دریایی بوشهر و پاسداران خرمشهر و بومیان خرمشهر رو به رو شدند.فرماندهی مقاومت خرمشهر را سرهنگ علی قمری فرمانده داوطلب گردان دژ خرمشهر و ناخدا هوشنگ صمدی، فرمانده گردان تکاوران دریایی ارتش، محمد جهانآرا فرمانده سپاه خرمشهر و حبیبالله سیاری که یکی از تکاوران زبده ارتش بود به عهده داشتند. گرچه صدام وعده فتح یک روزه خرمشهر، سه روزه خوزستان و دو هفتهای ایران را میداد، اما با مقاومت مردمی و ارتش در خوزستان، به اشغال خرمشهر و حصر آبادان اکتفا کرد.قهرمانان پادگان دژ که نقش کلیدی را در دفاع از خرمشهر ایفا کردند، بدون توجه به درجه و مقام در 34 روز مقاومت خونین، فداکاری و از جان گذشتگی نشان دادند. تعداد زیادی از آنان شهد شیرین شهادت را نوشیده و به دنیای ابدی پیوستند و تعداد اندکی نیز شهادت تقدیرشان نبوده و با داشتن زخم در جسم و جان منتظر دعوت پروردگار هستند. این پادگان هویت 34 روز مقاومت کم نظیر است که از زیباترین، پرافتخارترین و مهمترین بخش تاریخ خرمشهر در دفاع مقدس به شمار میاید.
پادگان دژ در شمال خرمشهر و شرق جاده اهواز- خرمشهر واقع شده است. این پادگان با استعداد یک گردان مستقل(گردان 101)، وظیفه حراست از دژهای مرزی را بر عهده داشت و در طرحهاي نظامي قبل از انقلاب پيشبيني شده بودكه در صورت حمله عراق به خوزستان، دژهاي مرزي با انجام عمليات تأخيري فرصت لازم را براي حضور لشکرهاي نيروي زميني ارتش فراهم آورند. به همين منظور در پادگان دژ كه فرماندهي دژهاي مرزي را نيز بر عهده داشت، سلاح و مهمات كافي براي يك مقاومت 48 ساعته ذخيره شده بود؛ اما پس از هجوم ارتش عراق از اين تجهيزات استفادة بهينه نشد و در حالي كه مدافعان خرمشهر در مضيقة شديد بودند، سلاح و مهمات لازم در اختيار آنان قرار نگرفت.هنگام تاسیس این پادگان و ساخت دژهای سی و دوگانه، دولت عراق برای دستیابی به اهداف خود در منطقه احساس خطر کرده و با شکایت خود به مجامع بین المللی خواستار انحلال این گردان شد. دولت عراق تلاشهای زیادی را برای متقاعد کردن قدرتهای جهانی مبنی بر دست کشیدن ایران از این اقدام کرد، ولی به دلیل همدست بودن ایران با استکبار و قدرتهای جهانی در آن زمان کاری از پیش نبرد و در نهایت این دولت هم اقدام به ساخت دژهایی دقیقا روبروی دژهای گردان 151 نمود. از همین رو میتوان گفت که پادگان دژ موقعیت استراتژیک و مهمی در منطقه داشت. این پادگان در جنگ تحمیلی شدیدا برای هر دو طرف ایران و عراق مهم بود و مشاهده شد که مسئولین وقت ایران بارها برای سرکشی به پادگان دژ رفته و وضعیت را بررسی میکردند، اهمیت این پادگان برای عراق هم از پیگیریهای مداوم صدام نسبت به سقوط این پادگان و دعوت فرماندهان گردان برای پیوستن به رژیم بعث کاملا واضح است.
در زمان جنگ گردان دژ به علت بمباران و گلوله باران شدید تعداد زیادی از نیروهای خود را از دست داده بود. عده ای شهید، مفقود و تعداد زیادی نیز مجروح شده بودند. از پرسنل باقیمانده نیز تعدادی در شهر به صورت پراکنده مقاومت و به مردم کمک میکردند و تعدادی دیگر در پادگان از سقوط این مکان مقدس جلوگیری میکردند.
در تاریخ 17 مهرماه عراقیها با شکستن دیوار دفاعی پادگان توانستند وارد پادگان شوند. اما با پاتک به موقع نیروهای موجود در پادگان از پیشروی آنان جلوگیری و با درگیری و مقاومت جان بر کفان، دشمن به عقب رانده شد. در این درگیری که توام با رشادت رزمندگان گردان دژ همراه بود، رزمندگان توانستنه بودند یک سرگرد عراقی را نیز به اسارت درآورند. این حملات و درگیریها طی چند مرحله تکرار شد و هربار نیروهای دژ با دادن تلفات بسیار بالا مقاومت میکردند. دشمن علاوه بر پادگان از چند طرف دیگر نیز وارد شهر شده و کودکان و غیر نظامیان بی گناه خرمشهر را که از تخلیه شهر غافل مانده بودند به گلوله بسته بود. برای پرسنل پادگان دژ دفاع از خرمشهر جدا از دفاع پادگان نبود. ارتش عراق با نهایت نیروها، تجهیزات و مهمات در روز بیست و سوم از زمین و هوا خرمشهر را زیر آتش خود گرفته بود. در این روز مقاومت در خرمشهر آنقدر پیچیده شده بود که ارتش، سپاه، مردم، همه و همه با هم ادغام شده بودند تا از سقوط خرمشهر جلوگیری کنند. این ادغام را میتوان از اولین پیوندها و «تلفیقهای مقدس» نامید که در خرمشهر رغم خورد. در روز 24 مهرماه سرانجام پادگان دژ با بمباران شدید هوایی و از دست دادن بیشتر نیروها به جز قسمت کوچکی از ترابری پادگان به دست دشمن افتاد.دشمن تا قبل از سقوط پادگان جسارت اجرای عملیاتهای سنگین و متعدد بر روی خرمشهر را نداشت، ولی به محض سقوط پادگان جرات پیدا کرده و خرمشهر را زیر آتش سنگین خود گرفت. روز 24 مهرماه را روز خونین شهر نامیدهاند زیرا در این روز با سقوط پادگان دژ عملا بنیان مقاومت خرمشهر فرو ریخت و دشمن توانست با حملات ناجوانمردانه و گسترده خود تعداد زیادی از نظامیان و غیر نظامیان حاضر در خرمشهر را به شهادت برساند. روز بیست و چهارم روز خون، حماسه و شهادت بود. آسفالت خیابانها از خون شهیدانی قرمز شده بود که جان خود را فدای اسلام، میهن و انقلاب کردند. در این روز بود که فرمانده نیروهای متجاوز با غرور گزارش داد: دستورتان اجرا شد ما اکنون وارد محمره (خرمشهر) شدیم. بلافاصله ستاد تبلیغات جنگ دستور تخلیه کلی شهر را صادر کرد. بیش از 200 نفر از رزمندگان مردمی و بسیجی به همت تکاوران نیروی دریایی ارتش که در آن روز تعداد زیادی از آنان شهید شده بودند به وسیله قایق از محاصره دشمن رهایی یافته و تخلیه شدند.
با سقوط پادگان دژ که عملا دیوار دفاعی و مقاومت خرمشهر به حساب میآمد نیروهای بازمانده شهر را تخیله کرده و سرانجام خرمشهر در تاریخ 4 آبان ماه پس از 34 روز مقاومت که عملا 48 روز بود سقوط کرد. ستوان زارعیان که از آخرین نفرات خارج شده خرمشهر بود روی دیوارهای شهر نوشت خرمشهر ما دوباره باز میگردیم و این چنین شهر را ترک کردند.
سوم خرداد سالروز آزادسازی خونینشهر است. شهری که در شهریور سال ۵۹ مورد تهاجم صدامیها قرار گرفت و پس از ۳۴ روز مقاومت جانانه مردم خرمشهر و نیروهای ارتش و سپاه به اشغال ارتش بعث درآمد. اما یک سال و نیم بعد در جریان عملیات غرورآفرین بیتالمقدس، آزاد شد و صفحه جنگ را به نفع نیروهای جبهه حق برگرداند.
۳۴ روز مقاومت خرمشهر در ابتدای تهاجم ارتش بعث به خاک کشورمان، در حالی که صدام خیال میکرد میتواند ۳ روزه خوزستان را تصرف کند، اولین سیلی محکمی بود که دیکتاتور معدوم عراق از جمهوری اسلامی ایران به رهبری حضرت امام خمینی (ره) دریافت کرد.
در طول هشت سال جنگ تحمیلی، شاهد وجود یگانها و نیروهای زیادی بودیم که در مقابل دشمن تا پای جان ایستادند و حماسه آفریدند: اما گردان 151 پیاده دژ خرمشهر به یقیین نخستین یگانی است که در آغاز جنگ این حماسه را رقم زد. این گردان که در سال 1349 تاسیس شد شامل 5 گروهان بود و بخشی از پوشش نیروی زمینی ارتش از خط مرزی شلمچه تا طلاییه را برعهده داشت و برای انجام این ماموریت به 32 پاسگاه تقسیم شد. پس از پایان جنگ ایران و عراق تا امروز، گردان 151 دژ پیاده هنوز به دفاع از حریم کشور اسلامی ایران مشغول است
پادگانی است به وسعت یک ارتش و برابر با تمام ارزشها و آرمانهایی که سربازان آن خون پاک خویش را برای پایداری آن نثار کردند. در گوشه و کنار این پادگان لالههایی پرپر شدند تا نام این پادگان برای همیشه سبز و جاویدان باقی بماند. دژهایی که تا ابدیت نماد مقاومت، پایداری و شجاعت نیروهایش باقی خواهند ماند. دژهایی که اگر زبان داشتند و لب به سخن میگشودند از فداکاری و رشادتهای کسانی حکایت میکردند که حماسهها آفریدند، از آن لحظات پر التهاب میگفتند، از ایامی حکایت میکردند که در هر گوشه از این پادگان و دژها پیکر پاک شهیدی زمین را به آغوش میکشید و روحش به سوی ملکوت پرواز میکرد. این دژها زبان گویای مظلومیت و غربت افسران و سربازان این پادگانند که جانانه از مرزهای میهن خود تا آخرین قطره خون دفاع کردند، پادگان دژ یادآور اولین گلولههایی است که به سمت میهنمان شلیک شد، یادآور شهید استوار خسروی که میگفت: «من زنده باشم و تو به خاکم تجاوز کنی؟» و یا یادآور سخن شهید ستوان امیری که در آخرین ساعات زندگیش گفت: «ایران کشوری فراخ و بزرگ است ولی جایی برای عقب نشینی امیری وجود ندارد» طنین صدای این دلاورمردان نیروی زمینی ارتش هنوز هم در خاک پهناور خرمشهر شنیده میشود.
گردآورنده:سيد محمد حسين ميراحمديان
استاد راهنما: استاد علی اکبر حسنوند